در باب خوره دولتزدگی! در توییتر نوشتم: 《بدیهیات؛ شما حق دار | راهبرد
در باب خوره دولتزدگی!
در توییتر نوشتم: 《بدیهیات؛ شما حق دارید معامله کنید، بخرید و بفروشید و دولت هم خبر نداشته باشد》. دیدم یک بچه مزلفی پاسخ داد: 《احسنت، حقوق مالکیت را هم عمه تان تضمین می کند》.
دیگر طاقت از کف برفت! تنها راه حفظ حقوق مالکیت دولت نیست! می شود سراغ حکمرانی خصوصی و قضای خصوصی رفت و برای قراردادها به صورت توافقی از نظام های حل اختلاف متفاوت استفاده کرد (مصداق تاریخی هم هست که در این کتاب به آن پرداخته شده است). در خود بازارنهادهای رگولاتور خصوصی نظیر Underwriters' Laboratory امکان ظهور دارند و البته در مورد پتانسيل قراردادهای هوشمند هم باید اهل فن اظهار نظر کنند. اینکه در اروپا یا امریکا دولت می خواهد جیبت را بزند، معنایش این نیست که من جعفر خان از فرنگ برگشته! هم باید تاییدش کنم. دولت آمریکا هم می تواند به همان اندازه دولتی در خاورمیانه دزد! باشد؛ کافی است آن ماجرای طلاها و دولت روزولت را به یاد بیاورید. دولت اساسا بر پایه افسانههایی که در موردش می سازند پایدار می ماند و ذهن دولتزده بهترین موهبت برای اوباش سیاسی است.
ماجرا را چنین ببینید؛ چقدر با این گزاره موافقید: آیا من《حق》ندارم معاملهای انجام دهم که دولت از آن بیخبر باشد؟ اینکه انتخاب میکنی به دولت پناه ببری هم البته حق توست. اما آدم عاقل سندرم استکهلم خودش را درمان می کند! حتی اگر راهی غیردولتی وجود نداشت هم باید اختراع می کردیم.
عبدی کلانتری زمانی نوشته بود: آدمهای ندید بدید، دوباره جلوی ویترین بوتیک غربی، زل زده به اجناس شیک و آب دهان جاری! متوجه نیستند که پروژهء روشنگری هنوز در دستور کار جامعهء ما است. ما در ایران هرگز نه فلسفهء لیبرال داشتهایم، نه بورژوازی و نه اقتصاد لیبرالی. همهء اینها هیچ ارتباطی به سرمایهء گلوبال، آمریکا، و نئولیبرالیسم ندارد." و حرفی که باید آن را چند بار خواند: "نقد لیبرالیسم تنها با اکتساب و فراتر رفتن از آن میسر است نه با میانبر زدن آن، نه با عرض اندام پهلوان پنبهای در مقابله با آن. این درس مارکس است برای آدمی مثل من."
حالا هم ژست خر دانا کمکی به بهبود اوضاع نمیکند؛ پروژه شما باید مهار دولت باشد نه کمک به فربه کردن آن؛ ابزار سیاسی هم ندارید فعلا، این را نفهمید سیس عملگرایی کمکتان نمی کند. ر.ک کنید به تئوری گله گاو از اریک، والله اعلم.