چرا برای تخریبِ تصویرِ یک آدم از چهرهی او شروع میکنیم و در چهرهی او، اول از همه به سراغِ چشمهای او میرویم؟ چرا گوش نه؟ چرا دهان نه؟ چرا نفرت و انزجار را پیش از بخشهای دیگر بدن از چشمها شروع میکنیم؟ از چشمهای قربانی هراس داریم؟ چشمهای او ما را در موقعیتی اخلاقی قرار میدهد؟ «اگر به چشمهای من نگاه کنی و اجازه دهی به چشمان تو نگاه کنم تو داری به خودت نگاه میکنی» یا «شایسته نباشد چشمانِ من را دریدن» و یا «وقتی رنج میکشم به چشم من نگاه نکن و از چشمدوختن به من حذر کن». هر چه باشد، پیششرطِ خواندنِ اخلاقِ مماشات با دیگری- مثلا امانوئل لویناس، این فیلسوفِ بزرگِ چهره- مواجهه با این چنین پرسشهاییست.
عکس اول: یک عراقی پس از فتح شبهجزیرهی فاو به جان چشمهای منتظری افتاده و بر او لعنت میفرستد. این اولین بار بود که منتظری مورد لعن قرار گرفت. تخریب چشمهای او مصادف شد با دورهی جدیدی در تاریخ سیاسی ما: یک سندِ فوتوگرافیک از تاریخ. عکس از ژاک پاولوفسکی
عکس دوم: لحظهی ترورِ خواجه نظامالملک
عکس سوم: تخریب چهرهی قدیسان در کلیساهای کاتولیکِ اسپانیا در زمان ژنرال فرانکو.
@poster_cinematography