Get Mystery Box with random crypto!

محافظ چفیه

لوگوی کانال تلگرام razechafieh — محافظ چفیه م
لوگوی کانال تلگرام razechafieh — محافظ چفیه
آدرس کانال: @razechafieh
دسته بندی ها: دین
زبان: فارسی
مشترکین: 91
توضیحات از کانال

کپی حلال
خادم کانال👇
@znoroznia

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 11

2022-06-13 13:26:33 ختم قران هدیه به ساحت مقدس ونورانی


امام هادی(ع)



جهت سلامتی وتعجیل درفرج اقاامام زمان
ذخیره شب اول قبرمون
امرزش گناهانمون
رهایی ازسکرات مرگ
نجات ازاتش جهنم
درامان ماندن ازهول قیامت
حاجت روایی همه عزیزان
شفای بیماران
بهره مندی ازشفاعت ائمه
محشورشدن بااهل بیت



توجه

برای ختم قران وهمه اذکار ختم یه هفته وقت دارین

توجه
469 viewsامان از دل مهدی, 10:26
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 13:26:02
۞فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ۞
«هر قدر می توانید از قرآن بخوانید»
مشارکت کنندگان: ۲۲
تعداد جزء های باقیمانده: ۵
‏ راهنمای علائم
‏ لیست شرکت کنندگان
‏FWD: ارجاع برای دیگران
راهنما
432 viewsامان از دل مهدی, 10:26
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 12:50:38 ‍ سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر محسن هست

*شهیدے ڪه از پشت بـےسیم خبر شهادتش را اعلام ڪرد*

*شهید محسن حیدرے*
تاریخ تولد: ۴ / ۱ / ۱۳۶۳
تاریخ شهادت: ۲۸ / ۵ / ۱۳۹۲
محل تولد: نجف آباد اصفهان
محل شهادت: سوریه

* همسرش← محسن سوریه بود همیشه عادت داشت کنار دخترمان می‌خوابید و برایش شعر می‌خواند و کمرش را نوازش می کرد، وقتی پشت تلفن شروع کرد به خواندن شعر مرضیه خوابش برد، محسن گفت: «دیر وقت است و به مادرم زنگ نمی‌زنم، اما تو سلام مرا برسان.» از دلتنگی‌های خودم و مرضیه گفتم، گفت: «صبور باش.» همرزم← محسن برای دیده‌بانی جلو رفته بود که داعشی ها دوربینش را زدند رفت کنار خاکریز که با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح شد. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه می‌گردند محسن باز به دنبال انجام وظیفه‌اش بود، به هوای پانسمان پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفته ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به مسئول بهداری می‌گوید : «من خوبم به دیگران برس.» و برمی گردد. تانک‌های زرهی خودی به منطقه رسیدند و می‌خواستند تک دشمن را جواب دهند. محسن که دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو می‌رفت تا دیدبانی کند. مسئول آتش بار بی‌سیم می‌زند، محسن جواب می‌دهد : «دارند ما را می‌زنند... من کنار تانک هستم.» گرای محل خودش را می‌دهد که در این حین تیربار روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد اصابت قرار می گیرد. محسن در بی‌سیم می‌گوید :" دارند ما را می‌زنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشد و به شهادت رسید*

*شهید محسن حیدری*
*شادی روحش صلوات*

*zeynab_roos313*
445 views★Zeyŋab★, 09:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 12:49:14 * خواندن ذکرها به اندازه توان است*

*به‌عبادتی‌مهمان‌کنید .tt*
*به‌شفاعتی‌جبران‌کنند .tt*

*تمامی ذکرها هدیه به آقا امام زمان، اهل بیت، ۷۲ تن شهید کربلا و شهدای صدر اسلام تا کنون.*
*همچنین مهمان امروز*

*شهید‌مدافع‌حرم .tt*
*شهید‌محسن‌حیدری .tt*

*به نیت سلامتے و تعجیل در ظهور مولا صاحب الزمان (عج) و رفع مشڪلات کشور، بارش باران،وحاجت روایی و عاقبت بخیرے همه ان شاءالله *

* در صورت تمایل میتوانید اعلام ذکر کنید*
* زیارت عاشورا، صلوات‌‌، حمد، و توحید*


* اللهم عجل لولیک الفرج *

بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید

@razechafieh
رازچفیه اینجاست
429 views★Zeyŋab★, 09:49
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 05:10:39 #مورچه‌ها

....مورچه‌ها زخم‌هایمان را به درد می‌آورند. سعی می‌کردیم مورچه‌ها را بکشیم، ولی تمامی نداشتند و از جای‌جای سلول بیرون می‌آمدند. حسین اصلاً حال خوبی نداشت. پیراهنش را بالا زد دیدم صدها مورچه به زخم‌هایش حمله کرده‌اند! در بدن حسین جای سالمی نبود. بعثی‌ها ما را تا صبح با مورچه‌ها در آن وضعیت تنها گذاشتند و تازه فهمیدم آن استخوان‌ها و اسکلت‌ها و خون‌های خشکیده آن‌جا چه می‌کنند. خدا می‌داند کدام آزادمردی خوراک مورچه‌ها شده بود.

آن شب تا صبح نخوابیدم و صبح در یک دادگاه کاملاً کذایی حسین را محکوم به اعدام کردند و دوباره ما را به همان سلول برگرداندند و باز مورچه‌ها به جانمان افتادند. حسین دیگر هیچ تلاشی برای دور کردن مورچه‌ها نمی‌کرد. فردای آن روز یک دادگاه مضحک دیگر تشکیل دادند و حکم اعدام او به حبس ابد تقلیل یافت و بعد ما را از هم جدا کردند.

....شالچی دوباره حالش بد شد و شروع به گریه کرد. یکی از بچه‌ها پرسید: حالا حسین تا ابد در آن سلول می‌ماند؟ شالچی که بغض خفه‌اش می‌کرد، گفت: نمی‌دانم. اگر قرار باشد در آن‌جا بماند در کمتر از یک هفته مورچه‌ها او را می‌خورند. بعد از این ماجرا دیگر هیچ وقت نفهمیدیم بر سر حسین الله‌وردی چه آمد.

راوی: آزاده جانباز سرافراز حسن چمرلو از تهران

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
701 viewsخادم الشهدا, 02:10
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 05:09:54
ماجرای جالب تصادف خودروی سردار سلیمانی

راننده حاجی بیان می‌کرد در مسیر فرودگاه امام خمینی(ره) بودیم. پرایدی منحرف شد و با ما تصادف کرد. پراید صد درصد مقصر بود. بعد از برخورد از سمند پیاده شدم و از حاجی خواستم اجازه دهد که به پلیس زنگ بزنیم اما حاجی به شدت با من برخورد کرد و با جذبه گفت مقصر تو هستی!

راننده می‌گوید: پراید مقصر است، اما سردار اصرار می‌کند که مقصر توئی و باید خسارت راننده پراید را پرداخت کنیم. راننده پراید که خودش هم متحیر شده بود، خوشحال از این اتفاق و مهربانی، خسارت را گرفت و رفت.

به حاج قاسم گفتم چرا گفتی من مقصرم؟ مقصر راننده پراید بود و شما دارید به من ظلم می‌کنید!

شهید سلیمانی جواب داد: «عزیز من! ما الان کجا می‌رویم؟ به سوریه می‌رویم. به دل آتش. اما این راننده پراید نان‌آور خانواده است و با همین ماشین رزق خانواده‌اش را تأمین می‌کند.»
ما مبلغ خسارت را به او پرداخت کردیم و او را خوشحال کردیم و خوشحالی او برای ما خیر است و صدقه راه است. تازه اگر ما در سوریه کشته شویم معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. باید گذشت کنیم و به خاطر عمل مان خداوند به ما عنایتی کند.
653 viewsخادم الشهدا, 02:09
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 05:09:47
یک جانباز دیگر که همه را به یاد شهید بابا رجب می اندازد.

جانباز حاج حسین خسروخاور
578 viewsخادم الشهدا, 02:09
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 21:01:34
حاج قاسم برای خرید کاپشن به همراه فرزندش به یک فروشگاه در خیابون ولیعصر رفته بود و چهره سردار برای فروشنده آشنا میاد و ازش میپرسه شما سردار سلیمانی نیستید؟

حاج قاسم میخنده و درجوابش میگه آقای سلیمانی میاد کاپشن بخره؟ فروشنده هم میگه منم تو این موندم. اون که قطعا نمیاد لباس بخره و براش میخرن میبرن. ولی شما خیلی شبیه به آقای سلیمانی هستید.

بعد از اصرار فروشنده و سوالات مکرر، حاج قاسم در جواب میگه بله #قاسم_سلیمانی برادرمه و بخاطر همین شبیهش هستم.
زمانی حاج قاسم کت رو در میاره تا کاپشن نو رو بپوشه و بپسنده، اسلحه‌ای که در کمر حاج قاسم بود رو فروشنده میبینه. فروشنده میگه نه تو خود حاج قاسمی و لو رفتی.
فروشنده از اینکه سردار ازش خرید کرده خوشحال میشه و خیلی اصرار میکنه که پول نمیگیرم. حاج قاسم هم در جواب گفته بود اگه پول نگیری نمیخرم و میرم.

فروشنده باورش نمیشد که معروف ترین ژنرال دنیا به همین راحتی بدون محافظ به فروشگاه اون اومده و بین مردم قدم زده.

#حاج_قاسم_این_بود

بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید

@razechafieh
رازچفیه اینجاست
1.2K views★Zeyŋab★, 18:01
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 21:00:42
آخرین عکس‌های شهید مدافع‌حرم داود مرادخانی قبل از شهادت | آخرین یادگاری‌هایی که از شهید برای خانواده‌اش به جا ماند

تخریب‌چی شهید #داوود_مرادخانی مورّخ ۲۱ اسفند۱۳۹۴ حین خنثی‌نمودن یکی از تله‌های انفجاری داعش در منطقه‌ی خناصر حلب سوریه، براثر انفجار مین به آرزوی دیرینه‌اش دست یافت و در راه دفاع از حریم زینبی به شهادت رسید.

بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید

@razechafieh
رازچفیه اینجاست
637 views★Zeyŋab★, 18:00
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 21:00:11
همسر جانباز شهیدی که بعد از گذشت سالها از شهادت همسرش تمام وقت و زندگی اش را در کنار مزار شهیدش میگذراند .

جانباز شهید #سید_علی_اکبر_عدل

بامادرخاکریزخاطرات شهداهمراه باشید

@razechafieh
رازچفیه اینجاست
619 views★Zeyŋab★, 18:00
باز کردن / نظر دهید