Get Mystery Box with random crypto!

جامعه شناسی مردم

لوگوی کانال تلگرام popular_sociology — جامعه شناسی مردم ج
لوگوی کانال تلگرام popular_sociology — جامعه شناسی مردم
آدرس کانال: @popular_sociology
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 354
توضیحات از کانال

تاملاتی تلگرافی درباره جامعه، فرهنگ، سیاست و تاریخ ایران و گاه جهان
ارتباط با ما :
@PopularSociology_admin
نشانی ما در اینستاگرام👇
https://instagram.com/Popular_Sociology/

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-12-28 11:14:50 ماجرای اسارت سعدی در جنگ های صلیبی

حسن ظهوری

گلستان، باب دوم، در اخلاق درویشان. حکایت ۳۱: «از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات انس گرفتم. تا وقتی که اسیر فرنگ شدم.»

صبر کنیم. داستان،‌ بی‌مقدمه و ناگهانی شروع شده. آنکه این حکایت را گفته سعدی است؛ شاعر بلندآوازه ایرانی که در پی هر حکایتی نکته‌ای را گوشزد می‌کرد. البته اینجا با پند و اندرز حکایتش کاری نداریم، که در آخر دلیلش را می‌گویم. می‌خواهیم خود حکایت را بررسی کنیم و ببینیم سعدی چطور و کجا اسیر فرنگی ها شده.

اما قبلش برویم سراغ صلاح‌الدین ایوبی، جنگجوی مشهوری که حکومت ایوبیان را بنیان گذاشت. دودمانی قدرتمند که توانست از عراق و یمن تا مصر امروز را تحت فرمان خود بگیرد. صلاح‌الدین برای تصرف سرزمین‌ مقدس با صلیبیون درگیر شد. مسیحیانی که به دعوت پاپ اعظم‌شان برای تصرف این سرزمین‌ها سال‌های طولانی با مسلمانان در جنگ بودند. ایوبی موفق شد صلیبیون را در جنگ‌های پیاپی شکست دهد و نهایتا بیت المقدس را پس از حدود یک‌ قرن، در سال ۴۷۶ خورشیدی از آن‌ها پس بگیرد. این ماجرا صد سال قبل از تولد سعدی رخ داد. همان کسی که اسیر شدنش به دست صلیبیون موضوع داستان ماست.
سعدی که در شیراز به دنیا آمد، صلاح‌الدین ایوبی چند سالی می‌شد که از دنیا رفته بود. ولی از عراق تا شرق مدیترانه، هنوز تحت تسلط جانشینان او بود و صلیبیون دیگر حضور نداشتند.

سعدی برای تحصیل به بغداد رفت و چند سال بعدش به سوریه امروز تا در دمشق به تدریس و تحصیل بپردازد. اما انگار یک روز از یاران و دوستانش دلخور می‌شود و آن‌جا را ترک می‌کند:

«از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات انس گرفتم.»

حدس زده‌اند که حدود سال ۶۲۶ خورشیدی، از دمشق راهی عکا شده. شهری در ساحل شرقی مدیترانه که صلاح‌الدین توانسته بود آن را در جنگ‌های صلیبی آزاد کند. اما یعنی سعدی نمی‌دانست هنوز صلیبیون در بخشی از مناطق ساحلی لبنان و فلسطین حضور داشتند؟ شهرهایی که پس از جنگ‌های پیاپی صلاح‌الدین ایوبی و ریچارد یکم پادشاه انگلستان طبق معاهده رَمْلَه به صلیبیون داده شده بود و در طول سال‌های بعدش (کم و زیاد) هنوز در اختیار آن‌ها بود. سعدی می‌گوید بیابان قدس که مشخص نیست دقیقا در مسیر چه شهری بوده ولی می‌دانیم به سمت غرب می‌رفته تا شاید نهایتا به بیت‌المقدس برسد که البته مسیری بسیار طولانی است. هرچه هست، سر از سرزمین‌هایی درآورده که زیر نظر صلیبیون اداره می‌شد.

«تا وقتی که اسیر فرنگ شدم و در خندق طرابلس با جهودانم به کار گل بداشتند.»

طرابلس هنوز هم نامش همین است. شهری در شمال لبنان که صلاح‌الدین نتوانست آن را از مسیحیان پس بگیرد. جایی که به دستور کنت‌نشین شهر تولوز فرانسه، که فرمانروای طرابلس بود، قلعه‌ای ساختند و دورتادورش خندقی زدند؛ همان خندقی که سعدی می‌گوید به همراه دیگر اسیران مسلمان و یهودی مشغول لایروبی آن بودند.

اِبن‌جُبیر جهانگرد و جغرافی‌دان اهل اَندَلُس در سفرنامه‌‌اش درباره رفتار با اسرا در دو شهر صور و عکا که جزو کنت‌نشین طرابلس بوده گفته: «از مراتب لطف و احسان خدای تعالی بر اسیران در این شهرهای فرنگی شام این است که هر یک از شاهان و دولتمندان مسلمان، خاتونان و توانگران در این صفحات شام بخشی از مال خود را به آزاد کردن اسیران مغربی اختصاص می‌دهد.»

سعدی هم چنین شانسی می‌آورد:

«يكي از رؤساي حلب كه سابقه‌اي ميان ما بود گذر كرد و بشناخت و گفت: اي فلان اين چه حالت است؟ گفتم چه گويم:

همي گريختم از مردمان به كوه و به دشت

كه از خداي نبودم به آدمي پرداخت

قياس كن كه چه حالم بود در اين حالت

كه در طويلة نامردمم ببايد ساخت

پاي در زنجير پيش دوستان

به كه با بيگانگان در بوستان

بر حالت من رحمت آورد و به ده دينار از قيدم خلاص كرد و با خود به حلب برد و»

و ادامه ماجرا که به عقد دختر این مرد درمی‌آید و زن بدخوست و سعدی فرار می‌‌کند. به موضوع ما که بررسی اسیر شدن اوست مربوط نمی‌شود و معلوم هم نیست طبق آن‌چه سعدی گفته، حتما تقصیر زن بوده باشد. پس می‌گذریم.

سعدی پس از سال‌ها به شیراز برمی‌گردد و گلستان را می نویسد که این حکایت در آن است. کتابی که او را مشهور می‌کند و زبان فارسی را در ایجاز و صنایع ادبی به اوج می‌رساند. او سفرهای زیادی کرده و خطرات بسیاری از سر گذرانده، اما به حکایت اسیر فرنگ شدن او کمتر پرداخته‌اند. ماجرایی که اگر شانس با او یار نبود و آزاد نمی‌شد، احتمالا امروز از شناختن چنین شاعری محروم بودیم.

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
622 viewsedited  08:14
باز کردن / نظر دهید
2021-12-23 12:26:23
سیاست‌گذاری در خلاء تئوریک

نقد پرویز امینی بر بخش‌هایی از سند تحول بنیادین آموزش‌وپرورش در نقض برابری

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
28 viewsedited  09:26
باز کردن / نظر دهید
2021-12-13 09:12:21 ‍ تاریخ نژندان!

داریوش سجادی

در نگاه پدیدارشناختی «ادموند هوسرل» ریشه عموم مشکلات بشر ناشی از نوع پرسشگری انسان نسبت به وقایع و مشکلات مبتلابه ایشان است.

از سوی دیگر ریاضیدان‌‌ها بر این باورند که تعریف درست «صورت قضیه» بهترین راه برای یابش «راه‌حل قضیه» است.
بر این منوال پرسشی که با «چرا» آغاز می‌شود پاسخی در گذشته دارد و چنین پرسش‌گرانی، گذشته گرایان و فریز شدگان در تاریخ‌اند.

پرسش‌هائی از این دست که:
چرا پهلوی سقوط کرد؟ یا چرا من فقیرم؟ که جملگی دلالتی‌اند بر گذشته.

اما انسان تاثیرگذار انسانی است که بجای «چرا» با «چگونه» پرسش‌گری می‌کند.
چگونه دیکتاتوری پهلوی را شکست دهیم؟ یا چگونه بر فقر خود فائق شویم؟
پرسش‌های «چرا محور» تقدیرگرا، سترون و انگیزه‌یابند در حالی که پرسش‌های «چگونه محور» برنامه سالار، راهکاریاب و آینده نگرند.

پاسخ به پرسش‌های «چگونه محور» بمراتب سخت‌تر از پرسش‌های «چرا محور» است بر همین اساس «چرا محوران» کاهلانه ترجیح می‌دهند در گذشته مانده و بوتیمارانه «گذشته نالی» کرده و از این طریق نازائی اندیشه و ناتوانی خود در یابش راهکارهای بهبودخواهانه و «چگونه محور» را از طریق «ناله درمانی» و «لابه سرائی» فرمائی کنند.

#ادموند_هوسرل


نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/
جامعه شناسی مردم
@popular_Sociology
761 viewsedited  06:12
باز کردن / نظر دهید
2021-12-07 19:07:31 به بهانه روز دانشجو!
(از کتاب گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک)

محمدحسن علایی

شاید اگر بیست سال پیش که وارد دانشگاه شدم راه صحرا را در پیش گرفته بودم چنین نیازمند ظهور مردی از آکادمی برای التیام دردهایم نمی بودم و در بوته ی گلی در صحرا یا در ناله ی نی شبانی در کوه یا در سکوت جنگلی انبوه و بشکوه ... می توانستم روح بیقرارم را تسکین دهم اما نه، من راه تحصیل علم و دانش را آن هم در دانشگاه پیگیری کرده بودم، آن هم به عنوان کسی که پیشاپیش از انتخاب هر رشته ای که بال و پر سوالات او را کوتاه کند سرباز زده است ...حالا دیگر نه راه رفتن بود نه راه بازگشت...اما قدرت تفکری آشنا و خویشاوند مرا مجاب کرد که های سالک خیره سر و پای آبله راه را چندان هم خطا نآمده ای...

خیلی طبیعیست اگر کسی سوال کند که "خب؛ بعدش چی؟"؛ فکر نکنید من خودم از خودم این سوال را نکرده ام، چرا شاید نزدیک به هزار بار یا حتی بیشتر، این که آیا واقعا رفتن به دانشگاه ارزش این همه اتلاف وقت و انرژی را داشت؟! آن هم برای کسی که از همان ابتدا تصور هضم شدن در یک دیسیپلین دانشگاهی را نداشت؛ آیا این نهایت کج سلیقگی و شیرین عقلی نیست که آدم از سوراخی گزیده بشود که قبل تر مزه ی آن را چشیده است، وقتی عیار نهاد دانشگاه دست آدم آمده باشد دیگر ادامه دادن در مقاطع بالاتر آیا بی خردی نیست؟! و کلی سوالات این چنینی و بلکه تلخ تر و حسرت بار تر....

تکرار یک نوعی از بودن شهامت می خواهد اینکه همیشه قرار است صاحب نظر در یک حوزه بخصوص باشی، این خود به تنهایی هراس آور نیست؟ واقعا همین گریز از تکرار مرا از در آمدن در کسوت یک استاد در یک رشته ی بخصوص هماره باز داشته است؛ شخصیت ها؛ دانشگاهیان؛ آن هایی که می شناسم از مقابل پروژکتور ذهنم یک به یک عبور می کنند تصور اینکه تا ابد همین هستند که هستند حتی در خصوص ارجمندترین شان رقت بار است؛ اگر بیش تر به این دانش شاهانه آگاهی یافته بودم هیچ وقت عمرم را در این آکادمی های کذایی حرام نمی کردم؛ ...

این نوشته ها شاید به درد خیلی از کسانی که هنوز وارد دانشگاه نشده اند یا در شرف دانشجو شدن هستند یا در تردید بین ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر یا انتخاب گزینه ی دیگرند، یا حتی برای کسانی که هنوز به پوشالی بودن وعده های ایدئولوژیک نرسیده اند، یا کسانی که تصور همگن و یکدستی از دانشگاه و اساتید دارند و تحقق خودشان به این شبه نهادها و شبه استادها و...گره زده اند پیشاپیش گره گشا و کارساز باشد، تا برای آنها که چونان خود من، زخم خورده و مال باخته اند که در آن صورت این نوشتار در حکم نوشدارویی خواهد بود پس از مرگ سهراب...

یک فرد دکتری گرفته حتی اگر هیچ از دانش تخصصی خویش نیاندوخته باشد مرارت های بسیاری را بر خود روا داشته است تا به آن کاغذ پاره ی کذایی برسد. کنار آمدن با هزینه ی تحصیل، مماشات با پرسنل نهادهای ناکارآمد آموزشی، فائق آمدن بر شکاف های پرناشدنی با اساتید، پاس کردن واحدها، تنظیم پروپزال و دفاع پایان نامه کمترین کاریست که هر دانش آموخته دکتری به انجام رسانده است. این میان به چاپ رساندن مقاله نهیلیستیک ترین خوان این هفت خوان است. بماند اینکه پس از اخذ مدرک هم هیچ افقی برایش در این آشفته بازار متصور نیست. حالا بگذریم از معدود دانشجویانی که با جان و دل در این قمار عاشقانه شتافته اند و از همه چیز به پای این عشق گذشته اند. دانشجویان می بایست بیش از هر چیز دغدغه ی تحقق خویش را داشته باشند جنبش خودآگاهی آفرین دانشجویی باید خواستار حقوق به حق خویش باشد. آیا اهمیت کیفیت ارائه یک واحد درسی از سایر دغدغه های صنفی کمتر است. همه ارکان دانشگاه از وزیر تا رئیس می بایست بی وقفه پاسخگوی مطالبات دانشجویی باشند...

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
730 viewsedited  16:07
باز کردن / نظر دهید
2021-11-23 02:01:54 مساله آب و میرآب

علیرضا زادبر

آب و کمبود این نعمت خدا مساله جدید کشور ما نیست، در واقع مساله جدید این منطقه نیست. تاریخ ما پر است از درگیری ها و کوچ های اجباری بر اثر بحران بی آبی که ردیابی آنها در تاریخ ما کار آسانی است. آب در کشور ما و این منطقه منبع و ابزار قدرت بود. در دهات و شهرها شغلی وجود داشت بنام "میرآب" میرِ آب یعنی مسئول و سردار آب که تقسیم، میزان و زمان آزادسازی آب را برعهده داشت.
.
کارل آگوست ویتفوگل نظریه پرداز مارکسیست قرن نوزده نظریه ای دارد به نام "استبداد شرقی" که بعد از بررسی جوامع شرقی می گوید در این جوامع تسلط بر ابزار و شیوه تولید بر محور آب است‌. او نام این جوامع و مدیریت آن را "جامعه آب سالار" می گذارد.
.
"آب"همیشه در تاریخ کشور ما و منطقه مهم و تعیین کننده بوده است برخلاف اروپا که "زمین" ملاک قدرت بحساب می آمد. میزان باران و دسترسی آب در اروپا بیش از شرق است حال آنکه وسعت زمین کمتر است. اینجا زمین فراوان اما آب اندک است و ملاک مرغوبیت و ارزش یک زمین به دسترسی آب بود
.
حال مساله همان است اما با تفاوت اساسی:
.
جمعیت ایران نسبت به پیش از انقلاب دو نیم برابر است در نتیجه مصرف آب شرب و کشاورزی بیشتر است.
میزان صنایع چند ده برابر شده و اساسا با دوره های قبل قابل مقایسه نیست. آب بری صنایع نیز قابل توجه است
.
اما اقلیم ایران همان اقلیم است
و کماکان آب در آن ملاک و معیار است. مدیریت آب، مدیریت نوع آبرسانی(شبکه فرسوده و غیرمکانیزه کشاورزی) و ده ها مساله تخصصی دیگر که در حیطه مطالعات من نیست و اهل فن باید نظر بدهند. اما باید از تاریخ عبرت گرفت. شب و روز تاریخ تاریخ تاریخ که میکنیم برای فهم همین مسائل است. از ماقبل صفوی تا بعد آن آب مساله جامعه و حکومت ایرانی بوده است(آن هم با جمعیت کمتر و بیشتر بدون صنعت امروزی)
.
سیاستگذاران و مجریان بدون توجه به تاریخ این مملکت وارد عرصه نشوند از این گنجینه غنی استفاده کنید
.
#آب
#اصفهان
#میرآب

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
746 viewsedited  23:01
باز کردن / نظر دهید
2021-10-30 08:10:41 ‍ تاریخ نگاری کوروش،ابهام ها و اغراق ها/ بخش دوم

محمد رضا کائینی

برخی در فرآیند کوروش پژوهی ، حفاری‌های دو سده اخیر و یافت شدن پاره‌ای سنگ‌نبشته‌ها را ، شاهدی بر وجود سرسلسله هخامنشیان گرفته‌اند.هرچند که در ترجمه همین موارد ازجمله منشور کوروش نیز ، اختلاف وجود دارد و عده‌ای مدلول این لوحه را با آنچه تبلیغ‌ شده متفاوت می‌دانند ، اما پرسش اینجاست که ظرفیت اثبات تاریخ از این طریق ، بدون وجود دیگر شواهد متقن تاریخی تا چه میزان است؟
به عبارت دیگر وجود چند سنگ‌نبشته-که مفهوم آن مورد مناقشه است-تا چه حد می‌تواند امری پر ابهام را قطعی کند؟
وجود مزار کوروش در مکانی که هم‌اینک تصور آن می‌رود نیز ، ازجمله پر چالش ترین مقولات درباره اوست.بسیاری از قائلان به وجود او ، از محل دفن وی اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند.بسیاری نیز دوری محلی که وی در آن کشته شده با عمارت کنونی را ، شاهدی بر بی اعتباری این مزار گرفته اند.
اسناد نیز نشان می‌دهد که تا دو سده قبل ، از عمارتی که امروزه در پاسارگاد به نام اوست ، به "مقبره مادر حضرت سلیمان " تعبیر می‌شده است.

برحسب آنچه کوروش گرایان ادعا می‌کنند ، بسا کشورهای عربی از قبیل: عربستان ، یمن ، سوریه ، لبنان و...الخ ، در قلمرو فرمانروایی کوروش بوده است ، یعنی کوروش همان‌قدر که به قلمرو امروزین فارس‌ها تعلق دارد ، از آنِ اعراب نیز هست ، بنابراین از چه روی عده‌ای کوروش را به مثابه حربه ای برای حمله به اعراب برگزیده‌اند؟

پاره‌ای پژوهشگران با گرایش‌های مذهبی نیز ، در پی تطبیق علائم کوروش با برخی اشارات مندرج در کتب آسمانی برآمده‌اند.مثلاً برخی مدعی وجود سرگذشت کوروش در تورات شده‌اند! در این صورت پرسش اینجاست: اینان از توراتی سخن می‌گویند که خدا ساخته است یا خاخام ساخته؟ به‌علاوه بنای کتب آسمانی ، عمدتا روایت تفصیلی داستان‌ها نیست که اشاراتی گذرا و مصداقی است.عده‌ای ازجمله "ابوالکلام آزاد "نیز درصدد چنین تطبیقی با قرآن برآمده‌اند که ادعایی است در حد یک احتمال و غیر قابل‌ قبول از سوی جمله مفسران.

نکته جالب درباره کوروش نگاری‌های صدسال اخیر-که زنده‌یاد جلال آل احمد نیز بدان اذعان دارد-پرش مضحک و به‌ یک‌باره تاریخ از کوروش به رضاخان است! گو اینکه تمامی پادشاهان زیسته در این بازه زمانی مطول ، حشرات الارض بوده‌اند! شاید بتوان ریشه بسا تاریخ‌سازی‌ها در این فقره را ، در همین واپسین نکته جست ، از قبیل کارهای سفارشی "حسین پیرنیا "و دیگران.القاء اینکه تن دادن به پادشاهی در این مرز و بوم ، سرنوشت ازلی و ابدی مردمان آن است و هر گرایش دیگری جز آن، بیهوده دست‌ و پا می‌زند! مباد که به باور چنین سخافتی تن در دهیم.

پ ن : این همه نگفتیم تا وجود کوروش را منکر شویم،بل در پی آن بودیم تا شماری از چالش های این طریق صعب را یادآور شویم.

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
769 viewsedited  05:10
باز کردن / نظر دهید
2021-10-29 17:16:32 ‍ ‍ تاریخ نگاری کوروش ، ابهام ها و اغراق ها / بخش اول

محمدرضا کائینی

ایران تاریخی دارد به درازای هزاران سال و به قول برخی هشت هزار سال! در این مدت پادشاهانی آمده‌اند با خصال خوب و بد که مدتی خویش را بر مردمان این دیار تحمیل کرده‌اند و رفته‌اند.تمام سخن اینجاست که زمانه و کارنامه آنان را باید در روایتی ایرانی جست و نه بیگانه نگاشته.
از میانه این عده از حکمرانان خوب یا بد ، از دویست سال پیش ، نام "کوروش هخامنشی "بسا برجسته گشته است.درباره او جز چند سنگ‌ نبشته و نیز تاریخ‌نگاری‌های یونانی و ایضاً پروپاگاندای یهودی ، چیزی در دست نیست.اساساً بر اساس کدامین نقل و روایت ایرانی ، باید او را بر دیگران ترجیح داد؟
وانگهی گزارش صحیح و موثق درباره او و همگنانش ، در کجا آمده که بتواند راه را برای مقایسه و ترجیح ما باز کند؟

گفتیم که گزارش گری کوروش ، از تاریخ‌نگاری یونانی و به‌طور مشخص هرودوت آغاز گشته. هرودوت در توصیف کوروش ، بسا صفات منفی را بدو نسبت می‌دهد و چهره‌ای که از او می‌سازد ، به‌ هیچ‌ روی منزه نیست.دیگر تاریخ نویسان یونانی نیز ، کم‌ و بیش همین راه را پیموده‌اند.

پرسش اینجاست که چرا تاریخ‌نگاری جماعتی که همواره در ستیز با ایرانیان باستان بوده‌اند ، این‌گونه نزد ما جدی و موثق قلمداد می‌شود؟
دیگر جماعتی که بسیار سنگ کوروش را به سینه زده‌اند ، یهودیان‌اند.قومی که از پیامدهای فتح بابل توسط وی منتفع گشته‌اند.
صرف‌نظر از راست و دروغ داستان کوروش با این نحله ، آنان انگیزه داشته‌اند که به خاطر این شهرت تاریخی ، هست و نیست ایرانیان را به کوروش گره بزنند.کاری که تا هم‌ اینک نیز اندیشکده‌ها و رسانه‌های ایشان بدان مشغول‌اند.اگر آنان در راستای منافع تاریخی و تبلیغی خویش بدین کار شده‌اند ، چرا ما باید با آنان هم‌داستان شویم؟

همان‌گونه که اشارت رفت ، در حافظه تاریخی ایرانیان ، هیچ‌گاه کوروش به ‌مثابه پدر یا سلسله‌جنبان تاریخ کشورشان مطرح نبوده است."مسعودی " و " ابن حمدون " هرچه از مردمان این دیار درباره پیشینه خویش پرسیدند ، به چنین نامی برنخوردند. " فردوسی " نیز که استاد اسطوره‌سازی است ، هیچ‌گاه او را ندید تا او را به اضعاف مضاعف بزرگ کند! از دو سده پیش به ماقبل هم ، هیچ‌کس به یاد نمی‌آورد که در نیاکان و اطراف خویش ، کسی به کوروش نامیده شده باشد.کوروش حتی اگر واقعی هم باشد،با مختصاتی که در دویست سال اخیر بدان منضم گشته ، پدیده‌ای کاملاً نوین است.

ادامه دارد...

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
793 viewsedited  14:16
باز کردن / نظر دهید
2021-10-26 11:26:54 چگونه تتلو را نمی بینید؟!

مصطفی داننده

برخی از پدیده‌های فرهنگی، مثل برج میلاد تهران است، حتی اگر نخواهی آن را ببینی بازهم از جایی جلوی چشمت سبز می‌شود. «امیر تتلو» هم یکی از این پدیده‌هاست.

خواننده‌ای که قطعا یکی از محبوب‌ترین آدم‌های بازار موسیقی ایران است. طرفدارانی پای کار دارد که حاضر هستند برای حضور در کنسرت او راهی ترکیه شوند. در آخرین کنسرت او بیش از هفت هزار نفر شرکت کردند. شرکت کنندگان در این کنسرت از ۱۰۰ الی ۲۵۰ دلار یعنی حدودا از ۳ میلیون الی ۷ میلیون هزینه بلیط کنسرت دادند.

می‌شود از چنین پدیده‌ای به سادگی گذشت؟ می‌شود آن را ندید؟ می‌شود از این طرفداران پروپاقرص گذشت؟ نه؛ نمی‌شود.

در تمام این سال‌ها سعی کردیم، بسیاری از پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی را نبینیم. با این استراتژی که «انشالله گربه است» چشم خود را روی مهم‌ترین مسائل بسته‌ایم.

چرا در دانشکده‌های علوم اجتماعی ما در مورد تتلو و طرفداران او بحث در نمی‌گیرد؟ چرا پایان‌نامه‌ای در مورد این خواننده نوشته نمی‌شود؟

صفحه‌های اجتماعی او را ببیند. کنسرت‌های او را نگاه کنید. به طرفدارانش ناسزا می‌گوید، رکیک‌ترین فحش‌ها را می‌دهد که یکی از آنها می‌تواند یک محله را به آتش بکشد اما تتلیتی‌ها ( طرفداران تتلو) نه تنها ناراحت نمی‌شوند که ذوق هم می‌کنند. هر روز هم به تعداد فن‌های این خواننده افزوده می‌شود.

بسیاری از این طرفدارها هم متولد دهه 70 به بعد هستند. یعنی در همین کشور مدرسه رفته‌اند. همین تعلیمات دینی که الان نمی‌دانم در مدرسه چه صدایش می‌کنند را خوانده‌اند. معلم پرورشی مدرسه حتما با آنها از موسیقی طرب انگیز و حرام بودن آن حرف زده است و قاعدتا بر اساس آموزش‌ها، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی نباید به تتلو و امثال او علاقه‌مند می‌شدند؛ اما شدند.

این علاقه به خاطر این است که اتفاقات اجتماعی و فرهنگی در یک برهه زمانی متوقف نمی‌شوند و همچون رودی پر آب در حال حرکت هستند.

توجه کنید در تمام این سال‌ها هیچ کدام از این خواننده‌ها به تلویزیون، که پر مخاطب‌ترین رسانه ایران است، راه پیدا نکردند. هیچ صحبتی هم از آنها در صداوسیما نمی‌شود اما به واسطه فضای مجازی این افراد برای خود نامی دست و پا کرده اند و حالا به جایی رسیده‌اند که رکورد کامنت در یک شبکه اجتماعی جهانی را می‌شکنند!

باور کنید الان که می‌نویسم، این پدیده‌ها را بررسی کنید، می‌ترسم نتیجه آن به بستن و فیلتر کردن ختم شود. می‌نشینند، جلسه برگزار می‌کنند، کمیسیون ویژه راه می‌اندازند و در نهایت تتلو را یک تهدید فرهنگی معرفی می‌کنند و حکم به فیلتر شدن می‎دهند.

شاید اگر در دهه‌های قبل، می‌پذیرفتیم که سلیقه‌های مختلف در جامعه وجود دارد و به آنها اجازه عرض اندام می‌دادیم امروز با دیدن حضور عجیب و غریب مردم در کنسرت تتلو، دچار سرگیجه نمی‌شدیم.

در مسائل فرهنگی و اجتماعی نباید سوال‌ها را حذف کرد، باید برای آنها به دنبال پاسخی مشخص بود. بهتر است از گذشته درس بگیریم و فکری به حال آینده کنیم./ عصر ایران

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
760 viewsedited  08:26
باز کردن / نظر دهید
2021-10-03 11:57:07 معماران امر سیاسی و "امنیت سرزمینی"

سیدجواد میری

با نگاهی گذرا بر تاریخ می توان درک کرد که منطقه قفقاز بخش لاینفک ایران بوده است و در زمان دولت فخیمه قاجار ایرانیان بر این منطقه وسیع حکمرانی می کردند.

دولت-ملت ایران پدیده نوین در نظام بین الملل است مانند تمامی دولت-ملت های جهان ولی ایران پدیده کهن است و البته مرزهایش در کم و کاست بوده است. پیش از قاجارها هم افشاریان و زندیه و صفویه بر ایران حکومت می کردند. اینها بدیهیات است و اگر امر بدیهی شک داشته باشید مجبوریم به سر کلاس تاریخ برگردیم.

اما در باب مسائل مستحدثه در منطقه قفقاز؛ همانطور که گفتم امر پیچیده است و برای فهم پیچیدگی ها راه ساده وجود ندارد. هم اکنون ترکیه برای جبران حضور ایران در سوریه و عراق و لبنان که عقبه تاریخی عثمانی محسوب می شد در حوزه قفقاز ورود کرده است که عقبه تاریخی ایران محسوب میگردد و روسیه و آمریکا و اسرائیل و اتحادیه اروپا هم هر کدام بنا بر مقتضیات خود تلاش در مداخله در یارگیریها در جنوب قفقاز دارند و این ائتلاف های سیال و سیار به پیچیدگی موضوع افزوده است و نباید فراموش کنیم که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس هر کدام به نحوی برای خود یاری در این منطقه جستجو می کنند تا در درازمدت بتوانند نقشه ژئوپلیتیکی آمریکا مبنی بر "خنجر بر بخش نرم زیر اشکم" روسیه بزنند و این مناقشات و تغییر شتابان ائتلافها می توانند تغییرات پردامنی را ایجاد کنند.

بحث از منافع سرزمینی نباید با دعواهای جناحی و داخلی درآمیزد. زیرا این ابله هانه ترین رویکرد در سیاست خارجی است که معماران امر سیاسی و کنشگران امنیت سرزمینی و عمق استراتژیک کشور را به زلف دعواهای داخلی گره بزنند.

ما نیازمند نگاهی جامع به مفهوم "امنیت سرزمینی" در تمامی ابعاد آن هستیم تا در صورتبندی استراتژی ها شبکه های اتصال امنیت را مورد غفلت قرار ندهیم و این کاری نیست که با امر اطلاعاتی و امنیتی و نظامی صرف بتوان بر آن فائق آمد بل ما نیازمند ورود امر آکادمیک به حوزه سیاست و سیاستگذاری در کلان حکمرانی هستیم.

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
125 viewsedited  08:57
باز کردن / نظر دهید
2021-10-02 15:40:09 فهم پیچیدگی های نظم بین الملل و قفقاز جنوبی

سیدجواد میری

قفقاز شمالی و جنوبی بیش از یک قرن هست که ذیل مناسبات استعماری شکل یافته اند و از ایران جدا شده اند.

پس از فروپاشی شوروی ما با سه کشور در قفقاز جنوبی روبرو هستیم که هویت های ملی آنها مبتنی بر روایت های استعماری روس شکل گرفته است.

به عنوان مثال، هویت ارمنی و هویت گرجی و هویت آذری هر کدام در ضدیت با یکدیگر و غیر-تاریخی برساخت شده اند. ما اکنون با موجودیت های پیچیده استعماری مواجه هستیم که دقیق درباره آنها مطالعه نکرده ایم و نمی دانیم نظامهای اجتماعی آنها مبتنی بر چه کلان ایده های ضد ایرانی شکل گرفته است.

یک نمونه بیاورم؛ روایت رسمی در ارمنستان معاهدات ترکمنچای و گلستان را به عنوان جشن رهایی از یوغ سلاطین مسلمان تقریر می کنند یا روایت رسمی در آذربایجان باکو جنبش مشروطه در ایران را به عنوان جنگ شوونیسم فارس علیه تبریز و آذربایجان صورتبندی می کند و ... . اینها مسائل مهمی در فهم جغرافیای ذهنی قفقاز جنوبی هستند که در ایران مطالعات دقیقی در باب آنها نیست.

متولی مسائل قفقاز در فضای عمومی ایران مرکز مطالعات هور در تهران است که لابی ارامنه آن را مدیریت می کنند و محفل آذریون آن را منتشر می کنند و تمام سعیشان این است که ما "فهم درستی" از آنجا نداشته باشیم بل ذیل نگاه ارمنستان موضوع را صورتبندی کنیم و خودِ محفل آذریون هم در امتداد خوانش باستانگرایانه محمود افشار و اعوانش ضدیت با عرب و ترک را مفهومینه می کنند و گروهی هم در ایران ذیل نگاه "تورکگرایانه" اهداف ژئوپلیتیکی ترکیه را عین رهایی در جهان میبینند و مجموع این پیچیدگی ها نشان میدهد که ما با فهم دقیق و کمپلکس فاصله زیادی داریم.

#بین_الملل
#قفقاز

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
525 viewsedited  12:40
باز کردن / نظر دهید