پیرمرد و رویا کریم نیکونظر: «ما رفتیم و دل شما را شكستیم، هم | رادیو تراژدی
پیرمرد و رویا
کریم نیکونظر: «ما رفتیم و دل شما را شكستیم، همین.» وقتی صادق هدایت در خانهی كوچكش در پاریس این جمله را نوشت خوب میدانست با باز كردن شیرفلكهی اجاق گاز چطور رفقا و خانوادهش را میچزاند. غمی در همین یك جمله هست كه بوی ناچاری میدهد، بوی تنگنا، بوی ناگزیر بودن. آدم وقتی میداند كسی هست كه دوستش دارد راحت دل نمیدهد به فراق. فراق، اجباری است از سرِ سرشكسته شدن. این آگاهی از جای خالی و شكستنِ دل جاماندهها مالِ همه نیست. آدمهایی هستند كه مرگ را در آغوش ميگیرند، آدمهایی هم هستند كه ازش فرار ميكنند. صادق هدایت از دستهی اول بود. اما كماند اینجور آدمها. بیشتر افراد منتظر مرگ نیستند. میترسند ازش. مثلاً پدرم. پدرم از دستهی دوم بود. او هرگز به مرگ فكر نمیكرد. كم میرفت بهشت زهرا، كم در مراسم تدفین و سوگواری شركت میكرد، كم از مرگ حرف میزد. تا همین چندماه پیش كه زنده بود هر روز ورزش میكرد؛ نیم ساعت ميدوید، دنبل و هارتل میزد و بالای سرِ ما در اتاقِ پذیرایی شنا میرفت. سرِ حال بود و دنبال كار و زندگی. اینها تازه مربوط است به 78 سالگیاش. قبلتر وقتی جوانتر بود از هفت صبح تا نه شب كار میكرد.
اما كی میداند مرگ كِی سر میرسد؟
شماره ۴ کتاب تراژدی هفته بعد منتشر میشود. برای پیشخرید آن به وبسایت ما سر بزنید. Radiotragedy.com/shop