Get Mystery Box with random crypto!

ریزبینی و دوربینی (درباره‌ی جدی گرفتن ِ انتقادی ِ یکدیگر) | راهیانه

ریزبینی و دوربینی
(درباره‌ی جدی گرفتن ِ انتقادی ِ یکدیگر)

از او بسیار آموخته‌بودم. کلاسهایش، نخستین آشنایی‌ام با جامعه‌شناسی بود. دیدن امر نزدیک و خانه و کاشانه، توجه به مهارت ِ دیدن و اهمیت عکس و اهمیت روش تحقیق، تنها بخشی از چیزی است که از فرامرز رفیع‌پور برایم به یادگار ماند. همیشه هم در این سال‌ها، مکتوب و شفاهی، از نقاط قوت جامعه‌شناسی‌ورزی‌اش نوشته‌ام و سعی کرده‌ام قدردان آموخته‌هایش باشم. اما رفیع‌پور، ویژگی دیگری نیز داشت: به سایر جامعه‌شناسان و نویسندگان ایرانی، ارجاع نمی‌داد. آثار او، مملو از ارجاع به تحقیقات قدیمی یا جدید اروپاییان و غربیان بودند. ارجاعاتش به سایر ایرانیان، به سعدی و حافظ و سایر پیشینیان، محدود می‌شد. اگر از روی آثار رفیع‌پور می‌خواستی در مورد جامعه‌شناسی ایران قضاوت کنی، گویی که هیچ جامعه‌شناس و پژوهشگر دیگری در ایران وجود نداشته و ندارد.

اما این فقط رفیع‌پور نیست که آثار سایر پژوهشگران ایرانی معاصر را نادیده می‌گیرد. تجربه من در این سال‌ها این است که در جامعه‌شناسی ایران، "خواندن فعالانه‌"ی متون و شنیدن سخنرانی‌های همدیگر چندان رایج نیست. ما کمتر همدیگر را می‌خوانیم. اگر هم چنین کنیم، معمولاْ در راستای استفاده در متنی علمی است و نه درگیری فکری با یافته‌ها و برنامه‌های پژوهشی معاصران‌مان. این در حالی است که چشم دوربین ما، متن‌های اروپاییان و غربیان را بیشتر می‌بیند. متن‌های آنان گاه جدی‌تر گرفته می‌شوند و گاه فعالانه نقد می‌شوند. اما چه فراوان تولیدات فکری پژوهشگران ایرانی معاصر که مورد توجه جدی ما قرار نمی‌گیرند. منظور از جدی گرفتن هم لزوماْ تعریف و تمجید نیست؛ منظور نقد ِ دقیق است: کشف دقیق نقاط قوت و ضعف ایده‌ها و آثار.

ما حتی فرم‌ها و ظرف‌های این توجه به همدیگر را چندان جدی نگرفته‌ایم: در نظام آموزشی و میدان پژوهشی اروپای غربی و امریکای شمالی، فرم‌هایی چون نگارش متن‌های «مرور تحلیلی» (Review) جدی گرفته می‌شوند: بسیاری از مجلات علمی معتبر غربی، بخشی خاص این فیش‌ها و متن‌های معرفی تحلیلی دارند. هر پژوهشگر غربی علوم انسانی حتماْ تعداد فراوانی متن مروری برای معرفی انتقادی آثار سایر پژوهشگران حوزه مطالعاتی‌اش نوشته‌ و منتشر کرده‌است. نگارش این متون معرفی انتقادی، بخشی از فعالیت علمی روزمره‌ی آنان است. حتی امتیازاتی اداری برای ارتقاء در دانشگاه برای نگارش این متن‌ها داده می‌شود.

غرب به کنار، ما در سنت علمی خودمان در قرن‌های گذشته، همدیگر را می‌خوانده‌ایم و نقد می‌کرده‌ایم و جدی می‌گرفته‌ایم. آثار با عنوان‌های «شرحی بر...» یا «حاشیه‌ای بر...» یا حتی «ردّیه‌ای بر...» در سنت ما فراوان‌اند و نمونه‌های بومی این جدی گرفتن معاصران بوده‌اند. بسیاری از این نقدها چنان با کیفیت هستند که خودشان از متنی که نقد کرده‌اند، ماندگارتر شده‌اند. اما ما، از تجربه ی غربی نیاموخته‌ایم و سنت بومی‌مان در این حوزه را نیز از دست داده‌ایم. ما حتی برای نگارش متن‌های نقد و فیش‌های تحلیلی و انتقادی، آموزش نمی‌بینیم.

باید باور کنیم که تفاوت کیفیت ما و علوم انسانی غرب، در ذات اندیشمند آنان و ضعف ما در اندیشیدن نیست. ضعفی اگر هست، در گذاشتن همین ریل‌هاست. در جدی گرفتن کارهای یکدیگر. در گفتگوی انتقادی مستمر. در دنبال کردن پروژه‌های فکری یکدیگر. در واکنش نشان دادن علمی. در معرفی‌های تحلیلی. در تقویت "مجامع علمی" (چون انجمن جامعه شناسی).

سیمرغی نیست. چه در غرب و چه در شرق و هیچ‌کجا! سیمرغ، ما مرغان متفاوت و مجزایی هستیم که باید بال در بال شویم. با به رسمیت شناختن تفاوت‌های فکری. و با سنجیدن منصفانه‌ و جدی یکدیگر.

بزرگترین قدردانی برای یک پژوهشگر، خوانده شدن، شنیده‌شدن و نقد شدن است. گرچه نقدهای سخت.

پانوشت: از نمونه‌های روشن چنین توجهی به آثار یکدیگر در ایران، قالب کتاب‌های «کتابشناسی‌های تحلیلی و انتقادی» در حوزه‌های مختلف است که نمونه‌هایش را در حوزه‌ی جامعه‌شناسی دین، رفاه و سیاستگذاری اجتماعی و عدالت اجتماعی در این آثار می‌توان دید: اینجا و اینجا و اینجا. جدی گرفتن مجلاتی چون «کتاب ماه علوم اجتماعی» و فصلنامه "کتاب امروز" (که خوشبختانه مجددا پس ۵۰ سال تعطیلی، احیا شده) و سایر مجلات معرفی تحلیلی و انتقادی کتاب و مقالات، می‌تواند این خلاء را کمرنگ‌تر کنند.

راهیانه|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahiane
#جامعه‌شناسی|#نقد_خویشتن|#دانشگاه