2023-05-22 09:52:48
#رواقیون
رواقی (Stoicism) و به پارسی «سُتاوندی» مکتبی فلسفی است که بهوسیله زنون کیتیونی (Zeno of Citium) تأسیس شد.
نام این فلسفه در زبانهای اروپایی و نیز عنوان رواقی برای آن بدین مناسبت است که حوزه ایشان در یکی از رواقهای آتن منعقد میشد. واژه stoa در یونان باستان به ایوانی گفته میشد که با کاربری از ستونها استوار و ایستاده شده بود. استوار، استوانه، ایستادن و راست (قائم) همه همریشه با این واژه هستند. ستاوندیان از این رو چنین نامیده شدند که بنیانگذار آنها زنون در سُتاوند مرکزی آتن آموزههای خود را به شاگردان و پیروانش میآموخت.
محتوای فضیلت رواقی در میل به سیر طبیعی عالم و پذیرفتن امور است چنانکه هستند و می گذرند و ایمان داشتن به مشیت فراگیر الاهی است. بیان کلاسیک این اندیشه را می توان در نوشته های مارکوس آورلیوس یافت:
ای عالم، هر چیزی با تو هماهنگ است با من هماهنگ می شود. هیچ چیز برای من نه دیر است نه زود، بلکه به هنگام است چون برای تو به هنگام است. آی طبیعت، هر چیزی برای میوه ای است که فصول تو به بار می آورد: همه چیز از توست، و همه چیز در توست، و همه چیز به تو باز می گردد. شاعر می گوید، شهر عزیز ککروپس؛ و آیا تو نباید بگویی، شهر عزیز زئوس؟
مذهب رواقی در قرن دوم میلادی در روم نفوذ یافت و حکمایی مانند سنکا، اپیکتتوس و مارکوس آورلیوس به آن گرویدند. پیروان این فلسفه رواقیون یا سُتاوندیان خوانده میشوند. زنون فلسفه را منقسم به طبیعیات، منطق و اخلاق میدانست. منطق وی مبتنی بر اُرغنون ارسطو بود، اما میگفت که هر معرفتی بالمآل به ادراکات حواس بازمیگردد.
نظریهٔ رواقیون در طبیعیات اساساً مادی بود. درنظر آنها هرچه حقیقت دارد مادی است. توده و ماده، یا جسم و جان، حقیقت واحد و با یکدیگر مزج کلی دارند. وجود یکی در تمامی وجود دیگری ساری است.
در اخلاق سُتاوندیان فضیلت را مقصود بالذات میدانستند و معتقد بودند که زندگی باید سازگار با طبیعت و قوانین آن باشد و میگفتند آزادی واقعی وقتی حاصل میشود که انسان شهوات و افکار ناحق را به یکسو نهد و در وارستگی و آزادگی اهتمام ورزد. ستاوندیان به سبب پیروی از این اصول نزد عامهٔ مردم به لاقیدی معروف بودند.
فلسفهٔ اخلاقی سُتاوندی تاثیرگذارترین جریان اخلاقی-فلسفی در طول تاریخ است، که پانصد سال به درازا انجامید و از دوره فروپاشی امپراتوری اسکندر مقدونی ۳۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، تا ۲۰۰ سال بعد از میلاد مسیح ادامه داشت. مکتب رواقی به سه دوره تقسیم میشود:
دورهٔ ابتدایی با حضور چهرههایی همچون زنون کیتسیونی، که مؤسس این مکتب بود، و کلنتس.دورهٔ میانی و اشخاصی چون پاناینوس و یوزیدونیوس.دورهٔ جدید و افرادی مانند سنکا، اپیکتت و آرول.
رواقیون اگرچه خدا را فاعل میدانستند، اما فاعل و منفعل را از یکدیگر جدا نمیدانستند و همچون عالمان اسلامی انسان را عالم صغیر و جهان را عالم کبیر معرفی میکردند. رواقیون جهان را حکومتی جهانی در نظر میگرفتند که انسان میتواند در آن با احترام گذاشتن به قوانین اجتماعی، شهروند محسوب شود.
فضایل اخلاقی رفتارهایی عاقلانه محسوب میشوند که همراه و همگام با طبیعت قانونمند هستند و این همراهی با قوانین طبیعت دقیقاً شرط خوشبختی انسان است. بدبختی زمانی است که انسان تسلیم هوای نفس، شهوت و خودمداری شود. در واقع ایدهآل اخلاقی رواقیون را میتوان در سردی و بیشهوتی مشاهده کرد. این در عین حال به هیچ وجه به معنی انفعال و بی تحرکی نیست، بلکه نشانهٔ روحی آرام، داشتن کنترل هوای نفس و توانایی رفع نیازهای عقلانی است.
رواقیون انسان را به انجام وظیفهٔ طبیعی عاقلانه دعوت میکنند، و هدف را رسیدن به نظم درونی، تکامل فردی در سایه زندگی اجتماعی و رفتار خوب با دیگر افراد میدانند.
l عضو شوید l
@Philosophers2
239 viewsedited 06:52