صورتبندی جریانهای فکری در ایران امروز پرویز امینی ما بخ | جامعه شناسی مردم
صورتبندی جریانهای فکری در ایران امروز
پرویز امینی
ما بخواهیم یا نخواهیم در متن یک وضعیتی هستیم که به شکل ساختاری ما را احاطه کرده است. این وضعیت، نوعی سازماندهی خاص جامعه بعلاوه اندیشه مدرن است. برای مسلمانان، از حمله ناپلئون به مصر در اواخر قرن هجدهم و برای ایرانیان، از شکست در جنگهای ایران و روس در آغاز قرن نوزدهم، این وضعیت مورد توجه بوده است و درهر عصری رهیافت متفاوتی نسبت به آن وجود داشته است. اینک با تجربه دویست ساله، همچنان اندیشه وجهان مدرن بعلاوه معرفت پست مدرن، مسئله ماست و براساس نحوه مواجهه با آن میتوان گرایشهای فکری در ایران امروز را دستهبندی کرد:
بیتوجه به مسئلهسازی اندیشه مدرن
این گروه، مسائل و پرابلمهای اندیشه وجهان مدرن و در چند دهه گذشته، معرفت پستمدرن را به رسمیت نمیشناسد و عملا قطع نظر از وجود آن به فکر و عمل خود سازمان میدهد. اسلامگرایان سنتی و افرادی نظیر محمدرضا حکیمی ازجمله مصادیق این گرایشاند.
بدفهمی از اندیشه مدرن و معرفت پستمدرن
دسته دوم براساس نوعی بدفهمی آشکار و واضح از این اندیشه، وارد نقد و حتی طرح مباحث ایجابی خود درآن حوزه شده است. آیتالله جوادی آملی ازجمله این چهرههاست و کتاب منزلت عقل درهندسه معرفت دینی و برخی تفاسیر ایشان مثلا تفسیر آیه ۲۵ سوره حدید بعنوان تفکیک قوا، ازجمله این آثار است. سیدمهدی میرباقری و جریان فرهنگستان نیز دراین دسته قرار میگیرند که تقریبا بدون هیچ ارجاعی به متون اصلی سازندگان اندیشه مدرن، فهم خود را از غرب ابراز و نقد میکنند.
سادهسازی اندیشه مدرن و پستمدرن
جریان سوم که در محیط روشنفکری ایران و نیز جریان دینی رواج دارد، با فهم سادهسازانه با این جهان جدید مواجهه شدهاند. برخی مثل مرحوم بازرگان وشریعتی و حتی سیدجمال تلاش کردهاند آن را با فکر دینی مطابقت بدهند و به نوعی آن راشبیهسازی کنند و گاهی نیز براساس این فهم سادهسازانه، به نقد تفکر و اندیشه مدرن وپستمدرن پرداختهاند و بقول معروف با یک فن، آنها را ضربه فنی کردهاند. شمول افراد در این جریان، هم اکنون نیز بالاست.
سپراندازی دربرابر اندیشه مدرن و پستمدرن
این جریان با فرض ناتوانی مواجهه فکر دینی در برابر فکر مدرن و پستمدرن، بکلی عطای فکر دینی را به لقایش بخشیدهاند و به مرور از دامنه فکر دینی فاصله گرفتهاند. ملکیان، سروش بعد از رؤیای رسولانه ومجتهد شبستری و شماری از افراد دیگر تحت عنوان روشنفکری دینی در برابر جریانی که خود را نواندیشی دینی معرفی میکند، در این گروه قرار میگیرند. دراین گروه، برخی نیز هستند که از ادعاهای سابق خود دست شستهاند و دعاوی خود در آغاز انقلاب را در غروب تجدد و آغاز عصری دیگر، همانند فوکو و آوینی، خوشبینانه میدانند و در یک دهه اخیر، هم امکان علوم انسانی اسلامی را نفی کردهاند و هم توسعه را فعلا اولویت جامعه معرفی کردهاند و تا مرز حمایت مطلق از پدیدارهای سیاسی مثل برجام نیز پیش رفتهاند. رضا داوری اردکانی مصداق این جریان است.
مدرن و حتی پستمدرن سازی اندیشه دینی
این گروه، صریح و غیرصریح معتقدند با فکر دینی نمیتوان با اقتضائات جدید زندگی مدرن و اندیشه مدرن وپستمدرن مواجه شد اما ازطرف دیگر معتقدند با توجه به سنت ستبر مذهبی در ایران، بدون تأیید دین نمیتوان اندیشه مدرن را بومی و مال خود کرد. این گروه با پیشفرض گرفتن اندیشه تجدد و پساتجدد، میخواهند بامراجعه به سنت دینی، قرائتی به دست دهند که بتوان با سنت دینی، آموزههای مدرن را موجه کرد. مرحوم فیرحی دراین دسته قرار میگیرد که تلاش میکرد به تناسب در آموزهها و در روش، از لاک و فوکو و این اواخر راولز، برای دموکراسیسازی و لیبرالیسمباوری در سنت فقهی، راهی باز کند.
نوستالژیک گرایان
این گروه، ایران پیش از اسلام را ایدهال فکری و تجربی خود میدانند و با فرض تصلب سنت و قابلاستفادهنبودن اندیشه و مفاهیم مدرن به همان شکلی که در غرب تکوین پیدا کرده است در ایران، در تلاشاند ذیل اندیشه ایرانشهری که معتقدند ظرفیتهای نهفته و قابلانکشافی دارد، به مواجهه با جهان جدید بپردازند. جواد طباطبایی دراین دسته قرار میگیرد.
ناتمام دانستن فهم، نقد و پاسخ ایجابی به فکر مدرن و معرفت پستمدرن
دسته آخر که جریان اقلیتی است با فهم تجربه تاریخی مواجهه با جهان جدید در دویست سال اخیر و ناموفق دانستن آن، معتقد است که ما همچنان در فهم این اندیشهها عقب ماندگی داریم و بدون فهم درست وعمیق، نقدها و ایجابها نیز از مرز سادهسازی فراتر نخواهد رفت و بطریق اولی در سازماندهی عینی زندگی اجتماعی، کاربستی نخواهد داشت. این گروه فهم ما از جهان مدرن و نیز تفکر مدرن ومعرفت پستمدرن را ناتمام میدانند و اولویت را برای تنظیم مواجهه با این اندیشه ونوع زیست اجتماعیاش، به فهم و بازاندیشی در فهم جهان جدید میدهند.