جهانِ خود را ساختن (با همه ترسها و تردیدهایش) ما به ناگزیر ش | راهیانه
جهانِ خود را ساختن (با همه ترسها و تردیدهایش)
ما به ناگزیر شک کردهایم و از همه چیز سوال میپرسیم: از عشق، از اخلاق، از کار، از فرزندآوری، از رابطه، از وفاداری، از پول، از میل جنسی، از سیاست، از دین و ... . نسلِ ما دارد به همه چیز دوباره فکر میکند و نسخههای خودش را میسازد.
امّا این فکر کردن و دوباره ساختن دشوار است. ما داریم درد میکشیم. ما داریم با انتخابهای سختمان این مسیر را طی میکنیم. ما داریم با آزمون و خطا راهمان را در زندگی، کار، عشق، خانواده و ... پیدا میکنیم. ما داریم اشتباه میکنیم، هزینه میدهیم، تجربه میکنیم و در ابهامی عمیق قدم بر میداریم. ما زمانی از راه رسیدهایم که به تعبیر مارکس "هرآنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا میرود و هر آنچه مقدّس است، دنیوی میشود".
ما حق داریم بترسیم و مدام حیرت کنیم. حق داریم سردرگم باشیم و به هر دری بزنیم، و حق داریم به خودمان اعتماد کنیم و راههای متفاوتی را برویم. اینکه ما مثل پدران و مادرانمان فکر نمیکنیم، نه بد است و نه از ما آدمهای بدی میسازد. ما در زمانه متفاوتی زندگی میکنیم و داریم جهانِ خودمان را میسازیم؛ جهانی که شاید بتواند ما را از بیخانمانی نجات دهد.