Get Mystery Box with random crypto!

عارفان خیابانی (راز ِ سازنده ماندن در دوران ِ یأس) علی، س | راهیانه

عارفان خیابانی
(راز ِ سازنده ماندن در دوران ِ یأس)

علی، سالهاست که کار می‌کند. حدوداْ چهل ساله است. خانواده‌اش هم مایه‌دار نبودند. همه‌جور کاری هم کرده: از بازاریابی تا مسوول خرید. از اپراتوری مرکز تماس فلان شرکت تا کار برای آژانس‌های مسافرتی. کار برایش هیچ عار نبوده. در هر کاری هم که بوده، از جان مایه گذاشته. همه‌جا هم زندگی کرده: از خانه مجردی‌های جنوب تهران تا پانسیون‌های شلوغ میدان انقلاب. حالا، بعد ۲۰ سال تلاش، بی رابطه و پارتی، مدیر بخشی از یک شرکت رایانه‌ای در یک بانک است. همچنان همانقدر شریف. همانقدر در کار، سخت‌کوش و دقیق. همانقدر اهل یاری. همانقدر فروتن.

حسین از روستایی در خراسان می‌آید. او هم حدود چهل ساله است. پدر و خانواده‌اش، کشاورز و چوپان بوده‌اند. خودش هم سال‌ها تا رسیدن به دانشگاه، چوپانی کرده. و حین تحصیل در دانشگاه، خرجش را از کارگری در نانوایی درآورده. هر کار شریفی که بگی کرده. به ادبیات علاقمند است و کتاب می‌خواند اما رشته‌اش فنی بوده. بعدتر شرکتی راه انداخته و آرام‌آرام با زحمت و خلاقیت، گسترشش داده. الان، بعد از بیست سال، در همین وضعیت فاجعه، بیست، سی نفر کارمند دارد. محصولاتش را حتی به برخی کشورهای اروپایی هم می‌فرستد.

هیچکدام علوم انسانی نخوانده‌اند. قلمبه و سلمبه حرف نمی‌زنند. خاکی‌اند. همیشه بیشتر «گوش»اند تا دهان. کم صحبت و کم‌ ادعا. هر دو انقدر سختی کشیده‌اند که تمام مواد لازم برای بدبینی و منفی‌بافی را دارند. و تمام زمینه‌های ضروری برای انتقام‌گیری از دیگران و فخر فروشی. تمام عناصر لازم برای عطش پول و مقام و موقعیت. اما انگار نه انگار. انگار نه انگار! چنان به جهان مثبت‌اندیش‌اند که من همیشه انگشت به دهان می‌شوم! در این زمانه‌ی سخت، هیچ اهل ناله نیستند. جنبه‌های مثبت را چنان می‌بینند که جنبه‌های منفی همه چیز برایشان کمرنگ‌تر می‌شود.

امروز حسین برایم پیام گذاشته‌بود که: «مردم دنیا همه خوبند. یعنی ۹۹ درصد آدم‌ها و هر چی در دنیا هست خوبه. شر هم هست اما خیلی خیره بیشتره. من همیشه میگم این برج‌العرب دبی و ارگ بم رو بدی دست دو نفر، با یک کلنگ و شلنگ، این ابر برج رو سه روزه میاورند پایین. اما برای ساختنش، هزار نفر متخصص با میلیون‌ها ساعت کار باید بسازندش. خیر و شر در دنیا مساوی نیست، شر خیلی کمتره اما چون خراب‌کاری راحت‌تره، بیشتر دیده می‌شه. قدرت مانور همون شر کم، زیاده. اما آدم‌ها غالبا خوبند.» این‌ها را کسی می‌گوید که به واسطه شغلش، با روزی صد جور آدم در ارتباط است. صد بار کلاهش را برداشته‌اند. از کف بازار با خبر است. با دنیای واقعی هر روز دست به گریبان است. اما دنیا را اینطور می‌بیند.

برای من علی‌ها و حسین‌ها، نماینده‌های بقای عرفان در جهان‌اند. عرفانی نه برآمده از گوشه‌ی عزلت‌گزینی و شکم‌سیری. عرفانی نه برآمده از کتاب‌ها. نه محصول کلاس‌های مثبت‌اندیشی و روان‌شناسی‌های زرد. عرفانی نه حاصل بی‌خبری و خامی و ساده‌اندیشی. نه! عرفانی در متن زندگی! عرفانی درآمیخته با زندگی روزمره. عرفانی برآمده از کار. از زحمت. از تجربه. شاید خودشان ندانند. اما علی‌ها و حسین‌ها، نمایندگان «عرفان خراسانی‌»اند در برابر عرفان ابن عربی. تداوم سنت «اهل فتوت» در برابر زاهدان گوشه‌نشین زندگی‌گریز. پهلوانان ِ بی‌ادعا و ناپیدا.

چطور می‌توان اینطور بود؟ چطور می‌شود این آتش را در قلب زنده نگه داشت؟ چطور می‌شود این شرافت وجودی را در دست گرفت و هر روز به خیابان آورد و شب، از میان هزار هزار جنگ و بی‌اخلاقی و ناجوانمردی و سرخوردگی، سالم‌تر به خانه‌اش بازگرداند؟ نمی‌دانم. علی‌ها و حسین‌ها، ما را با حیرت‌مان تنها گذاشته‌اند. یافتن پاسخ این پرسش‌های ناممکن را به ما مدعیان ِ کلمه‌دان سپرده‌اند. و خودشان، مشغول آفرینش هر روزه‌ی این معجزه‌اند.

من، انگشت‌ به دهان و بی‌پاسخ، دیده‌ام که این اعجاز ممکن است. و ما، چقدر به این عارفان ِ بی‌ادعای گمنام نیاز داریم: آنان که در بستر زندگی روزمره، در کشاکش ناامیدی‌ها، امید را زندگی کنند و در دوران وادادگی‌ها، کار و ساختن و شرافت را.

راهیانه|ایده‌نوشت‌های مهدی سلیمانیه|@raahiaane
#روشنا|#خیر_ناپیدا|#جامعه