پلیش کردم و در گوشت گفتم: بنظرت داستان ما چیه؟ هنوز خوب منو نم | Pulp.
پلیش کردم و در گوشت گفتم: بنظرت داستان ما چیه؟ هنوز خوب منو نمیشناختی. یادمه که اون موقع عمیق و تیز نگاهم کردی یه جوری که انگار نگاهت از چشمام رد شد. تو داستان ما رو میدونستی، تو داستان ما رو میدونستی توی تمام اون لحظههایی که دستام رو گرفته بودی و تو پارک شهر قدم میزدیم. یادته؟ ازم پرسیدی اگه گفتی چرا دوباره برگشتیم پارک شهر؟ شب بود، ساعت ۲. بارون ریخته بود رو بارونیت و استخون برجستهی ابروت داشت از چشمای مشکیت مراقبت میکرد. گفتم چرا؟ گفتی اینجا قبلا قبرستون بوده؛ خاک مرده آدم رو میکشونه. منم میترسیدم و بیشتر بازوتو فشار میدادم که وای نگو تو رو خدا مگه نمیبینی میترسم؟ تو میدیدی. تو داستان ما رو میدونستی، از همون اولشم میدونستی. میدونستی مال موندن نیستی و منم مال به زور نگهداشتنت نیستم. تو از همون اولش داستان ما رو میدونستی اما اون موقع که ازت پرسیدم به نظرت داستان ما چیه؟ فقط عمیق نگاهم کردی و گفتی نمیدونم.