شب روسری اش را سر کرد کابل به عزایم نشسته است آن دم که روی ل | قهار عاصی شاعر معاصر
شب روسری اش را سر کرد کابل به عزایم نشسته است آن دم که روی لبخندم خاک پاشیدند، وفرمانی از حنجرهای بوتهایم را در جادهها آواره کردند. پنجره را باز کن ، زندگی را بادها از هندوکش به رقص آورده اند زندگی باردار وعدههای مادرم است که آزادی به کابل زائیده خواهد شد.