Get Mystery Box with random crypto!

کریم نیکونظر: روزی که این جملات را برای مقدمه‌ی شماره‌ی چهارم | رادیو تراژدی

کریم نیکونظر: روزی که این جملات را برای مقدمه‌ی شماره‌ی چهارم «کتاب تراژدی» می‌نوشتم هنوز آبادان عزادار نبود. جملات کش آمده‌اند تا امروز، تا ویرانی امروز آبادان.

«…جایی خواندم خوشبختی نسبت دستاوردها به انتظارات است؛ وقتی احساس خوشبختی می‌‏‌کنی که دستاوردهایت به انتظاراتت نزدیک باشد. گاهی آدم، داشتن یا نداشتنِ چنین حسی را به تقدیر و سرنوشت نسبت می‌دهد. خودش را توجیه می‌کند با حرف‌‏‌هایی به ظاهر واقع‌‏‌بینانه. این که چاره‌‏‌ی دیگری ندارد، که هیچ راهی نیست جز ادامه دادن در همین وضعیت، که باید تحمل کرد چون خواسته‌ی‌‏ زندگی همین است و.... این‌جا ناکامی «قسمت» است و «موفقیت» شانس. چنین آدمی کنار می‌‏‌آید با داشته‌‏‌های اندکش. حاضر می‌شود تن بدهد به شرایط نه‌‏‌چندان خوب و چشم ببندد به روی مواهبی که دوروبرش هست. چنین آدمی انتظاراتش را از زندگی پایین می‌‏‌آورد تا دستاوردهای اندکش را توجیه کند، برای این‌که احساس خوشبختی کند کوتاه می‌‏‌آید از همه‌‏‌چیز. حتی اگر مذهبی هم باشد یادش می‌رود که او «خلیفه‌‏‌الله» است و شریف و بزرگ.

ما مردم عادی در زندگی عادی و روزمره‌‏‌مان سطح توقع‌‏‌مان را، انتظارات‌مان را، آن‌‏‌قدر پایین آورده‌‏‌ایم که به بقا راضی شده‌‏‌ایم. خوشبختی را در ساده‌‏‌ترین چیزها دیده‌‏‌ایم. آدم‌‏‌های قانعی هم هستیم. حداقل‌‏‌ها راضی‌‏‌مان می‌کند. اصلاً کوتاه آمده‌‏‌ایم تا دوام بیاوریم. اما وقتی حق‌‏‌مان نادیده گرفته می‌شود حق داریم عصبانی شویم، حق داریم جواب بخواهیم. حق داریم بابت نادیده گرفته‌‏‌شدن حقوق طبیعی و قانونی، مسئولان کشور را بازخواست کنیم. حق داریم احساس کنیم که در تصمیم‌گیری‌‏‌ها کسی به‌مان اهمیت نمی‌‏‌دهد، که با ما مشورت نمی‌‏‌کنند، که به‌مان اطلاع نمی‌‏‌دهند. ماجرا فقط گفتن هم نیست، مشکل این نیست که رسانه‌‏‌ها کم‌‏‌کاری می‌کنند. راستش کسی ما را «نمی‌‏‌بیند» و نظرمان را نمی‌‏‌خواهد. این است که ما احساس می‌‏‌کنیم حذف شده‌‏‌ایم و مطرودیم. منظورم از «ما» طبقه‌ی‌‏ خاصی هم نیست، روشنفکران و آدم‌‏‌های دانشگاهی و نخبه‌‏‌ها نیستند؛ همین آدم‌‏‌های عادی است، همین کارگران و کارمندان و حتی بیکارهاست که در شهرها و روستاهای مختلف زندگی می‌کنند. همه‌‏‌شان ایرانی‌‏‌اند و اغلب‌‏‌شان می‌‏‌خواهند همین‌‏‌جا بمانند و زندگی کنند. آدم‌‏‌ها از بی‌‏‌نانی و بی‌‏‌آبی و بی‌‏‌هوایی می‌‏‌میرند. از تحقیر هم، از ندیدن هم. این آخری روح را می‌‏‌خورد و گاه آدم را منفجر می‌کند.»

‎برای خرید کتاب تراژدی - با ارسال رایگان به سراسر ایران - به وب‌سایت ما سر بزنید.
Radiotragedy.com/shop