وطنم دلم میگیرد از غروب های سنگین وسیاه که هیچ طلوع درپی نداش | قهار عاصی شاعر معاصر
وطنم دلم میگیرد از غروب های سنگین وسیاه که هیچ طلوع درپی نداشت . وطنم دلم میگیرد از درد هایت که هیچ طبیب برای درمانش نداشت از زخم هایت که هیچ گاه التیام نیافت وطنم نمیدانم چه کسی ویروس ملیت شدن را در تو پاشید که هیچ حکیمی داروی ملت شدنت را نتوانست تهیه کند وطنم دلم میگیرد ازاین همه افسرده گی که هیچگاه از دامانت رخت نبست . دلم میگیرد ازاینکه خوب نمیشوی حس میکنم نمیخواهی حال دلت خوب شود حس میکنم در این همه خسته گی بی تقصیر نیستی .........
