Get Mystery Box with random crypto!

فلسفه و ادبیات

لوگوی کانال تلگرام philosophers2 — فلسفه و ادبیات ف
لوگوی کانال تلگرام philosophers2 — فلسفه و ادبیات
آدرس کانال: @philosophers2
دسته بندی ها: حیوانات , اتومبیل
زبان: فارسی
مشترکین: 10.55K
توضیحات از کانال

برترین مطالب ادبی و فلسفی
@Hichism0 برای تبلیغات به این آیدی پیام دهید
کانال های پیشنهادی
@Philosophy3 فلسفه
@Ingmar_Bergman_7 اینگمار برگمان
@bookcity5 شهر کتاب
@audio_books4 کتاب صوتی
@Philosophicalthinking فلسفه خوانی
@TvOnline7 فیلم و سریال

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 8

2023-03-31 21:47:49 ‍ ■ زیبایی شناسی #فردریش_هگل

فلسفه ی هگل در باب هنر های زیبا،ارتباط نزدیکی با متافیزیک و جهان بینی او دارد. به همین دلیل در بخش نخست کتاب سعی بر آن بوده است تا با طرح شمای کلی متافیزیک هگل زمینه برای درک زیباشناسی او که سخت متأثر از دیدگاه تاریخی وی می باشد ، فراهم گردد. شرح متافیزیک و اندیشه های هگل بحثی بسیار غامض و پیچیده است که از توان نگارنده خارج می باشد. در این کتاب سعی شده است به طور خلاصه نقش هنر و هنرمند در زندگی بشر و شکل گیری جوامع از دید هگل شرح داده شود. هم چنین به این پرسش پاسخ داده خواهد شد که چرا در نظام دیالکتیک هگل ، هنر به عنوان یکی از اعضای مهم و اصلی قرار گرفته است که جوامع در هر مرحله از تکامل خود، آنرا به شکل خاصی ارائه می دهند.

نخستین قدم در راه دشوارِ فهم تئوری هگل در مورد هنرهای زیبا ، در گرو فهم مفهوم ایده از دید اوست.چرا که این ایده، ایده ای است که مادّه ی اولیه را به دست هنر می دهد. کتاب فلسفه ی هنرهای زیبا ی هگل به طور خلاصه به ارائه ی تعاریفی دقیق از ایده می پردازد اما تعریف کامل ایده در دو کتاب دیگر به نام های علم منطق و دانش نامه ی منطق،آمده است. بحث در مورد منطق باعث شد تا هگل نه تنها به این نتیجه ی مهم دست یابد که سیر تحول منطق تجربه های زیست مارا غنا می بخشد، بلکه به ضرورت ارائه ی تعریفی از ایده در بحث خود واقف گردید. این بحث از جایی شروع شد که هگل با پیچیدگی ها و معمای لا ینحلی رو برو شد که کانت کبیر برای بشر و مخصوصًا خود هگل به ارث گذاشته بود. نخستین مسئله ی اساسی از نظریه ی کانت مبنی بر اینکه انسان با دو نوع واقعیت روبرو است، شروع شد. بنا به نظر کانت در مواجهه با فنومن ما بلافاصله از آن چه با آن روبرو هستیم آگاه می شویم. این گونه از تجربه بسته به ذهنی که با آن مواجه می شود متفاوت خواهد بود. جهانی که بشر با آن رو برو است در ظرف زمان و مکان قابل تعریف است و این وجوه زمانی و مکانی به شدّت بر فهم ما از خودمان و جهان پیرامونمان تحمیل شده اند. در واقع انسان پدیده های اطرافش را در قالب جنس،اندازه و کارکرد آن تعریف میکند و این به خاطر آن است که ذهن بشر درگیر مادّه و حادثه و روزمرگی است. بشر نمی خواهد جهان اطراف را بدون خودش و ذهنش تصور کند و تمام پدیده ها را بر طبق قوانین ذهنی خود توجیه و تفسیر می کند. کانت با جلب توجّه ما به روزمرگی هایی که باعث شکل گیری گونه ای خشک از علم و منطق شده اند بشر را دعوت می کند تا گونه ی جدیدی از تجربه را درک کند. تجربه ای که فارغ از غایت مندی باشد و در پس پشت آن به دنبال منطق و هدفی نباشد. اما متأسفانه گونه ای ابهام (از دید نویسنده ی کتاب) در این دیدگاه به چشم می خورد و نمی توان منشأ این دو تجربه ی متمایز را از یکدیگر تمییز داد. کانت بر این باور بود که اگر تجربه ها تنها گونه ی واقعیت باشند پس نفس گرایی و فردنگری تنها فلسفه ی قابل باور خواهد بود. اگر تمام جهان به دلیل وجود ذهن بشر، وجود دارد پس هر آنچه که بشر با آن روبرو است تنها به آن دلیل وجود دارد که ذهن بشر آن را درک می کند. این به آن معناست که اگر ذهن از بین برود آن پدیده ها نیز از بین خواهند رفت. این نتیجه ای بود که کانت از آن دوری می جست و به همین دلیل همه چیز را محدود به ذهن بشری نکرد و منشأ دیگری نیز برای پدیده ها در نظر گرفت که همان نومن است. هگل بعدها در تفکر خود نومن را به طور کامل را حذف نمود و همه چیز را از ذهن بشر دانست و در ذهن بشر جا داد. حتی در خدا در تفکر هگل در ذهن است که به خدایی می رسد. نومن در تفکر کانت همان سر منشأ هستی بود که واقعیت ها در آن پیش از آن که در ذهن بشر بیایند وجود داشته اند. در نومن واقعیت فارغ از محدودیت های زمان و مکان و مادّه هستند. در این مرحله امور واقع ناشناخته اما بی چون و چرا هستند. با طرح نومن بود که کانت از گرفتار شدن در دام نفس گرایی و ایدئالیسم ذهنی است.

#تاملی_بر_زیباشناسی_هگل
#جک_کامینسکی

l عضو شوید l
@Philosophers2
400 views18:47
باز کردن / نظر دهید
2023-03-31 08:53:48 ‍ سرنوشت چون مجسمه‌ای است
که در وسط دشت نصب شده
و روی آدم سایه انداخته
و قسمتی از آن را تاریک نموده است.

مادامی که ما در آن تاریکی زندگی می‌کنیم
نقاط ضعیف روح و عادات و قیود تا پایان عمر ما را زیر همین سایه نگه می‌دارد و حتی ممکن است تاثیر این سایه در بعضی از افراد زیادتر باشد و با شدت بیشتری بر آن‌ها حکومت نماید و بر اثر مواریث یا عادات کاملا مطیع تاثیر آن باشند.

ما درون این سایه متولد شده و زندگی می‌کنیم و اگر گاه‌گاهی به نیروی تفکر و توجه به ضمیر خود را از زیر سایه این مجسمه بیرون کشیم و یا بهتر بگویم از فراز کوه عقل به پایین این مجسمه نگاه کنیم، خواهیم دید که سراسر صحرا تاریک نیست و فقط حدود مجسمه روی سطح روشن صحرا مشخص و معلوم است!
 
بدبختی اگر به خردمندان حمله نماید
روح آنها را بزرگ و تصفیه می‌کند؛
زیرا روشنایی روح خردمند تیرگی نمی‌پذیرد و هرگز ناامید نمی‌شود؛

زیرا خوشبختی و بدبختی
مثل آبی است که از هر طرف
وارد ظرفی شود, شکل ظرف را به خود گیرد...!

#عقل_و_سرنوشت
#موریس_مترلینگ

l عضو شوید l
@Philosophers2
959 views05:53
باز کردن / نظر دهید
2023-03-30 21:28:07 ‍ چرا برخی از ما چيزى را انتخاب مى كنيم كه مايه درد و رنج ماست؟!

بهترين انتخاب ممكن، ضرورتاً انتخاب مفيد و سودمند نيست. ولى در زمانى كه ما به انتخاب دست مى زنيم مفيد و خوب به نظر مى رسد، دكتر گلاسر مثال خوبى دارد او
مى گويد يك مرد جوان در پارك بزرگ كاكتوس مشغول قدم زدن بود، ناگهان تمام لباس هايش را در آورده و به وسط كاكتوس ها مى پرد و غلت مى زند، افرادى كه اطراف بودند او را با زحمت بيرون مى آورند و
از او مى پرسند :چرا اينكار را كردى؟!
و او پاسخ مى دهد كه :
"در آن لحظه به نظرم كار خوبى مى آمد”

همه ما انتخاب هاى اين چنينى داريم كه در لحظه به نظرمان كار درستى مى آمده،
زمانيكه از ترس تنهايى با كسى ارتباط داشتيم كه ما را به بيراهه كشانده ،
در زمان درماندگى از كسى درخواست كمك كرديم كه صلاح ما را نمى خواسته،
تلاش براى نگه داشتن فردى كرديم كه روح و شخصيت ما را پايمال كرده....
همه ما احتمالاً در ميان كاكتوس ها غلت زده ايم.

ما در آن لحظه اين رفتارهاى آسيب زا را انتخاب مى كنيم، اما چرا؟!

استفاده از يكسرى الگوها كه ممكن است از والدين يا اطرافيان آموخته شده باشد يا انتخاب آسانترى است، نسبت به فكر كردن و پيدا كردن انتخاب هاى بهتر،
اينست كه ما را بر آن مى دارد كه رنج بردن و تحمل درد را انتخاب كنيم.
باور اين كه موقعيتى نااميد كننده است و شما نمى توانيد هيچ كارى بكنيد باعث اينهمه رنج و درد شده است.

باور افسرده شدن بسيار راحت تر از تلاش براى گرفتن حق است،
باور اضطراب داشتن راحت تر از تلاش براى دوست داشتن كسي است،
باور نااميدى و اندوه راحت تر از تغيير مسير و شروع مجدد است،
ما به اين علت است كه در شرايط خاص روى كاكتوس ها غلت مى زنیم.

#ويليام_گلاسر

l عضو شوید l
@Philosophers2
1.0K views18:28
باز کردن / نظر دهید
2023-03-30 10:17:43 ⁠■ #عشق

#مازلو دو گونه عشق را توصیف می کند که با این دو نوع انگیزه همساز و هماهنگ است: "کاستی" و "رشد"

1. "عشق هستی مدار" (عشقی که بر پایه ی هستی و موجودیت دیگری بنا می شود)، عشق عاری از نیاز یا عشقی عاری از خودخواهی است.عشق هستی مدار تملک گرا نیست و بیش از آنکه ناشی از نیاز باشد،حاصل تحسین و ستایش است؛تجربه ای غنی تر،والاتر و ارزشمندتر از "عشق کاستی مدار" است.

2. عشق "کاستی مدار" را می توان ارضا کرد،درحالی که مفهوم "ارضا" برای عشق هستی مدار هیچ کاربردی ندارد. عشق هستی مدار کمترین میزان اضطراب و کینه را در خود جای می دهد.

عاشقان هستی مدار مستقل ترند، خودمختاری بیشتری دارند، کمتر حسود یا تهدید کننده اند، کمتر نیازمندند، ابراز علاقه در آنها کمتر است، ولی همزمان بیشتر مشتاقند به طرف مقابل خود در جهت خودشکوفایی یاری رسانند، از پیروزی های آن دیگری بیشتر احساس غرور می کنند،نوع دوست، گشاده دست و پرورنده اند.

عشق هستی مدار در معنایی عمیق،جفت را می آفریند، امکان خودباوری فراهم می کند،احساس سزاوار عشق بودن را پدید می آورد و این هر دو رشد مداوم و پیوسته را تسریع می کند.

#اروین_یالوم
#روان_درمانی_اگزیستانسیالیسم

l عضو شوید l
@Philosophers2
179 viewsedited  07:17
باز کردن / نظر دهید
2023-03-29 13:28:37 ‍ اشتباه نکنید، ما نمی‌خواهیم که شما بروید و نماز و روزه مردم را درست بکنید. برعکس ما می‌خواهیم که به‌اسم مذهب آداب و رسوم قدیم را رواج بدیم. ما به‌اشخاص متعصب سینه‌زن و شاخ‌حسینی و خوش‌باور احتیاج داریم نه دیندار مسلمان. باید کاری کنیم که برزگر و دهقان خودش را محتاج من و شما بدانه و شکرگذار باشه. برای این که ما به‌مقصود برسیم باید او ناخوش و گشنه و بی‌سواد و کر و کور بمانه و حق خودش را از ما گدائی بکنه.

#صادق_هدايت
#حاجی_آقا

l عضو شوید l
@Philosophers2
996 views10:28
باز کردن / نظر دهید
2023-03-26 22:27:21
‌ کانال کافه هنر

محیطی مناسب برای افراد علاقه‌مند به
هنرهای تجسمی، ادبیات ،کمدی و موسیقی ... ‌

لینک کانال
https://t.me/Arrt_Cafe


‌آدرس اینستاگرام
http://instagram.com/Meysam.farhangian.1990
453 views19:27
باز کردن / نظر دهید
2023-03-26 22:22:49 ■ تفاوت بین داستان‌های ابداعی و واقعیت برای فردی مثل من بسیار چشمگیر بود و این توانایی تأثیر تعیین کننده‌ای هم در تحقیقات علمی من داشته است در جوانی به من گفته می‌شد که همه پسرها به دخترها گرایش دارند و من هم باور می‌کردم خیلی طول کشید تا متوجه شدم این صرفاً داستانی تخیلی است که توسط انسان‌ها ابداع شده و واقعیت این است که پسرانی هم هستند که به پسران دیگر علاقه‌مند می‌شوند و من هم یکی از آن‌ها بودم و پذیرش واقعیت همان‌طور که هست احساس خوبی به آدم می‌دهد حتی اگر با باورهای ابداعی اغلب مردم در تضاد باشد.

انسان‌های بسیاری همچنین گمان می‌کنند که یک نیروی خارق‌العاده در آسمان‌ها وجود دارد که از علاقه دو مرد نسبت به هم عصبانی می‌شود اما این یک داستان تخیلی است که خود مردم ابداع کردند اگر دو مرد به هم علاقه‌مند باشند و آزارشان هم به کسی نرسد این چه اشکالی می‌تواند به وجود بیاورد؟

هیچ ابرقدرتی هم در آسمان‌ها نیست که از چنین چیزی عصبانی شود فقط کسانی که عصبانی می‌شوند انواع مختلف کشیش‌ها، آخوندها و خاخام‌ها هستند. تحقیقات علمی هم چنین مسائلی را مورد بررسی قرار می‌دهد. من به عنوان محقق همیشه به خودم می‌گویم تمام حکایت‌هایی را که مردم درباره جهان ابداع می‌کنند را فراموش کن و از خودم می‌پرسم واقعیت در مورد دنیا چه می‌گوید؟

تجربه من در همجنس‌گرایی‌ به من آموخت که در تصادم میانِ واقعیت و باورهای عمومی، واقعیت را انتخاب کنم. من گمان می‌کنم که این برای من درسی بود که از من محقق خیلی بهتری ساخت و به طور قطع علم به من کمک کرد تا هویت جنسی خودم را بپذیرم.

#یووال_نوآح_هراری نویسنده کتاب #انسان_خردمند

l عضو شوید l
@Philosophers2.
483 viewsedited  19:22
باز کردن / نظر دهید
2023-03-24 08:38:11 ‍ ■ گامِ نخست به سویِ هیچ‌انگاری ـ گامی که به زعمِ نیچه، به صورتِ تاریخی به گامِ دوم منتهی می‌شود ـ مقرون به این داوری است که وجودِ جهانِ صیرورت [یا شَوَندِ] ما تنها از طریقِ "هدفی" توجیه می‌شود که هدایت‌گرِ آن است، یعنی از طریقِ وحدتی «بی‌نهایت ارزشمند» که بنیادِ جهان است، یا از طریقِ دیگر، «جهانی راستین» یا «جهان هستی» که از این جهانِ دسترس‌پذیر است. این گام همچون گامِ انکار، نوعی نفی است، زیرا دستِ‌کم به نحوی ضمنی متضمنِ این داوری است که «جهانِ صیرورتِ» ما آن‌طور که خود را می‌نمایاند، یعنی سوایِ چنین هدف و وحدت و حقیقتی، «می‌بایست وجود نداشته باشد». این گام متضمن این داوری است که بدونِ چنین سرمنشأیی برای ارزش، که ممکن نیست درونِ سیلانِ «جهانِ صیرورت» مندرج باشد، این جهان ـ جهانِ ما ـ بی‌ارزش است.

آیا شخصی که این گامِ نخست را برداشته ـ آن‌کس که داوری کرده که جهان مستلزمِ توجیه است ـ هیچ‌انگار است؟ وی یقیناً به هیچ‌انگاریِ خود معترف نیست: این شخص اگر از عنوانِ «هیچ‌انگار» استفاده کند، آن‌ را درباره‌ی دیگران به کار می‌برد. با وجودِ این، وی روحیه‌ی «هیچ‌انگارانه» دارد، درست برخلافِ فردی که به سهولت وجودِ جهانِ صیرورت را می‌پذیرد. از چشم‌اندازِ نیچه‌ای، کسانی که برای ارزش سرمنشأیی خارجی قائلند، به دو معنا هیچ‌انگارند: یک. آن‌ها حکم می‌کنند که جهان نمی‌باید به‌ خودیِ خود وجود داشته باشد، و دو. به جهانی معتقدند که علی‌رغمِ باورهایِ متضادِ خودشان،‌‌ «منحصراً‌ از دلِ نیازهایِ روانی‌شان جعل شده است»، جهانی که نسبت به آن «مطلقاً هیچ حقی» نداریم. آنان یقیناً آگاه نیستند که جهانی که بدان باور دارند مجعولی محض است؛ هم از این روست که نمی‌پذیرند هیچ‌انگارند. به همین دلیل اگر «هیچ‌انگار» نامیدنِ آن‌ها اساساً صحیح باشد، باید قید و شرطی ضروری را نیز به آن افزود: هیچ‌انگاریِ آنان ناآگاهانه است. یا، به تعبیری نیچه‌ای‌تر، آنان هیچ‌انگارانِ دینی‌اند: تصدیقِ جهانی دیگر یا سرمنشأیی دیگر [سرمنشأیی غیر از خودِ هستی، مثلا خدا] برایِ ارزش از جانبِ آن‌ها، ناشی از انکارِ این معنی است که جهانِ ما [به خودیِ خود] حاملِ ارزشِ خاصِ خود است.

#آلن_وایت
#در_هزارتوی_نیچه
برگردان #مسعود_حسینی

l عضو شوید l
@Philosophers2
591 views05:38
باز کردن / نظر دهید
2023-03-23 22:18:34 تا حالا چندبار تصمیم گرفتی که با تاریخ کشورت خوب و کامل آشنا بشی؟
از تعطیلات نوروز استفاده کنید و تاریخ معاصر ایران رو از دوران مشروطه تا وقایع سال ۵۷، گوش بدید.

پادکست تاریخ دراما تاریخ ایران رو بصورت سریالی و داستانی روایت می‌کنه.

پادکست تاریخ دراما


@tarikhdrama
407 views19:18
باز کردن / نظر دهید
2023-03-23 22:12:07 ‍ ■ دوره‌ای که بارِ سطحِ عمومیِ به اصطلاح بالایی از آموزش‌‌و‌پرورشِ لیبرال را بر دوشِ خود حمل می‌کند، اما از فرهنگ به معنایِ وحدتِ سبک، که کلِ زندگیِ او را مشخص سازد، تهی و بی‌بهره است، به درستی نمی‌داند و نخواهد دانست با فلسفه چه کند، اگر «نابغه‌ی حقیقت»، خود، قرار باشد که آن را بر سرِ هر کوی و بازار جار زند. طیِ چنین دوره‌هایی، فلسفه تک‌گوییِ فرهیخته‌ی پرسه‌زنِ تنها، صیدِ تصادفیِ فرد، اسکلتِ مخفیِ در گنجه، یا ورّاجیِ بی‌زیان میانِ دانشورانِ خرفت و سالخورده و کودکان باقی می‌ماند. ممکن است هیچ‌کس به این امر مبادرت نورزد که فلسفه را با شخصِ خود تحقق بخشد و به انجام رساند؛ ممکن است هیچ‌کس به گونه‌ای فلسفی زندگی نکند، با آن وفاداریِ ساده‌ای که یک فردِ دورانِ کهن را، صرفِ نظر از این‌که، که بود و چه می‌کرد، وادار می‌نمود که به محضِ تعهد و اعلامِ ایمان به مکتب رواقی، خود را به‌سانِ یک رواقی از معرکه‌ی اجتماع بیرون کشد.

تمامیِ فلسفه‌بافیِ مدرن، سیاسی است و توسطِ حکومت‌ها، کلیساها، آکادمی‌ها، آداب و رسوم، ذوق و سلیقه، و جُبن و ترسِ انسانی، که آن را به یک دانش‌آموختگیِ جعلی محدود می‌سازند، هدایت می‌شود. فلسفه‌ی ما با این آه و اَسَف که «کاش با این همه...» و این درون‌نگری که «روزی بود و روزگاری...» متوقف می‌گردد. فلسفه در زمانه‌ی ما هیچ حقی ندارد، و انسانِ نوین، اگر تنها از شهامت یا شعور برخوردار بود، به واقع آن را طرد می‌کرد. او می‌باید که آن را با واژه‌هایی مشابهِ آن‌چه افلاطون برایِ اخراجِ شاعرانِ تراژیک از دولتِ‌ خود به کار می‌برد، طرد و تحریم نماید؛ گرچه ممکن بود پاسخی درست مشابه آنچه شاعرانِ تراژیک به افلاطون توانستند داد در کار باشد. فلسفه، اگر یک بار هم وادار می‌شد که دادِ سخن دهد، ممکن بود که بی‌درنگ بگوید:

«مردمِ بیچاره! آیا تقصیرِ من است که در میانِ شما همچون فالگیرِ پیشِ پاافتاده‌ای گردِ شهر می‌گردم؟ که می‌باید خود را پنهان کنم و جامه‌ی مبدل بپوشانم. انگار فاحشه‌ای هستم و شما قاضیانِ من؟ به خواهرِ من، هنر، خوب بنگرید! او نیز، همچون من، در میانِ بربرها به تبعید است. ما دیگر نمی‌دانیم که برای نجاتِ خویش چه کنیم. راست است که ما، در اینجا، در میانِ همه‌ی شما، همه‌ی حقوقِ خود را از دست داده‌ایم، اما داورانی که این حقوق را به ما باز خواهند گردانید درباره‌ی شما نیز به داوری خواهند نشست. آنان به شما خواهند گفت:‌ بروید برایِ خود فرهنگی دست‌و‌پا کنید. تنها آن زمان درخواهید یافت که فلسفه چه تواند و چه خواهد کرد.»

#فردریش_نیچه
#فلسفه_در_عصر_تراژیک_یونانیان
■ ترجمه‌ی #مجید_شریف

l عضو شوید l
@Philosophers2
449 views19:12
باز کردن / نظر دهید