شعرخوانی پسری نوجوان بر مزار استاد امیرهوشنگ ابتهاج (هفتم شهریور ۱۴۰۱)
سایۀ دست من افتاده بر این پرده و من
باز از بازی بازیچۀ خود حیرانم
در نهانخانۀ جان جای گرفتهست چنان
که به دل میگذرد گاه که من خود آنم
گفتم: «این کیست که پیوسته مرا میخواند؟»
خنده زد از بن جانم که: «منم! ایرانم!»
گفتم: ای جان و جهان! چشموچراغ دل من!
من همان عاشق دیرینۀ جانافشانم
به هوای تو جهان گرد سرم میگردد
ورنه دور از تو همین سایۀ سرگردانم
سایه
@pireparnianandish