Get Mystery Box with random crypto!

قهار عاصی شاعر معاصر

لوگوی کانال تلگرام qaharasi — قهار عاصی شاعر معاصر ق
لوگوی کانال تلگرام qaharasi — قهار عاصی شاعر معاصر
آدرس کانال: @qaharasi
دسته بندی ها: نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین: 6.93K
توضیحات از کانال

شهید عبدالقهار عاصی
شاعر سراپا عشق و گلوی آزادی افغانستان
گروه مشاعره👇
@Mushaira_Group
ما را در انستاگرام دنبال کنید.👇
https://www.instagram.com/qahar.asi/
ویب لاگ👇
http://qaharasi.blogspot.com/?m=1
ارتباط با ما 👇
@QaharAsi_bot

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-09-01 14:39:28
اینک کجای تقویمی
و
کجای جهانم ایستاده‌ای ؟
یلدا دراز کشیده کنارم
و هر دو کِش می‌آییم

ای آرامیِ محض
ای ماندگاری لحظه
عبور کن
برحریر تن‌ام
با لهجه‌ی تن‌اَت
بپوشانم با بنفش از سیاهی شب‌های مادرم
که گرم می‌وزی بر تمامِ من...

۱۴۰۱،۶،۱۰

#آریایی_تبار


@Hisemobham
135 viewsedited  11:39
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 19:52:29 کجا روم؟ به کدامین مغاره سر بزنم؟
به جست‌و‌جوی تو سر به کدام در بزنم

برای آن‌که شبم را به نشئه صبح کنم
گرفته برف که یک جرعه بیش‌تر بزنم

کنار پنجره آیم دوباره آه...! کشم
سپس به سگرت خود یک پُک دگر بزنم

گرفته برف که سگ‌های کوچه مست شوند
به کوچه نشئه برآیم کمی چکر بزنم

برای زاغ چه آب و هوای مطبوعی‌ست
گرفته برف که یک لحظه بال و پر بزنم

جز انعکاس صدای خودم نمی‌آید
کنار پنجره فریاد، هرقدر بزنم


#عفیف_باختری

#دکلمه
376 views16:52
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 13:41:09
ز زلـف تــو کـمـر فـتــنـه بــر مـیـان بــســتــن
ز من به یک سر مویت همه جهان بستن
دل پــر آتــش مـن زان بــه زلـف در بــسـتــی
که بس عجب بـد آتش به ریسمان بستن
ز عــشــق طــره تــو نــافــه مــی کــنــد آهـو
وگر که چـند گره بـه شـکم تـوان بـسـتـن
نگـار بـسـتـن تـو جـادویی اسـت انـدر دسـت
کـزان نـگـار تـوان دسـت جـاودان بـسـتـن
ز ناتـوانی چـشـمت جـهان چـو گشـت خـراب
طـبــیـب را نـبــود چـاره از دکـان بــسـتـن
خـیـال روی تــو شـد شـهـربــنـد سـیـنـه مـن
همای را نتـوان جـز بـه استـخوان بـستـن
نبست خسرو مسکین دلی به تو که تراست
اگـر چـه نیز گـشـاید از این مـیان بـسـتـن


#امیر‌خسرو‌دهلوی



@QaharAsi
474 views10:41
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 12:32:58 زندگی لای اشعار شاعران بود
ما فقط جنگ را زندگی کرده ایم ...

#آریایی_تبار

@Hisemobham
441 viewsedited  09:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 07:02:34 با یادهای کهنه ی تو زنده ام هنوز
من خویش را به دام تو افگنده ام هنوز

با باد های سرکش صحرا تومیرسی
از بوی عطر یاد تو آگنده ام هنوز

تو آشنای شام غزل های من شدی
بر شعر های ناب تو گوینده ام هنوز

در بسترم ز مهر تو من گریه میکنم
در آتش خیال تو سوزنده ام هنوز

بیتو چگونه روز به پایان خود رسد
با درد جانگداز تو رزمنده ام هنوز

دستم به خوشه های وصالت نمی رسد
بسیار جهد کردم و بازنده ام هنوز

بی تو گرفته بغض گلوی غمین من
گر میکشم نفس ز تو شرمنده ام هنوز

#صفیه_میلاد
283 views04:02
باز کردن / نظر دهید
2022-08-30 07:02:34 دکلمه: آرزو احمدی
شعر: با یادهای کهنه تو زنده ام هنوز

کانال بهترین ها
https://t.me/kanalbhtrinha
278 views04:02
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 08:51:37
ندانمت به حقيقت که در جهان به که ماني
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جاني
به پاي خويشتن آيند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگيري ز خويشتن برهاني
مرا مپرس که چوني به هر صفت که تو خواهي
مرا مگوي که چه نامي به هر لقب که تو خواني
چنان به نظره اول ز شخص مي ببري دل
که باز مي نتواند گرفت نظره ثاني
تو پرده پيش گرفتي و ز اشتياق جمالت
ز پرده ها به درافتاد رازهاي نهاني
بر آتش تو نشستيم و دود شوق برآمد
تو ساعتي ننشستي که آتشي بنشاني
چو پيش خاطرم آيد خيال صورت خوبت
ندانمت که چه گويم ز اختلاف معاني
مرا گناه نباشد نظر به روي جوانان
که پير داند مقدار روزگار جواني
تو را که ديده ز خواب و خمار باز نباشد
رياضت من شب تا سحر نشسته چه داني
من اي صبا ره رفتن به کوي دوست ندانم
تو مي روي به سلامت سلام من برساني
سر از کمند تو سعدي به هيچ روي نتابد
اسير خويش گرفتي بکش چنان که تو داني

#سعدی

@QaharAsi
536 views05:51
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 21:15:35 قهار عاصی شاعر معاصر pinned a video
18:15
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 07:58:01
آخرین شعر شهریار در بستر بیماری
دکلمه: شهریار


یاران چرا به خانه ما سر نمی زنند
آخر چه شد که حلقه بدین در نمیزنند

دایم پرنده اند به هر بام و بر دلی
دیگر به بام خانه ما سر نمی زنند

پنداشتند همچو درختی تکیده ام
سنگی از آن به شاخه بی بر نمی زنند

چرخد نظام کار به دوران به سیم و زر
دستی به کار مضطر بی زر نمی زنند

یا رب چه شد گروه طبیبان شهر ما
سر بر من فتاده به بستر نمی زنند

یاران چرا که لاله غداران روزگار
تیر نگه به قلب مکدر نمی زنند

دستی برم به زلف سمن ساکه عاشقان
چنگی چو من به زلف معنبر نمی زنند

بر مدعی بگو که ستیزد ز روبرو
مردان زپشت حربه و خنجر نمی زنند

با من مجنگ جان برادر که عاقلان
اندوده پیش مهر منور نمی زنند

من رندم و قلندر و مفلس در این دیار
دزدان راه ره به قلندر نمی زنند

جور و ستم گرفته سراسر جهان ما
یا رب چه شد که حد به ستمگر نمی زنند

مردم دریغ مرده پرستند شهریار
کاندر حیات سر به هنرور نمی زنند


@QaharAsi
745 viewsedited  04:58
باز کردن / نظر دهید