کتاب دوم از زبان سردبیر کریم نیکونظر: اولِ جلدِ اولِ«کتاب ترا | رادیو تراژدی
کتاب دوم از زبان سردبیر
کریم نیکونظر: اولِ جلدِ اولِ«کتاب تراژدی» نوشته بودم که مجلهی ما دربارهی «یادآوری» است و «علیه فراموشی». چند خوانندهی مجله به من تذکر دادند که فراموشی، گاهی، هیچ بد نیست و اگر آدمیزاد نتواند چیزی را از یاد ببرد زیر بارِ غصه خُرد میشود و از بین میرود. تأکید کرده بودند که منظورشان مصائب شخصی نیست که بیشتر از آن مکافات اجتماعی است. یکیشان نوشته بود: «سیاهی آنقدر زیاد است که آدم دوست ندارد مدام به خودش یادآوری کند چه روزگاری را سپری کرده و چه روزهایی را از سر میگذراند.» توضیحم برای همهشان این بود که ردِ رنج تا ابد توی جسموجان آدم میماند. ردِ همهی خاطرات، همهی حوادث و همهی آدمهایی که با آنها برخورد کردهایم یا معاشرت داشتهایم. فراموشی خوب است اما دردی از ما دوا نمیکند. اغلب با «بهیادآوردن» است که از مهلکه جان به در میبریم. زنده نگه داشتن خاطرهها و آدمها و یادها و ماجراها، شاید، کمکمان کند به اینکه شر دردسرها را کم کنیم. بفهمیم چطور رنج بردهایم و چه کنیم که کمتر رنج ببریم. وقتی از تاریخ حرف میزنیم فقط از پیروزیها نگوییم، از رنجها هم بگوییم. برایشان جملهای از یک کتاب را نوشتم: «مشکل تاریخ همین است. دوست داریم فکر کنیم تاریخ کتابی است که میتوانیم صفحههایش را ورق بزنیم و ازش بگذریم. اما تاریخ کاغذی نیست که رویش چیزی چاپ کرده باشند. تاریخ حافظه است و حافظه زمان است، احساسات و ترانه است. تاریخ همان چیزی است که با شما میماند.» بیشتر اوقات حافظهی جمعی در پیوندی نامرئی با رسانههای رسمی اصرار دارد تا گذشته را دفن کند یا، دستکم، دستکاریاش کند تا به گمان خودش جامعه آرامشش را از دست ندهد یا از شدت و غلظت تلخیها بکاهد. اما چه کسی میتواند ردها را پاک کند؟ چه کسی میتواند غم را بفرستد گوشهای و خبری ازش نگیرد؟ هر آدمی مشعلی است است که جایی را نشانمان میدهد، جایی در زندگیمان یا در تاریخمان. جلدِ دومِ «کتاب تراژدی» که امروز فردا منتشر میشود ادامهی همین نگاه است؛ ما تاریخدان نیستیم، روزنامهنگاریم و فقط میخواهیم برویم سراغ چیزهایی که از یاد بردهایم یا خوب نمیبینیمشان. ما میخواهیم به یاد بیاوریم چون شاید همین خطی که یاد ما بر واقعیت صلب و سخت میاندازد نشان دهد فهم حقیقت چقدر دشوار است. جلدِ دومِ «کتاب تراژدی» هم از آوارگی حرف میزند هم از خانه و بیخانمانی، هم از تنهایی و هم آنهایی که رسانهها ستارهشان کردهاند اما از جنس حلبیاند. کاش این یکی بهتر از جلد اول باشد.