سرنوشت چون مجسمهای است که در وسط دشت نصب شده و روی آدم سا | فلسفه و ادبیات
سرنوشت چون مجسمهای است که در وسط دشت نصب شده و روی آدم سایه انداخته و قسمتی از آن را تاریک نموده است.
مادامی که ما در آن تاریکی زندگی میکنیم نقاط ضعیف روح و عادات و قیود تا پایان عمر ما را زیر همین سایه نگه میدارد و حتی ممکن است تاثیر این سایه در بعضی از افراد زیادتر باشد و با شدت بیشتری بر آنها حکومت نماید و بر اثر مواریث یا عادات کاملا مطیع تاثیر آن باشند.
ما درون این سایه متولد شده و زندگی میکنیم و اگر گاهگاهی به نیروی تفکر و توجه به ضمیر خود را از زیر سایه این مجسمه بیرون کشیم و یا بهتر بگویم از فراز کوه عقل به پایین این مجسمه نگاه کنیم، خواهیم دید که سراسر صحرا تاریک نیست و فقط حدود مجسمه روی سطح روشن صحرا مشخص و معلوم است!
بدبختی اگر به خردمندان حمله نماید روح آنها را بزرگ و تصفیه میکند؛ زیرا روشنایی روح خردمند تیرگی نمیپذیرد و هرگز ناامید نمیشود؛
زیرا خوشبختی و بدبختی مثل آبی است که از هر طرف وارد ظرفی شود, شکل ظرف را به خود گیرد...!