Get Mystery Box with random crypto!

جامعه شناسی مردم

لوگوی کانال تلگرام popular_sociology — جامعه شناسی مردم ج
لوگوی کانال تلگرام popular_sociology — جامعه شناسی مردم
آدرس کانال: @popular_sociology
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 354
توضیحات از کانال

تاملاتی تلگرافی درباره جامعه، فرهنگ، سیاست و تاریخ ایران و گاه جهان
ارتباط با ما :
@PopularSociology_admin
نشانی ما در اینستاگرام👇
https://instagram.com/Popular_Sociology/

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 4

2021-04-26 21:19:04 ‍ تاملی در سخنان پخش شده ظریف در شبکه سعودی ها

محمدرضا کائینی

در چرایی پخش سخنان محمد جواد ظریف از "ایران اینترنشنال"، دو مفروض وجود دارد.

اول: مبلغان انتخاباتی او، با یا بی اطلاع اش، به این نتیجه رسیده باشند که فرآیند تبلیغاتی خود را، از شبکه سعودی ها کلید بزنند! مقومات این فرض، محتوای این صوت است که یکسره، در صدد بازسازی دو قطبی ادامه تحریم یا رفع آن، همکاری حاج قاسم با عوامل شکست برجام و در یک کلام، تلقی عقب مانده نظام در ترجیح میدان بر دیپلماسی است!

البته ظریف در این فایل صوتی، اذعان دارد که ملت ایران هم در نهایت، طرف میدان را گرفته و از دیپلماسی او، حمایت نکرده اند!
رفتارِ مصاحبه گر طناز و الکی خوشِ این گفت و گو نیز، بیشتر به سازندگان فیلم های تبلیغی و حتی فیلم فارسی می خورد، تا یک گفت و شنود حرفه ای و ناظر به تاریخ. هم او در بخش هایی از این‌ مصاحبه، وانمود می کند که این صوت یا فیلم، قرار نیست چندان در آرشیو بماند و خاک بخورد!

دوم: (آنگونه که دولتیان سر دست گرفته اند) این است که مخالفان دولت یا نظام، با دست یازیدن به آرشیو خاطرات وزرای دولت، آن را تقطیع کرده و برای لطمه به وجهه مصاحبه شونده، بدان سوی آب ها فرستاده اند!
در این صورت پرسش اینجاست: اگر نفوذ به بانک اطلاعات محرمانه دولت، تا این پایه مقدور است، چرا این جماعت از ساخت "گاندو" بر می آشوبد و منزه نمایی می کند؟

با این همه حرفِ این یادداشت، موارد فوق آمده نیست. مهم این است که این سخنان به هرشکل که نشر یافته باشد، آئینه تمام نمای گرایشات ظریف است! اعتقاد به انگاره بهت آور دیپلماسی بدون میدان یا دیپلماسی با اولویت دیپلماسی در شرایط امروز ایران، خوف انگیز به نظر می رسد!

به او باید گفت: اگر میدانِ قدرت فراخ نشود و عمق استراتژیک توسعه نیابد، در عرصه دیپلماسی، (به قول خودش) چه کسی باقالی بار شما خواهد کرد؟ رئیس جمهور کنونی در اوایل دهه هشتاد، از چه روی مجبور به تعطیلی کامل صنعت هسته ای شد، اما سال ها بعد که سانتریفیوژها به بیست هزار رسید، تنها در باب تعداد آن به مذاکره نشست؟ این توسعه به قول شما "کمّی"، چرا توانست دشمن را به امتیاز دهی وا دارد؟...

این صوت شاید بیش از هر چیز، نشان از مظلومیت حاج قاسم و همگنانش داشته باشد! پناه بر خدا!

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه‌شناسی مردم
@Popular_Sociology
766 viewsedited  18:19
باز کردن / نظر دهید
2021-04-26 07:03:35 به یاد بنیانگذار «کیهانِ علمی» و سردبیر کیهان بچه‌ها؛ مرحوم امیرحسین فردی که بود و چه کرد؟

پیام فصلی‌نژاد

از آن دسته مردانی بود که جز با زیستن، نمی‌شد او را شناخت و شاید برای همین، هنوز هم بسیاری از دستاوردهای او ناشناخته مانده است.

از يک‌سو، امیرحسین فردی سردبیری کارکشته بود، آن هم در سخت‌ترین ژانر ژورنالیستی؛ یعنی «روزنامه‌نگاری کودک و نوجوان» که همچنان در ایران غریب است، ولی او ما را با این غریبه آشنا کرد و خود، از شهریور ۱۳۶۱ تا ٣۱ سال بعد در راس مدیریت «کیهان بچه‌ها» قرار داشت؛ هفته‌نامه‌ای که نه تنها رکورددار تیراژ در تاریخ مجله‌نویسی ایران شد و در دهه شصت فروش ۳۰۰هزار نسخه در هفته را تجربه کرد، بلکه به باشگاهی بزرگ برای تولد نویسندگان و شاعران تبدیل شد و امروز خاطره نوستالژیک آن همچنان در ذهن ماست.

از دیگر سو، آنچه کمتر در خاطر ما مانده، آن است که مرحوم فردی از پیشروان «روزنامه‌نگاری علمی» و بنیانگذار مجله «کیهان علمی» (برای نوجوانان) نیز بود که از سال ۱۳۶۷ تا سال ۱۳۷۱ به مدیرمسئولی او و با همکاری بزرگانی چون «احمد بیرشک» منتشر می‌شد.

بنابراین، گرچه این مجله در ذهن ما گمشده است، اما فردی بود که از سال ۱۳۶۶ و در اوج بمباران تهران، دغدغه «ژورنالیسم علم» را داشت. او جلسات پیوسته‌ای را با بزرگان دانش برای چاپ اولین مجله علمی کودکان و نوجوانان در دفتر کیهان بچه‌ها تشکیل می‌داد تا بالاخره پس از یک‌سال، «کیهان علمی» در بهمن ۱۳۶۷ و با قیمت ۱۲۰ ریال روی دکه‌ها آمد. اولین مطلب مجله، چنین تیتری داشت: «چرا هرکس که در کتابخانه یا آزمایشگاه کار و فعالیت می‌کند، دانشمند نمی‌شود؟» و موضوع آن روش تحقیقات علمی و شیوه‌ تفکر دانشمندان بود.

باری، این تجربه‌های موفق، ریشه در فکر فرهنگی مرحوم فردی داشت که در دهه ۱۳۵۰ قوام گرفته بود. او همان کسی بود که بی‌ادعا، کاری به ظاهر کوچک اما به غایت سترگ کرد: «مسجد» را به جایگاه حقیقی خویش بازگرداند و آن را از نیایش‌گاهی در حاشیه، به آفرینش‌گاهی در متن فرهنگ تبدیل کرد.

تشکیل شورای نویسندگان از سال ۱۳۵۴ در «مسجد جوادالائمه» که شان یک «کارگاه داستان‌نویسی» را داشت، نمونه این فکر فرهنگی است؛ کارگاهی که فردی در آن خواندن دسته‌جمعی رمان‌های بزرگ جهان را ترویج می‌کرد و در کنار کتابخوانی، نوشتن و انتشار جُنگ‌های ادبی را نیز با بچه‌های مسجد تمرین می‌کرد. در آن روزگار، ادبیات ایرانی در سیطره جریان‌های چپ‌گرا قرار داشت و مهم‌ترین دغدغه فردی این بود که «چرا ما صاحب ادبیات، به‌عنوان یک عامل تاثیرگذار فرهنگی، میان مردم نیستیم؟»

اینچنین از دل شورا و کتابخانه مسجد جوادالائمه در خیابان قزوین تهران با چند هزار عضو فعال، نویسندگان و هنرمندان بنامی برخاستند که پس از انقلاب و از سال ۱۳۵۸ نخستین ستون‌های «حوزه هنری» را ساختند و یک جریان ادبی جدید را شکل دادند؛ زمانی که هنوز نام حوزه، «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» بود (و کاش به همین نام می‌ماند.) نخستین حضور او در حوزه به تاسیس بخش ادبیات داستانی و انتشار نشریه «بچه‌های مسجد» انجامید، اما دیری نپائید که به سبب برخی اختلافات از حوزه جدا شد، گرچه در سال ۱۳۸۱ و پس از ۲۰ سال دوباره از او برای همکاری دعوت کردند و او در سالیان پایان عمر، مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری بود.

دستاوردهای او چنان گسترده و ممتاز است که نمی‌توان در یادداشتی کوتاه حتی به ذکر آ‌ن‌ها پرداخت. او نه تنها ۴۰ سال به «نهادسازی فرهنگی» و «روزنامه‌نگاری کودک و نوجوان» پرداخت، بلکه در عرصه ادبیات و داستان‌نویسی با کتاب‌های مختلف از جمله «اسماعیل» و «گرگ‌سالی» شناخته می‌شود.

بخت با من یار بود که هرچند بسیار دیر استاد را یافتم، ولی نزدیک به هفت سال افتخار دوستی با مرحوم فردی را داشتم. او در مقام یک مفسر و منتقد فرهنگی، نگاهش ریشه در هنر داشت و چون سیاست‌زده نبود، هیچ‌گاه انصاف و اعتدال را از نظر دور نمی‌داشت، چنانکه گاه با برخی مواضع کیهان همراه نبود، اما این اختلاف‌نظرها را مانعی برای همفکری و همکاری نمی‌دید.

برای هنرمندی پیشرو چون استاد فردی، پیش از انقلاب «دوران شعار» تمام شده بود و به همین سبب، یک «هنرمندِ متعهدِ عملگرا» محسوب می‌شد. این تکاپو‌ها، او را به چهره ماندگار هنر و روزنامه‌نگاری این سرزمین تبدیل کرد. روحش شاد.

(تولد ۵ مهر ۱۳۲۸، درگذشت ۵ اردیبهشت ۱۳۹۲)

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
757 viewsedited  04:03
باز کردن / نظر دهید
2021-04-24 07:07:33 صورت‌بندی جریان‌های فکری در ایران امروز

پرویز امینی

ما بخواهیم یا نخواهیم در متن یک وضعیتی هستیم که به شکل ساختاری ما را احاطه کرده است. این وضعیت، نوعی سازماندهی خاص جامعه بعلاوه اندیشه مدرن است. برای مسلمانان، از حمله ناپلئون به مصر در اواخر قرن هجدهم و برای ایرانیان، از شکست در جنگ‌های ایران و روس در آغاز قرن نوزدهم، این وضعیت مورد توجه بوده است و درهر عصری رهیافت متفاوتی نسبت به آن وجود داشته است. اینک با تجربه دویست ساله، همچنان اندیشه وجهان مدرن بعلاوه معرفت پست مدرن، مسئله ماست و براساس نحوه مواجهه با آن می‌توان گرایش‌های فکری در ایران امروز را دسته‌بندی کرد:

بی‌توجه به مسئله‌سازی اندیشه مدرن

این گروه، مسائل و پرابلم‌های اندیشه وجهان مدرن و در چند دهه گذشته، معرفت پست‌مدرن را به رسمیت نمی‌شناسد و عملا قطع نظر از وجود آن به فکر و عمل خود سازمان می‌دهد. اسلام‌گرایان سنتی و افرادی نظیر محمدرضا حکیمی ازجمله مصادیق این گرایش‌اند.

بدفهمی از اندیشه مدرن و معرفت پست‌مدرن

دسته دوم براساس نوعی بدفهمی آشکار و واضح از این اندیشه، وارد نقد و حتی طرح مباحث ایجابی خود درآن حوزه شده است. آیت‌الله جوادی آملی ازجمله این چهره‌هاست و کتاب منزلت عقل درهندسه معرفت دینی و برخی تفاسیر ایشان مثلا تفسیر آیه ۲۵ سوره حدید بعنوان تفکیک قوا، ازجمله این آثار است. سیدمهدی میرباقری و جریان فرهنگستان نیز دراین دسته قرار می‌گیرند که تقریبا بدون هیچ ارجاعی به متون اصلی سازندگان اندیشه مدرن، فهم خود را از غرب ابراز و نقد می‌کنند.

ساده‌سازی اندیشه مدرن و پست‌مدرن

جریان سوم که در محیط روشنفکری ایران و نیز جریان دینی رواج دارد، با فهم ساده‌سازانه با این جهان جدید مواجهه شده‌اند. برخی مثل مرحوم بازرگان وشریعتی و حتی سیدجمال تلاش کرده‌اند آن را با فکر دینی مطابقت بدهند و به نوعی آن راشبیه‌سازی کنند و گاهی نیز براساس این فهم ساده‌سازانه، به نقد تفکر و اندیشه مدرن وپست‌مدرن پرداخته‌اند و بقول معروف با یک فن، آنها را ضربه فنی کرده‌اند. شمول افراد در این جریان، هم اکنون نیز بالاست.

سپراندازی دربرابر اندیشه مدرن و پست‌مدرن

این جریان با فرض ناتوانی مواجهه فکر دینی در برابر فکر مدرن و پست‌مدرن، بکلی عطای فکر دینی را به لقایش بخشیده‌اند و به مرور از دامنه فکر دینی فاصله گرفته‌اند. ملکیان، سروش بعد از رؤیای رسولانه ومجتهد شبستری و شماری از افراد دیگر تحت عنوان روشنفکری دینی در برابر جریانی که خود را نواندیشی دینی معرفی می‌کند، در این گروه قرار می‌گیرند. دراین گروه، برخی نیز هستند که از ادعاهای سابق خود دست شسته‌اند و دعاوی خود در آغاز انقلاب را در غروب تجدد و آغاز عصری دیگر، همانند فوکو و آوینی، خوشبینانه می‌دانند و در یک دهه اخیر، هم امکان علوم انسانی اسلامی را نفی کرده‌اند و هم توسعه را فعلا اولویت جامعه معرفی کرده‌اند و تا مرز حمایت مطلق از پدیدارهای سیاسی مثل برجام نیز پیش رفته‌اند. رضا داوری اردکانی مصداق این جریان است.

مدرن و حتی پست‌مدرن سازی اندیشه دینی

این گروه، صریح و غیرصریح معتقدند با فکر دینی نمی‌توان با اقتضائات جدید زندگی مدرن و اندیشه مدرن وپست‌مدرن مواجه شد اما ازطرف دیگر معتقدند با توجه به سنت ستبر مذهبی در ایران، بدون تأیید دین نمی‌توان اندیشه مدرن را بومی و مال خود کرد. این گروه با پیش‌فرض گرفتن اندیشه تجدد و پساتجدد، می‌خواهند بامراجعه به سنت دینی، قرائتی به دست دهند که بتوان با سنت دینی، آموزه‌های مدرن را موجه کرد. مرحوم فیرحی دراین دسته قرار می‌گیرد که تلاش می‌کرد به تناسب در آموزه‌ها و در روش، از لاک و فوکو و این اواخر راولز، برای دموکراسی‌سازی و لیبرالیسم‌باوری در سنت فقهی، راهی باز کند.

نوستالژیک گرایان

این گروه، ایران پیش از اسلام را ایده‌ال فکری و تجربی خود می‌دانند و با فرض تصلب سنت و قابل‌استفاده‌نبودن اندیشه و مفاهیم مدرن به همان شکلی که در غرب تکوین پیدا کرده است در ایران، در تلاش‌اند ذیل اندیشه ایرانشهری که معتقدند ظرفیت‌های نهفته و قابل‌انکشافی دارد، به مواجهه با جهان جدید بپردازند. جواد طباطبایی دراین دسته قرار می‌گیرد.

ناتمام دانستن فهم، نقد و پاسخ ایجابی به فکر مدرن و معرفت پست‌مدرن

دسته آخر که جریان اقلیتی است با فهم تجربه تاریخی مواجهه با جهان جدید در دویست سال اخیر و ناموفق دانستن آن، معتقد است که ما همچنان در فهم این اندیشه‌ها عقب ماندگی داریم و بدون فهم درست وعمیق، نقدها و ایجاب‌ها نیز از مرز ساده‌سازی فراتر نخواهد رفت و بطریق اولی در سازماندهی عینی زندگی اجتماعی، کاربستی نخواهد داشت. این گروه فهم ما از جهان مدرن و نیز تفکر مدرن ومعرفت پست‌مدرن را ناتمام می‌دانند و اولویت را برای تنظیم مواجهه با این اندیشه ونوع زیست اجتماعی‌اش، به فهم و بازاندیشی در فهم جهان جدید می‌دهند.

@Popular_Sociology
774 viewsedited  04:07
باز کردن / نظر دهید
2021-04-17 07:40:17 تاملی در جامعه شناسی تحریم؛ سیاست های نو-استعماری و نو-امپریالیسم

سیدجواد میری

سید حسین العطاس جامعه شناس پسا-استعماری در کتاب "جامعه شناسی فساد" به نکته جالبی اشاره می کند و می گوید بسیاری از متون درسی درآمدی به جامعه شناسی بخش مجزایی درباره "جامعه شناسی فساد" ندارند و دلیل آن این است که در جوامع اروپایی ارتشاء و رشوه و فساد ساختاری بمانند کشورهای آسیایی و آفریقایی در آن وجود ندارد و بهمین دلیل بدیهی شاخه ای در جامعه شناسی با عنوان "جامعه شناسی فساد" تاسیس نشده است. اما در مالزی که دچار فساد ساختاری در دولت و حاکمیت و اجزای متصله آن هستیم این مسئله ما نیاز داریم آن را صورتبندی جامعه شناختی کنیم. اما جامعه شناسان غیر غربی اغلب دچار سندروم "اسارت ذهن" Captive Mind هستند و تا موضوعی برای مجتهدان غربی مسئله نشود آنها آن بحث را متعلق ذهن خود نمی توانند بکنند.
البته جامعه اروپا از سال های دهه ۵۰ میلادی قرن بیستم که العطاس در آن زندگی می کرد فاصله معناداری گرفته است و به سهولت می توان جلوه هایی از رشوه و ارتشاء و فسادهای گسترده مالی را در برخی از آنها (مانند انگلیس و یونان و ایتالیا و پرتقال ...) دید ولی نقد العطاس کما کان صادق است.

در کتب "ما و فارابی" و "فقر تئوریک در علوم انسانی ایران" به این نکته در نسبت با جامعه شناسی ادبیات اشاره کرده بودم. نقد من این بود که در ایران بر خلاف اروپا و آمریکا و روسیه که رمان جایگاه ویژه ای دارد، این تاریخاً "شعر" است که موضوع مهمی در شکلگیری امر اجتماعی در ایران است ولی در هیچکدام از متون درآمدی بر جامعه شناسی در ایران هیچ بخش مجزایی به "جامعه شناسی شعر" در زبان های فارسی و ترکی و کردی و ارمنی و گرجی ... اختصاص نیافته است و عمده دلیل آن این است که متون درآمدی بر جامعه شناسی اروپایی و آمریکایی بخشی را به این مقوله اختصاص نداده اند و دلیلش این است که "شعر" آن جایگاه را که در هستی اجتماعی ایرانیان دارد در آنجا ندارد و هیچگاه یک فرد عادی برای بیان مقصود خویش استناد به گوته یا شکسپیر نمی کند ولی در ایران نه تنها اهل علم بل مردم کوچه و بازار هم برای بیان مکنونات خویش از "زبان شعر" بهره می برند و این نشان می دهد که شعر علاوه بر صناعت و اهمیت ادبی جایگاه هستی شناسانه مهمی در ساخت "امر اجتماعی" و "هستی جامعوی ایرانیان" در زبان های گوناگون آنها دارد.

حال از این دو مقدمه می خواهم نتیجه بگیرم که جامعه ایران به مدت چهل سال است که با پدیده اجتماعی "تحریم اقتصادی" و "تحریم سیاسی" و "تحریم به صورت جامع و کامل در همه ساحاتش روبرو بوده است ولی هیچ کتاب درآمدی بر جامعه شناسی در ایران سرفصلی با عنوان "جامعه شناسی تحریم" نگاشته نشده است و این موضوع به مثابه یک مقوله علمی و پژوهشی متعلق ذهن جامعه شناسان ایرانی قرار نگرفته است کانه ما باید بابستیم تا یک دلوز یا بلوز یا فوکویی پیدا شود تا کتابی در باب "انتولوژی تحریم" بنویسد و ما شتابان آن را ترجمه کنیم و سپس در باب این مفهوم نوین مسئله وارانه روایت پذیریش!!! کنیم!!! در حال حاضر تحریم به مثابه یک "امر احاطه کننده پیچیده" کلیت هستی اجتماعی جامعه ایران را درگیر خود کرده است که بدون ارجاع به دو کلان مفهوم "سیاست های نو-استعماری" و "نظام نو-امپریالیستی" -که آن را نباید با مفهوم اخلاقی شده استکبار یکی پنداشت- نمی توان درک و صورتبندی کرد. نظام سیاسی در ایران آنقدر این مفاهیم را ژورنالیستی بکار بسته است که دیگر نمی توان بدون "آشنایی-زدایی" از این مفاهیم استفاده کرد.

ادبیات جامعه شناسی در ایران به سختی تن به مفاهیم آکادمیک امپریالیسم و نو-امپریالیسم و نو-استعماری می دهد و مطالعات جهانی در این حوزه در دانشگاه های ایران مفقود است* و بدون بکارگیری این ادبیات صورتبندی "جامعه شناسی تحریم" در سطح آکادمیک تقریباً ناممکن خواهد بود. از نتایج زیانبار این عدم التفات این است که ما خیال می کنیم نظام سیاسی و وزارت امور خارجه و کارمندان وزارت نفت و بانک مرکزی به تنهایی قادر خواهند این پدیده پیچیده را درک کنند و نقشه راه عبور از بازیهای مرگبار نو-امپریالیستی قدرتهای نو-استعماری را برای جامعه ایران تهیه کنند. زهی خیال باطل. گام نخست این است که تحریم را به مثابه یک مقوله جامعه شناختی متعلق ذهن خود کنیم و آن را در کلان ساختار نئو-کلونیالیسم و فرآیندهای پیچیده نو-امپریالیسمی مورد مطالعه قرار دهیم والا مذاکره و تحریم پشت تحریم و باز هم تحریم با تیم های تکراری مذاکره کننده از قطعنامه ۵۹۸ تا به امروز جامعه ایران رها نکرده و نخواهد کرد بل آن را در معرض خطرات سهمگین تری قرار خواهد داد.


*Imperialism and Capitalism in the Twenty-First Century
A System in Crisis
By James Petras, Henry Veltmeyer, Humberto Márquez
Year 2013

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
847 viewsedited  04:40
باز کردن / نظر دهید
2021-04-15 13:59:29 ‍ از رمضان نسل های پیشین تا اکنون

محمدرضا کائینی

تصویر ضمیمه ، تذکاری است از یکی از مجالس افطاری در دوره قاجار، برخی نیز آن را به یکی از ضیافت های افطار ناصرالدین شاه منتسب کرده اند.این اختلاف اما ، در نتیجه گیری ما بی تاثیر است.

اهل تاریخ آورده اند که در این مجالس ، ابتدا اغذیه ای سبک به میهمانان داده می شد و پس از ساعاتی ، روزه داران با شامی نسبتا مبسوط و مقوی پذیرایی می شدند.نوع غذاهایی هم که طبخ می شدند ، با فصل و شرایط آب و هوایی ماه مبارک و در نگاهی کلان تر ، سلامتی میهمانان تناسب تام و تمام داشت.

شاید یکی از دلایلی که مردم در آن روزگاران ، رمضان را به مثابه موسمی نیک می گرفتند ، همین آداب و عاداتی بود که باخود داشت و آن را شیرین و متمایز می ساخت.

به این نکته به ظاهر نه چندان با اهمیت ، می توان به مثابه رهیافتی نقادانه به زندگی پس از تجدد در ایران نگریست. به راستی موج نوگرایی وارداتی ، بر سر زندگی فردی و اجتماعی مردمان این دیار چه آورده است؟

از همین سربند ، این قلم گاهی به نظریه های ضد تجدد نزدیک شده است.چرا که می بیند: خوردنی های خلق الله شده محصولات فرآوری شده و تراریخته! معماری تاریخی و ملی ما فراموش شده و مردم دلالت شده اند به قوطی کبریت های شصت متری! روابط اجتماعی ما الگویی دارد با مدل روابط حیوانات! تعبیر دقیقی به کار نبردم ، حیوانات هم بر حسب غریزه،حدودی را رعایت می کنند.

سیاست ما هم کپیه ای دست چندم،از زد و بندهای رایج در آن طرف آب است ، یعنی اگر خیلی هنر کنیم می رسیم به ابواب جمعی جناب عموسام که پس از سیصد سال تمرین دموکراسی ، از تحفه ای به نام ترامپ رونمایی کردند! و شگفتا که در حول و حوش ما ، عده ای هنوز برای رسیدن به غایت این بن بست، هروله می کنند!...فاعتبروا یا اولی الابصار.

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه‌شناسی مردم
@Popular_Sociology
814 viewsedited  10:59
باز کردن / نظر دهید
2021-04-12 14:04:15 آزمایش فکری و نقد استدلال بی‌پاسخ گذاشتن عملیات تروریستی علیه ایران

پرویز امینی

برخی فیلسوفان مانند دکارت برای نقد رادیکال برخی دعاوی ازجمله شکاکیت و برخی فیلسوفان سیاسی مثل راولز برای طرح‌افکنی و موجه نشان دادن ایده سازماندهی اجتماعی براساس اصول عدالت، از تات اکسپریمنت (thought experiment) یا آزمایش فکری استفاده کرده‌اند.

دکارت در یک آزمون فکری با شک دستوری در همه چیز از مسائل تجربی تا منطقی و ریاضی، ایده شکاکیت را به شکل حداکثری طرح کرد و در همان نقطه، ایده شکاکیت را با این گزاره که در اینکه در همه چیز شک می‌کنم، نمی‌توانم شک کنم را نقد کرد و به قول معروف به یک نقطه ارشمیدسی برای یقین دست پیدا کرد.

جان راولز نیز برای موجه نشان دادن اصول عدالت‌اش برای سازماندهی جامعه، در یک آزمون فکری افراد و شهروندان آزاد و برابر را در یک آزمایش فکری در یک وضعیت نخستین و پشت پرده بی‌خبری قرار داد که نسبت به خیر، نسبت به توانایی‌ها خود و دیگران، جنسیت خود و دیگران، طبقه اجتماعی خود و دیگران و...، در بی‌خبری بسر می‌برند. این وضعیت آنها را در یک شرایط منصفانه قرار می‌دهد و راولز معتقد است در این شرایط منصفانه، افراد مطابق کتاب یک نظریه درباره عدالت یا شهروندان مطابق کتاب لیبرالیسم سیاسی و کتاب عدالت به‌مثابه انصاف؛ یک بازگویی، اصول دوگانه پیشنهادی او را برای ارنج و تنظیم جامعه انتخاب می‌کنند.

از این آزمایش فکری می‌توان در نقد و ارزیابی ادعای دولت و حامیان آنها در لزوم عدم پاسخگویی به حملات تروریستی به افراد و تأسیسات هسته‌ای ایران که اینک مکرر اتفاق می‌افتد، استفاده کرد.

اصل و چکیده ادعا این است که اگر به ترورها پاسخ دهیم، مذاکرات و راه‌های دیپلماتیک برای کاهش یا از بین بردن تحریم‌ها از بین خواهد رفت و اساسا اسرائیلی‌ها برای برهم زدن مذاکرات و برای جلوگیری از پایان یا کاهش تحریم‌ها، دست به این عملیات تروریستی می‌زنند.

در یک آزمون فکری می‌توان این ادعا را به یک وضعیت بسیار حداکثری گسترش داد. فرض کنیم آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها حاضر باشند همه تحریم‌ها را بدون هیچ چشم‌داشتی بردارند. همچنین همه محدودیت‌های هسته‌ای ایران را نیز بردارند و مثلا هر سطحی از غنی‌سازی که خواستیم بتوانیم بکنیم و نظارت‌های سرسختانه را هم کنار بگذارند. علاوه بر این به شکل فنی و مالی کمک کنند و ما نیازهای هسته‌ای خود برای تأمین انرژی را برطرف کنیم و حداکثر با داشتن سلاح هسته‌ای ایران نیز موافقت و حتی به ساخت آن نیز کمک کنند. در قبال این وضعیت آنها تنها یک شرط بگذارند که به هر دلیل ایران حق ندارد در برابر هر گونه تعدی، تجاوز و ترور حتی با یک گلوله، عملیات دفاعی و تلافی‌جویانه انجام دهد و چنانچه به این کار مبادرت کند، همه امتیازات سلب و همه محدودیت‌ها و همه تحریم‌ها به شکل حداکثری برخواهد گشت و احتمال حمله نظامی نیز خواهد بود. آیا عاقلانه است که ایران در قبال این امتیازات بسیار رؤیایی این شرط را بپذیرد؟ خیلی واضح است که پذیرش این وضعیت برای هر انسان عاقل یا جامعه عاقل چقدر حماقت‌آمیز است. چون اصل موجودیت خود را معامله کرده است و اساسا وقتی موجودیتی در کار نباشد، امکان استفاده از آن امتیازات نیز ولو رؤیایی، ناممکن است. حالا با این آزمایش فکری بهتر می‌توان فهمید که این استدلال دولتی‌ها که نباید به حملات تروریستی صهیونیست‌ها به دانشمندانی مثل شهید فخری‌زاده و تأسیسات نطنز پاسخ داد در شرایطی که حتی خبری از آن امتیازات نیز وجود ندارد، چقدر سست و بی‌مایه و ابلهانه است.

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
840 viewsedited  11:04
باز کردن / نظر دهید
2021-04-08 06:27:49 آنالیز منابع خبری در فلسطین اشغالی (اسرائیل)

علی رضا بازارگان

با توجه به اینکه بعضی اوقات مطالبی از جراید و منابع خبری اسرائیل نقل و مخابره می شود، خوب است که یک آشنایی اجمالی با این منابع داشته باشیم تا متوجه شویم که آن مطلبی که نقل قول شده است از چه زاویه ای بوده است.

در میان کانال های تلویزیونی، تغییر و تحول مدیریتی زیاد رخ می دهد. به طور کلی این کانال ها به اصطلاح یکی به نعل می زنند و یکی به میخ. البته در میان کانال ها، کانال 7 و 20 بسیار شاخص و متفاوت هستند زیرا به شدت افراطی و از مواضع جناح جنگ طلبانه و راست دفاع می کند.

در میان روزنامه ها، روزنامه "اسرائیل هایوم" نیز یک روزنامه به شدت بنیادگرا است. پشتوانه مالی این روزنامه از شلدون آدلسون (میلیاردر آمریکایی) تامین شده است و به همین دلیل هیچ گونه مشکل مالی نداشته است و مواضع بسیار تند علیه ایران و فلسطین و مسلمانان می گیرد.
جراید "آروتز شوا" و " ب شوا" نیز در دسته جناح راست افراطی قرار می گیرند. روزنامه "مااریو" نیز راست گرا است.

از طرفی، روزنامه "یدیوث آهرونوث" که در اینترنت با سایت Ynet شناخته می شود، و همچنین Times of Israel درباره موضوعات داخلی اسرائیل میانه رو هستند. گرچه این جراید با سیاست های تندروها مانند نتنیاهو همصدا نیستند و از آن ها انتقاد می کنند ولی از طرف دیگر نمی توان آن ها را چپ دانست. روزنامه Jerusalem Post هم خود را به عنوان میانه رو معرفی می کند. ولی همه این ها در موضع گیری ها علیه ایران خصمانه عمل می کنند.

در این میان روزنامه هاآرتس مهم ترین روزنامه چپ است که سابقه و اعتبار زیادی دارد. این روزنامه معمولا نسبت به سیاست های جنگ طلبانه و جناح راست انتقاد جدی می کند و حتی در مواقعی از مسلمانان و فلسطینیان نیز دفاع می کند. نکته جالب این است که سایت انگلیسی هاآرتس که برای مخاطبین خارجی می نویسند طرفداران بیشتری نسبت به سایت عِبری آن دارد. یعنی شاید بتوان گفت مخاطبین داخلی آن کمتر از مخاطبین خارجی آن هستند. مجله 972 نیز مانند روزنامه هاآرتس بسیار چپ گرا و اصلاح طلب است.

امیدوارم این خلاصه توانسته باشد کمی تمایلات منابع خبری در فلسطین اشغالی را روشن کرده باشد. اگر مایل هستید می توانید این مطلب را در گوشه ای ذخیره کنید که در آینده هر موقع از منابع اسرائیلی (صهیونیستی) چیزی نقل شد، متوجه شوید از چه زاویه دیدی دارد نقل می شود.

#رسانه
#جامعه_شناسی_ارتباطات
#بین_الملل

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
890 viewsedited  03:27
باز کردن / نظر دهید
2021-04-07 10:08:42 الگوی حکمرانی حسن روحانی و جایزه تمشک طلایی!

پرویز امینی

در یک صورت‌بندی قابل فهم، هر حکمرانی با مجموعه‌ای محدودیت‌ها و امتیازات یا به قول مشهورتر با مجموعه‌ای از فرصت‌ها و تهدیدها روبروست. بنابراین براساس رویارویی‌های گوناگون با این فرصت‌ها و تهدیدها می‌توان الگوهای مختلف حکمرانی را مدل‌سازی کرد:

استفاده حداکثری از فرصت‌ها و تبدیل تهدیدها به فرصت‌ها

استفاده حداکثری از فرصت‌ها و رفع تهدیدها

استفاده حداکثری از فرصت‌ها و حداقلی کردن هزینه های تهدیدها

استفاده حداکثری از فرصت‌ها و پرداخت حداکثری هزینه‌های تهدید

ناتوان در استفاده از فرصت‌ها و پرداخت حداکثری هزینه‌های تهدید

تبدیل فرصت‌ها به تهدید و پرداخت حداکثری هزینه‌های تهدید

تبدیل حداکثری فرصت‌ها به تهدیدها و پرداخت حداکثری هزینه تهدیدها

تبدیل حداکثری فرصت‌ها به تهدید و پرداخت حداکثری هزینه‌های تهدید بعلاوه زبانِ دراز

مصداق کامل الگوی اول حکمرانی، شهید قاسم سلیمانی، خصوصا در دوره فرماندهی سپاه قدس در دو دهه گذشته است. این شهید عزیز از فرصت وجود نظام اسلامی و ظرفیت‌هایی که در جهان اسلام وجود داشت استفاده حداکثری کرد و به استحکام‌بخشی و نیرومندسازی یک جبهه نیرومند مقاومت اسلامی در عراق و لبنان و فلسطین و یمن و... مبادرت کرد و تهدیدهایی مثل داعش را به فرصت بالا بردن ضریب امنیت کشور تبدیل کرد. عراق و افعانستان اشغال شده و در چنگ آمریکا گرفتار شده را به باتلاقی برای آمریکایی‌ها تبدیل کرده است و...

اما تنها مصداق الگوی آخر شاید در کل تاریخی که بشر مدون کرده باشد، دولتمداری حسن روحانی است. او مثلا توانست فرصت کنترل و مدیریت بیماری ناشناخته کرونا را چند بار در طول دوره این بیماری به تهدید تبدیل کند که گفتارها و کردارهای او در دو هفته گذشته نمونه اخیر است. وی با گفتارهایی نظیر ما پیک کرونا را پشت سر گذاشتیم و کردارهایی مثل رها کردن کنترل‌های حاکمیتی، توانست فرصت کنترل چند ماهه کرونا را به تهدید قرمز شدن شتابنده اکثر مناطق ایران تبدیل کند. ضجه‌ها و التماس‌های وزیر بهداشت نیز تاثیری در این شکل حکمرانی او نداشت و اینک این جان انسان‌هاست که فدای این مدل حکمرانی می‌شود و فریادرسی نیز نیست.

روحانی علاوه بر این، با مشی و مدیریت خود و ارجاع مسایل کشور به خارج، هزینه‌های تهدید تحریم‌های هسته‌ای را به شکل حداکثری درآورده است که مقایسه وضعیت اکنون کشور با سال ۹۲ که نتایج تحریم‌های سخت آمریکا تا حد زیادی کنترل و مدیریت شده بود، به خوبی این حداکثری کردن تهدید در دولتمداری روحانی را می‌توان فهمید. البته اصحاب دولت روحانی به این وضعیت نیز اکتفا نکردند و به جای ابراز شرمندگی از این همه فلاکتی که بر سر کشور و مردم آوار کرده است، با زبان درازی می‌گویند که اگر ما نبودیم، قحطی می‌شد یا اگر ما نبودیم صد برابر بدتر میشد یا اگر ما نبودیم دلار به جای ۲۵ هزار تومان، ۵۰ هزار تومان بود و ما اگر نبودیم‌های دیگر!

در سینما علاوه بر جایزه‌های مثبت در جشنواره‌ها و فستیوال‌های سینمایی مثل نخل طلای کَن و شیرِ طلایی ونیز و خرسِ طلایی برلین و سیمرغ بلورین جشنواره فجر، به بدترین فیلم‌ها نیز جایزه می‌دهند که تمشکِ طلایی از نمونه‌های مشهور آن است. اگر بخواهیم به دولتمردی روحانی براساس منطقِ بدترین فیلم سینمایی جایزه بدهیم، جایزه تمشک طلایی حکمرانی با فاصله زیاد از دیگران به روحانی تعلق می‌گیرد.


نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/
جامعه شناسی مردم
@Popular_Socioligy
881 viewsedited  07:08
باز کردن / نظر دهید
2021-04-03 22:57:33 تاملی درباره سریال گاندو

وحید یامین پور

۱.علاقه به داستانهای معمایی و پلیسی ماجرای چند لایه و متناقضی است. راستگراها، سوسیالیستها را متهم میکنند علاقه‌ی مفرط به این باور که همیشه «چیزی پشت پرده» وجود دارد، شگرد چپها برای مقابله با ایده‌ی لیبرالیسم است. لودویگ فون‌میزس علاقه‌ی مردم در قرن نوزدهم به داستان های جنایی و پلیسی را نوعی ذهنیت ضد سرمایه‌دارانه میداند. از طرفی منتقدین، ترویج داستانهای پلیسی را مقدمه‌ای برای توسعه‌ی اقتدار نظارتی دولت و در یک کلام مشروع شدن نظارت برای حفظ آزادی می‌دانند. به تعبیر چپگراهای جدید، دولت نئولیبرال که همواره شعار دولت کوچک سر داده است، به‌نام آزادی و برای تضمین آن، بیش از همه نظارت بر اعمال و رفتار مردم را حق خود میداند. آنها تاچر، بانوی آهنین، را متهم می کردند که برای توسعه امکانات و اقتدار پلیس، ایده‌ی «پیکار با جرم» را از طریق ترساندن مداوم مردم از جرایم خشن دنبال میکند.

۲.شاید بتوان گفت ذهنیت مخاطب ایرانی از ذهنیت چپگرایانه، دور نیست. تجربه قرنها استبداد، این تصور را قوام بخشیده که همواره کسانی هستند که در پس پرده با هم نشسته‌اند و امور را اداره می‌کنند و عوام الناس بازیچه همیشگی زد و بندهاست. این ذهنیت در مبارزه با شاه معدوم و براندازی رژیم پهلوی به ویژه در شکل دادن به ذهنیت مبارزه با استعمار فریبکارانه‌ی انگلیسی بسیار موثر بوده است.

۳. پیگیری این ایده در تلویزیون و سینما در سالهای پس از انقلاب تا زمانی که «آن چیز پس پرده» مربوط به دسیسه‌های «دشمن اجنبی» است، همان معنای سابق را افاده خواهد کرد و ذهنیت مخاطب ایرانی را در نفی‌گرایی انقلابی‌اش مستحکمتر خواهد کرد، اما #گاندو ماجرا را تغییر داده و ذیل مفهوم #نفوذ برای نخستین بار ابهام در «حکمرانی فریبکارانه» را به داخل کشانده است. حالا بررسیهای مخاطب شناختی باید نشان دهد که این انتقال خطیر در کدگزاری‌های رسانه‌ای چه درکی در مخاطب ایرانی برجا میگذارد. آیا او آنرا در راستای اراده‌ی نظام برای حفظ خلوص خود کدگشایی خواهد کرد یا برعکس، آنرا نشانه‌ای دالّ بر ابتلای نظام به همان بیماری پیشاانقلابی و اعتراف نظام به آن؟ هم-نشین کردن «دشمن اجنبی» با مسوولان نظام در بالاترین سطوح حکمرانی، هرچند میتواند منافع جناحی و سیاسی کوتاه مدتی برای یک جریان سیاسی داشته باشد، اما باید بررسی کرد که آیا مآلاً ایده‌ی سنتی زدوبند درپس‌پرده و فساد سیستماتیک را تقویت نخواهد کرد؟

نشانی ما در اینستاگرام
https://instagram.com/Popular_Sociology/

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
915 viewsedited  19:57
باز کردن / نظر دهید
2021-03-22 00:42:49 "قونقا باشی": واژه ها روایان تاریخ اجتماعی هستند!

سیدجواد میری

کودک که بودم از پدربزرگ و بزرگترها می شنیدم که می گفتند رفته بودند "قونقا باشی" ولی معنای این واژه "قونقا" را نمی دانستم. فهمیدن "باشی" که معنای "سرِ" را می داد مشکل نبود ولی این قونقا چی هست که بزرگترها بر رفتن به سرِ "آنجا" و آن محل صحبت می کردند و من هیچ نمی فهمیدم.

بزرگتر شدم و خودم به قونقا باشی می رفتم ولی نمی دانستم این قونقا چیست تا اینکه دیروز ۲۰ مارس ۲۰۲۱ با یکی از دوستان آنتروپولوگ در حال گشت و گذار در شهر بودیم و نزدیکی های "جزیره واسیلی" در سن پطرزبورگ به مجسمه یک کالسکه با دو اسب و راننده برخوردیم. جلوتر رفتم و دیدم بر روی تابلو توضیحات نوشته این وسیله در کارخانه شهر سن پطرزبورگ ساخته شده است و در ۱۳ سپتامبر ۱۸۶۳ برای اولین بار در حمل و نقل شهری مورد استفاده قرار گرفته بود و نامش КОНКА (کونکا) است. کونکا؟‌ چقدر شبیه واژه قونقا در ترکی است که ما در ایران و شهر تبریز از آن استفاده می کنیم ولی کونکا یعنی چه؟‌

اسب به زبان روسی میشود конь (Kon') و واژه کونکا ریشه در این کلمه دارد؛ یعنی کالسکه ای که توسط دو اسب کشیده می شود و واژه قونقا در ترکی هم برگرفته از این کلمه روسی می باشد.

حال برای شما دو تصویر به اشتراک می گذارم که یکی متعلق است به شهر سن پطرزبورگ در سال ۱۸۶۳ میلادی و دیگری به شهر تبریز در سال ۱۲۸۰. با بررسی تطبیقی-میدانی واژه ها می توان بخشی از "تاریخ اجتماعی-فرهنگی" را بازیابی کرد. این واژه قونقا در ترکی و کونکا در روسی نشان از تبادلات صنعتی در دوران قاجار و نقش تبریز به عنوان یکی از دروازه های مدرنیته به ایران را نشان می دهد و همچنین ما را یاری می کند تا در تبارشناسی تجدد ایرانی نقش "سبک روسی تجدد" در ایران را عمیق تر درک کنیم و خوانش یوروسنتریک از تاریخ معاصر ایران را مورد تجدید نظر قرار دهیم و تبادلات فرهنگی و فکری ایران و روسیه را به صورت حرفه ای در علوم اجتماعی ایران مورد بازبینی قرار دهیم.

جامعه شناسی مردم
@Popular_Sociology
1.1K viewsedited  21:42
باز کردن / نظر دهید