Get Mystery Box with random crypto!

رادیونوجوان

لوگوی کانال تلگرام radionojavan_ir — رادیونوجوان ر
لوگوی کانال تلگرام radionojavan_ir — رادیونوجوان
آدرس کانال: @radionojavan_ir
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 11
توضیحات از کانال

radionojavan

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2019-06-26 14:25:44 سنگريزه" ريز است و ناچيز ...
اما اگر در جوراب يا کفش باشد ،
ما را از راه رفتن باز مي‌دارد !!!
در زندگي هم ؛ بعضي مسائل ريزاند و ناچيز ...
اما مانع حرکت به سمت خوبي ها و آرامش ما ميشوند !!!
کم احترامي يا نامهرباني به والدين ؛
نگاه تحقيرآميز به فقرا ؛
تکبر و فخرفروشي به مردم ؛
منت گذاشتن هنگام کمک کردن ؛
نپذيرفتن عذر خطاي دوستان ؛
بخشي از سنگريزه هاي مسير تکامل ما هستند !!!
آنها را بموقع کنار بگذاريم ...
تا از زندگي لذت ببریم
@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
34 views11:25
باز کردن / نظر دهید
2019-06-26 14:25:44 اﮔﻪ ﺗﻮ ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺷﺎﻩ ﻧﺸﺪﯼ
ﺍﻭﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻣﺸﮑﻠﺎﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺧﺮ ﻭﺯﯾﺮ ﺷﻪ!
ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺷﺎﻩ ﻭ ﻣﺎﺕ ﮐﻨﻪ!!!!!!
موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن
۱ آنهایی که منتظر شکست تو هستند تا “به تو” بخندند
۲ آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند تا “با تو” بخندند
@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
33 views11:25
باز کردن / نظر دهید
2019-06-26 14:25:44 پسر جواني در لندن آرزو داشت نويسنده شود. اما همه چيز به نظر مي رسيد ضد او باشد. فقط چهار سال مدرسه رفته بود، پدرش به خاطر بدهي در زندان بود و پسر پولي نداشت و اغلب گرسنه بود. سرانجام در يك أنبار كه پر از موش بود، شغلي پست به او داده شد كه روي بطري برچسب بچسباند و شبها با دو پسر بچه كثيف و بي خانمان دراتاقك زير شيرواني بخوابد. آنقدر نسبت به استعداد نوشتنش كم اطمينان بود كه داستان هايش را كه براي ناشران مي فرستاد، نيمه شب در صندوق پست مي انداخت مبادا كسي به رؤياي او بخندد. همه ناشران نوشته هايش را رد كردند جز يكي كه او را پذيرفت. البته او هيچ پولي بابت نوشته اش دريافت نكرد اما تشويق و دلگرمي كه آن ناشر به او هديه كرد زندگي او را دگرگون ساخت به طوري كه عزمش را جزم كرد تا نويسنده موفقي شود. و البته شد.
و آن پسر كسي نبود جز
.
.
.
.
چارلز ديكنز.

تشويق را بدون خساست به افراد خانواده، دوستان، همكاران، شاگردان، مشتريان و خلاصه به هر كس مي توانيم هديه كنيم.

@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
36 views11:25
باز کردن / نظر دهید
2019-06-26 14:25:44 شمع به کبریت گفت:
از تو میترسم تو قاتل من هستی...
کبریت گفت:
از من نترس...
از ریسمانی بترس که در دل خود جای دادی!!!
عامل نابودی انسان ها تفکرات منفی خودشان است
نه عوامل بیرونی..
@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
34 views11:25
باز کردن / نظر دهید
2019-06-23 12:57:26 هیچ انسان خوش شانسی تو این دنیا نیست مگر اینکه خودش بخواد که خوش شانس باشه چونکه تعریف علمی شانس اینه:

"توانایی ایجاد و استفاده از فرصتها"

با این تعریف از این لحظه با تمرکز بیشتر بدنبال فرصتها باشید تا شانس ها از لاکشون بیرون بیان.

یادتون باشه موفقیت یک شبه بدست نمیاد...
@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
33 views09:57
باز کردن / نظر دهید
2019-06-23 12:56:57 مردی به سرعت و چهار نعل با اسبش می تاخت.
اینطور به نظر میرسید، که به جای مهمی میرفت
مردی کنار جاده ایستاده بود



فریاد زد:
کجا میروی؟!
مرد اسب سوار جواب داد:
نمیدانم از اسبم بپرس

این داستان زندگی بسیاری از مردم است!

آنها سوار بر عادتها و باورهایشان می تازند
@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
33 views09:56
باز کردن / نظر دهید
2019-06-23 12:56:32 مسافری خسته که از راهی دور می آمد ، به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایه آن قدری اسـتراحت کند غافـل از این که آن درخت جـادویی بود ، درختی که می توانست آن چه که بر دلش می گذرد برآورده سازد.
وقتی مسافر روی زمین سخت نشست با خودش فکر کرد که چه خوب می شد اگـر تخت خواب نـرمی در آن جا بود و او می تـوانست قـدری روی آن بیارامد. فـوراً تختی که آرزویـش را کرده بود در کنـارش پدیـدار شـد.
مرد با تعجب روی تخت دراز کشید و با خودش گفت کاش یک جوان این جا بود و پاهای رنجور و آسیب دیده مـرا مالـش می داد. ناگهـان جـوانی ظاهـر شـد و آن چه که می خواسـت به بهتـرین نحـو بـرایش انجام داد.
مسافر با خود گفت : چقدر گـرسـنه هستم. کاش غذای لذیـذی داشتم.
سپس میـزی مملو از غذاهای رنگارنگ و دلپذیـر در برابرش آشـکار شد. پس مـرد با خوشحالی خورد و نوشید.
بعـد از طعام ، کمی سـرش گیج رفت و پلـک هایش به خاطـر خستگی و غذایی که خورده بود سنگین شدند. خودش را روی آن تخت رهـا کرد و در حالـی که به اتفـاق های شـگفت انگیـز آن روز عجیب فکـر می کرد با خودش گفت : قدری می خوابم. ولی اگر یک ببر گرسنه از این جا بگـذرد چه؟ و ناگهان ببـری ظاهـر شـد و او را درید.
هر یک از ما در درون خود درختی جادویی داریم که منتظر سفارش هایی از جانب ماست. ولی باید حواسـمان باشد ، چون این درخت افکار منفی ، ترس ها ، و نگرانی ها را نیز تحقق می بخشد. و ممکن است که با ازدیاد و هجوم این نوع افکار ، زخمی و خدشه دار شده و حتی از بین برود. این روش عملکرد ترس ها و نگرانی هاست.

مراقب آن چه که به آن می اندیشید باشید
@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
31 views09:56
باز کردن / نظر دهید
2019-06-23 12:53:33 بُز را بکش تا تغییر کنی !

روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. شبی را در خانه ی زنی با چادر محقر و چند فرزند گذراندند واز شیر تنها بزی که داشت خوردند. مرید فکر کرد کاش قادر بود به او کمک کند، وقتی این را به مرشد خود گفت او پس از اندکی تامل پاسخ داد: "اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد
و بزشان را بکش!".

مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت و شبانه بز را در تاریکی کشت ...
سال ها گذشت و روزی مرید و مرشد وارد شهری زیبا شدند و سراغ تاجر بزرگ را گرفتند که زنی بود با لباس های مجلل و خدم و حشم فراوان. وقتی راز موفقیتش را جویا شدند، زن گفت سال ها پیش من تنها یک بز داشتم ویک روز صبح دیدیم که مرده. مجبور شدیم برای گذران زندگی هر کدام به کاری روی آوریم. فرزند بزرگم یک زمین زراعی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا و دیگری با قبایل اطراف داد و ستد کرد... مرید فهمید هر یک از ما بزی داریم که اکتفا به آن مانع رشد و تغییرمان است و باید برای رسیدن به موفقیت و تغییرات بهتر آن را قربانی کرد.

بز من چیست!؟
@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
24 views09:53
باز کردن / نظر دهید
2019-06-23 12:53:12
رقيب شما كيست؟

وقتي روبرتو گويزوتا (Roberto Goizueta) در دهه 1980 مديرعامل كوكاكولا شد، با رقابت شديد پپسي مواجه شدكه باعث كاهش رشد سهم كوكا شده بود. مديرانش بر رقابت با پپسي متمركز شده بودند و قصد داشتند در هر دوره زماني برنامه رقابتي، سهم بازار كوكا را 0/1 درصد افزايش دهند.

روبرتو تصميم گرفت رقابت عليه پپسي را متوقف كند و به جاي آن عليه شرايط افزايش 0/1 درصد رشد رقابت كند.

او از مديرانش پرسيد: «ميانگين مايعاتي كه هر آمريكايي در روز مي نوشد چقدر است؟» جواب 14 اونس بود.

«سهم كوكا از اين مقدار چقدر است؟» دو انس.

روبرتو گفت: «كوكا به سهم بيشتري از اين بازار نياز دارد.»

رقيب، پپسي نبود بلكه آب، چاي، قهوه، شير و آبميوه ها بودند كه 12 اونس باقيمانده را تشكيل مي دادند.

روبرتو گفت: «مردم هر وقت احساس كردند كه دوست دارند چيزي بنوشند بايد به كوكا دسترسي داشته باشند.»

براي اجراي اين استراتژي، شركت كوكاكولا در گوشه و كنار هر خيابان دستگاه هاي فروش كوكا قرار داد. با اين كار، كوكا به سهم قابل ملاحظه اي از بازار دست يافت و پپسي هرگز به چنين سهمي دست نيافته است.

شرح حكايت:

وقتي رقابت عليه رقيب را متوقف كنيم و به جاي آن رقابت عليه شرايط را آغاز كنيم، مي توانيم خيلي بهتر عمل كنيم.

@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
25 views09:53
باز کردن / نظر دهید
2019-06-23 12:52:53 .
دیروز گفتی از فردا ...
عادت خیلی بدی که خیلی از ماها داریم اینه مدام کارا رو پاس میدیم به آینده ...
پیشنهاد می کنم کاراتون رو به ترتیب مهم بودنشون برای خودتون اولویت بندی کنید و شروع کنید به انجام دادن شون
باور کنید اگه کارایی که قصد انجام شون رو دارید و یه جورایی فکرتون رو مشغول خودشون نگه میدارن رو همینجور یکی یکی از همین لحظه انجام بدین و تنبلی رو بزارید کنار خودت متوجه میشی چقد ذهن و فکرتون آزاد میشه چقد در طول روز آرامش بیشتری بدست میارید و تصمیماتی که قراره بگیرید رو هم خیلی راحت تر میگیرید و بهترین ها نصیبتون میشه ...
خب حالا اولویت بندی کن و از همین لحظه شروع کن رفیق !
@radionojavan_ir
#Negin_Jahan
24 views09:52
باز کردن / نظر دهید