Get Mystery Box with random crypto!

خدای هادی خانیكی (گزارشی از چند روز شیرازگردی یک بیمار سرطان | راهیانه

خدای هادی خانیكی

(گزارشی از چند روز شیرازگردی یک بیمار سرطانی) یادداشت آرمان ذاکری در شماره ۵٢٧٨ روزنامه اعتماد | دوشنبه ۲۴ مرداد ١۴٠١

@hadikhaniki

1- از ابتدای دوره سرطانی‌اش قرار گذاشته بود هر هفته مطلبی درباره تجربه سرطان بنویسد و تا این هفته به قولش وفادار مانده بود. برای ارائه تصویری نو از مواجهه بیمار با سرطان. شبِ قبل از عملِ جراحی‌اش هم سودای آن داشت تا آخرین مطلبِ قبل از عمل را بنویسد، اما كسالتی ناخواسته مجالش نداد، برای اینكه به قولش وفادار مانده باشد، از من خواست تا گزارشی از چند روزی كه با او و همسرش در شیراز همراه شده بودم بنویسم. من ضمن اجابت درخواستش به او گفتم بر مبنای آنچه این چند روز دیدم و شنیدم، درباره درك خودم از «خدای هادی خانیكی» هم خواهم نوشت و او موافقت كرد. هادی خانیكی را به «ارتباطات» می‌شناسند، نه‌فقط علم ارتباطات كه «ارتباطات گسترده». او مبنای عزیمت علمی‌اش را مفهوم «ارتباط» قرار داده و با برقراری پیوند میان «ارتباط» و «گفت‌وگو»، «گفت‌وگو» را ایجادكننده پیوندهای اجتماعی و ضمانت‌كننده شكل‌گیری حیاتِ اجتماعی مسالمت‌آمیز می‌داند. با همین رویكرد همواره برای نزدیك‌ كردن نگاه‌ها و افراد مختلف با مكانیسم شكل‌ دادن به گفت‌وگو میان آن‌ها تلاش كرده است. از لحظه‌ای كه پایش را به زمین فرودگاه شیراز گذاشت، می‌شد ارتباطات گسترده‌اش را دید. تماس‌های تلفنی كه قطع نمی‌شدند، افراد زیادی كه همه حاضر بودند تا در این شرایط سخت باری از دوش او بردارند و كسانی كه نگران حالش بودند و برای احوالپرسی زنگ می‌زدند. طیفی بسیار متكثر و متنوع از حیث سلایق سیاسی و رشته‌ و پیشه‌ و سن. كمتر تماسی بود كه پاسخ داده نشود یا اگر آن لحظه امكانِ پاسخ نبود بعدتر تماس گرفته نشود. با هر تماسی متناسب با علایق و رشته و وضعیت مخاطب «گفت‌وگویی» درمی‌گرفت و لابه‌لای گفت‌وگو وضعیتش را تشریح می‌كرد. مدام بیماری‌اش را دست می‌انداخت و از شوخی با خودش هم ابایی نداشت كه قرار بود خیلی چیزها را از بدن بیرون بیاورند و به قول خودش یك «نیم‌موتور» تعویض كنند. از همان ابتدای ورود به شیراز اصرار داشت سه مكان را قبل از عمل ببیند: شاه‌چراغ، سعدیه و حافظیه. به همراه همسرش خانم ابوفاضلی و همسرم شیما هر سه را بازدید كردیم. در شاه‌چراغ با خدایش راز و نیاز كرد و در حافظیه فال گرفت و برای‌مان شعر خواند. اولین فال برای «فردای ایران» بود. خیلی هم پاسخِ خوبی در نیامد، نشانه‌ای از تداوم بحران‌ها و رنج‌ها.

در راه از تجربه نخستین زندانش در ارگ كریم‌خانی، اخراج از دانشگاه شیراز و سپس افتتاح زندان عادل‌آباد در مقام نخستین زندانیان آن گفت، در دوره پهلوی. روزهایی كه به قول خودش هر چه بود، آزادی و عدالت نبود و همین دانشجوها را به اعتراض وامی‌داشت، همچون اكنون. هرچند این روزها كمتر كسی به خاطر می‌آورد كه زندان عادل‌آباد، یكی از مخوف‌ترین زندان‌های ایران تا همین امروز را نخست اعلی‌حضرت همایون آریامهر ساخت، حتماً برای آبادی ایران...

https://bit.ly/3pm9U1c

ادامه‌ی یادداشت در INSTANT VIEW