Get Mystery Box with random crypto!

تاملی در سقوط دولت افغانستان و برآمدن دوباره طالبان با تئوری ا | جامعه شناسی مردم

تاملی در سقوط دولت افغانستان و برآمدن دوباره طالبان با تئوری ابن خلدون / بخش دوم

یحیی حمدی

شهرها یک به یک و با سرعت در کمتر از ده روز سقوط کردند و این دومینو تا سقوط کابل ادامه یافت بدون اینکه کمترین مقاومتی در برابر طالبان صورت گیرد و این اتفاق حتی در شهرهایی مثل هرات و مزار شریف که خاستگاه اصلی مخالفان طالبان ( مجاهدان سابق) نیز رخ داد! شهرهایی که ساکنان آن پیش از این بارها مقابل طالبان جنگیده بودند و انتظار مقاومت از آنها می رفت.

برای تبیین چرایی این اتفاق به نظر می رسد بسته به شرایط خاص جامعه افغانستان پیش از رجوع به تئوری های مدرن، تئوری های کلاسیک پاسخ بهتری می توانند ارائه دهند که در اینجا کوشش ما بر این است که با بهره گیری از تئوری عصبیت ابن خلدون به اختصار این رویداد تبیین شود.

ابن خلدون در تئوری اش دو نوع جامعه ( بادیه نشینی و شهر نشینی) را مطرح می کند و برای هر کدام ویژگی هایی بر می شمارد که نقش جغرافیا در آن بی بدیل است از جمله اینکه بادیه نشین ها به حداقل زندگی رضایت دارد یعنی به مقتضای نوع زندگی خود از تجملات و رفاه دورند و دارای سختی فراوان؛ اما شهر نشینی عبارت است از تفنن جویی در تجملات و بهتر کردن کیفیات آن ...

به اعتقاد ابن خلدون، هدف بادیه نشینی دست یابی به قدرت کشورداری است که آنان را به شهر نشینی سوق می دهد.

او در تبیین تحول اجتماعی به نحوه تبدیل بادیه به شهر، بادیه نشینی به شهر نشینی و رشد کمی و کیفی جامعه می پردازد و شهر نشینی را موقعیت خاص اجتماعی-فرهنگی می داند که بادیه نشینان را در برخورد با شهر نشینی دچار تغییر می کند.

ابن خلدون روند این تحول اجتماعی را با تئوری عصبیت بیان می کند؛ او معتقد است که عصبیت صفت خاص مردم بادیه نشین است و جز در بادیه به وجود نمی آید و جز در آن نمی تواند زنده بماند. او سنگ بنای عصبیت را رابطه خویشاوندی ( نژاد و قومیت)، هم پیمانی و هم سوگندی می داند که اتحاد و همبستگی می آفریند.

عصبیت از نظر او حسب و نسب، افتخار آباء و اجدادی، اتحاد و همبستگی بین خویشان و اقربا ( پیوستگی های خونی)، است و افراد دارای عصبیت دارای ویژگی هایی چون فطرتی سالم، بی باکی، غیرت و خشونت، قبیله گری، توانایی و نیرومندی، روح نژادی و جماعت و دیگر ابعادی است بسته به موضوع در خلال رویدادها ظاهر می گردد.

بنابر نظر ابن خلدون عصبیت که عامل تغییر و تحول اجتماعی است « پیوند اجتماعی تکامل گرا و فرا رونده ای است مبتنی بر روابط خویشاوندی یا مشابه آن که در شبکه ای از روابط اجتماعی شکل می گیرد و در نتیجه، وحدت و انسجامی بین افراد گروه پدید می آورد و نیرویی جهت ایجاد تحولات و تغییرات ژرف سیاسی-اجتماعی، در اختیار آنان قرار می دهد»

تصویری که ابن خلدون از عصبیت ارائه می دهد تصویری دیالکتیکی است عصبیت مسیری را طی می کند که نتیجه اش زوال و نفی آن است یعنی بادیه نشینان در فرایندی با نیروی عصبیت بر شهر غلبه می کنند و حاکم می شوند اما بدان بسنده نمی کنند و هر چه پیش تر می روند ناز و نعمتی بیشتر به دست می آورند؛ رفاه و تجمل گرایی موجب افزایش هزینه و نابرابری می شود، برای جبران سنگینی هزینه ها، خراج ستانی بیشتر و نیز دست به تقلیل نیروهای نظامی می زنند بدین ترتیب هم همبستگی کاهش و نیروی دفاعی تحلیل می رود و چاره ای نیز بر این تجمل گرایی نمی یابند بنابراین او عوامل زوال عصبیت را رفاه زدگی، تجملات و خودکامگی می داند که مقدمات ظهور عصبیتی دیگر بر این عصبیت فرسوده می شود و این امری جبری و اجتناب ناپذیر است.

ادامه دارد...

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology