یک: آیا فیگوری چون زنِ سرخپوشِ میدان فردوسی میشناسید؟ کسی که | تصویر و زندگی
یک: آیا فیگوری چون زنِ سرخپوشِ میدان فردوسی میشناسید؟ کسی که بخواهد سی سال آزگار هر روز، در یک زمان مشخص و با لباسی مشخص در یکنقطهی مشخص (ضلع شمال غربی) از یک میدان مشخص (میدان فروسی) بایستد بدون آنکه بخواهد کاری کند و ساعاتی بعد ناپدید شود تا فردا. یک پرفورمنسِ جنونآمیز که ایثارگرانه قرار است با تکرارِ مدام، چیزی را عوض کند. از سرانجام این زن اطلاعی در دسترس نیست و مستندی از خسروسینایی تنها گواه ما از وجود اوست. دو: از جذابترین فیگورهای الهیات مسیحی، قدیس دیوانهایست به نامِ سیمون از اهالی بیزانس که هر روز در زمان مشخصی دست به کارهای بیمعنا و گاهی جنونآمیز میزد. هماو که در ادبیات و سینمای روسیه فیگور «ابله مقدس» (یورودْستوف) را خلق کرد: فردی قابل ترحم که با سفاهتاش قرار بود وضعیت را به نفع قسمی قداستِ گمشده تغییر دهد: شخصیتهای داستایوفسکی اعم از پرنس مشکین، دیمیتری و الکساندر و یا آندری روبلف، استاکر و الکساندر در سینمای تارکوفسکی تنها نمونهای از خروارها مصادیق وجود یورودْستوف هستند. در فیلم ایثار، الکساندر به همراه پسر کوچکاش قرار است آنقدر کاری پیشپاافتاده و خار را انجام دهند تا رستگاری تحقق یابد و جهان از فاجعه نجات یابد. یک آیینمداریِ وسواسگونه و ایثاروار از جنون که امید را در مادیترین و نازلترین تکرارها دنبال میکند: آنقدر تکرار تا زوارِ حقیقت در برود و معجزه رخ نماید. @poster_cinematography