Get Mystery Box with random crypto!

ثروت آفرین ها

لوگوی کانال تلگرام reachyourdreams100 — ثروت آفرین ها ث
لوگوی کانال تلگرام reachyourdreams100 — ثروت آفرین ها
آدرس کانال: @reachyourdreams100
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.78K
توضیحات از کانال

ثروت آفرین ها...
آیدی
@dreamlife100
تعرفه ها👈
@tabligat100

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-07-30 10:13:08 #شکرگزاری ساده ترین راه برای رسیدن به مثبت اندیشی و جذب آرزوهاست.
با شکرگزاری از مواهب و نعمتهای زندگی، آنها را بیشتر از قبل کنید.


در مکالمه های درونی فقط از #عبارات مثبت استفاده کنید. از لغاتی نظیر: "من میتوانم"، "من قادر هستم"، "چنین چیزی ممکن است"، و "از عهده انجام آن بر می آیم" استفاده کنید.


#همواره عشق، شادی، امید قدرت و موفقیت را در وجود خود زنده نگه دارید.


از افکار منفی به شدت دوری کنید. با حفظ #آرامش، ذهن خود را از منفی گرایی منحرف سازید و آنها را با افکار سازنده و شادی بخش جایگزین سازید.


در هنگام #صحبت کردن با دیگران از لغات مثبت و خوب استفاده کنید تا حس احترام، شادی و موفقیت را در آنها زنده کند.


با آرزوهایتان زندگی کنید. صبح به عشق آنها برخیزید.تمام روز به آنها فکر کنید و شب با فکر و #تجسم آنها بخوابید.این کار هم شما را مثبت می کند و هم باعث #خلق آرزوهایتان میشود.


با افراد #مثبت و خوب و کتاب خوان معاشرت کنید و تا می توانید از افراد منفی دوری کنید.


هنگام نشستن و یا راه رفتن کمر خود را راست نگه دارید، این امر توانایی های ذاتی و #اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد.


پیاده روی کنید ، شنا کنید و یا ورزش های دیگری انجام دهید. این امر حس مثبت گرایی را در وجود شما زنده نگه می دارد.


#مسئولیت تمام کارها و اتفاقات زندگیتان را به عهده بگیرید.یادتان باشد شما خلق کننده تمام اتفاقات زندگیتان هستید.


مثبت اندیشی و عشق اولین و بزرگترین نیروی شما برای موفقیت و پیروزیست.عشق را در #درون خود بوجود آورید و آن را آگاهانه هر روز بیشترش کنید.
600 views07:13
باز کردن / نظر دهید
2022-07-26 21:16:15
هر روز نسبت به دیروز بهتر باشیم - نیک وویچیچ
611 views18:16
باز کردن / نظر دهید
2022-07-24 22:33:08
بنجامین فرانکلین میگه:

«برای اینکه پولت بیشترین سود را بدهد، جیبت را در مغزت خالی کن.»
 مغز شما شباهت زيادي به يك بانك دارد شما هرروز در بانك ذهن خود سپرده های فكری مي گذاريد
اين سپرده های فکری روی هم جمع میشه و حافظه ی شما راتشكيل مي دهند
حافظه ی ، شمايك مخزن مواد خام برای تفكرات جديد شما ست
پاسخگوي بانك حافظه ی شما هرگز به شما دروغ نمي گويد؛ پس دوست من در بانك حافظه ي خود افكار مثبت بگذاريد . اين كار اعتماد به نفس شما را افزايش ميدهد.
 من به شدت اعتقاد دارم که پرورش فردی بهترین شکل سرمایه‌گذاریه که آدم می‌تونه انجام بده.
دلیلش هم ساده است.
اینکه به‌طور فعال خودت رو بهبود بدی، روی آگاهی‌ات کار کنی، مهارت و دانشت رو بالا ببری که بتونی به مرز توانایی ممکن خودت برسی، همهٔ این‌ها سرمایه‌گذاری روی بزرگترین دارایی تو محسوب میشه. یعنی خودت....

689 views19:33
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 10:03:53
برای رسیدن به رویاهات باید توانایی تغییر کردن را در خود ایجاد کنید
اگر اینقدر شجاعت داری که به تمام ترسهات نه بگی الان وقتش که بلندشی..
747 views07:03
باز کردن / نظر دهید
2022-07-20 22:41:13
686 views19:41
باز کردن / نظر دهید
2022-07-20 22:41:04
604 views19:41
باز کردن / نظر دهید
2022-07-20 08:13:46
ذغال های خاموش را
کنار زغال روشن می گذارند
تا روشن شود
هم نشینی اثر دارد ...
پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که
انرژی مثبتش ،امیدش و خوبی هایش
در شما اثر کند ...
597 views05:13
باز کردن / نظر دهید
2022-07-18 21:02:32
رازهای زندگیِ موفق

#باب_پراکتور
#دوبله_فارسی‌
‌❑ این سمینار یکی از تاثیر گذارترین سمینارهای #باب_پراکتور در زمینه پول ‌سازی در کسب و کار به روش ساده می‌باشد و به ما قوانین نوینی در جهت کشف فراوانی در زندگی ارائه می‌کند که یکی از این قوانین قانون ارتعاش است.
563 views18:02
باز کردن / نظر دهید
2022-07-16 13:34:54 افتتاح شعبه‌ی دوم پوشاک ملکوتی از یک پیشنهاد آغاز شد: او مراسمی دعوت‌شده بود که در آنجا مدیر پاساژ گاندی از او درخواست خرید مغازه‌ای در آنجا کرد؛ خیابان گاندی خلوت بود و مکان مناسبی برای نوع کسب‌وکار او بود. این شد که شعبه‌ی دوم را نیز افتتاح کرد.

دریکی از سفرهایی که به همراه همسرش عازم ترکیه بودند، ایده‌ای به ذهنش رسید؛ ایده‌یشعبه‌ای دیگر آن‌هم در خارج از کشور. او با استقبال همسرش روبه‌رو شد. خواهرخانم او در ترکیه ساکن بود و این می‌توانست فرصت خوبی برای عزیمت به این کشور و افتتاح شعبه‌ی بعدی باشد. به ایران بازگشت؛ مغازه را به یکی از دوستانش سپرد و به ترکیه مهاجرت کرد.

ابتدا در مغازه ترکیه شاگردی نداشت مجبور بود تنهایی به تمام‌کارها رسیدگی کند. امابعد از مدتی توانست کسی را پیدا کند که به زبان ترکی و انگلیسی مسلط باشد به‌این‌ترتیب مغازه رونق گرفت. هنرپیشه‌های معروف ترکیه، سیاستمدارهاو افراد مشهور از او خرید می‌کردند. آن‌قدر مشهور شد که از مجله‌های مختلف برای مصاحبه به سراغش می‌آمدند. در جشنی که اتاق بازرگانی ترکیه ترتیب داده بود دعوت و آنجا به‌عنوان یک تاجر موفق به دیگر اعضا معرفی شد. از آن به بعد در تمام جشن‌ها حضور داشت و در کارها به دیگر اعضا مشورت می‌داد.
مدتی بعد به دلیل بیماری پدرش به ایران بازگشت.بعد از بازگشت فکر بهتری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت همان کیفیت پوشاک را در ایران، خودش تولید کند. به‌این‌ترتیب کارگاه مزدی دوزی با برند ملکوتی شروع به کارکرد. طراحیلباس‌ها را خودش به همراه طراحان دیگر انجام می‌دهد. اکنونمحصولاتبابرند A.M (اکبر ملکوتی) با بهترین کیفیت به بازار ارائه می‌شود. محصولات تولیدی او به خارج نیز صادر می‌شود و این نشانه‌ی مرغوبیت کالای او است.

افتتاح شعبه‌ی سوم پوشاک ملکوتی نیز با پیشنهاد یکی از دوستانش در پاساژ گلستان شهرک غرب با موفقیت انجام شد. اومی‌دانستمی‌تواند آنجا را نیز مانند شعبه گاندی پررونق کند. بعد از افتتاح شعبه سوم همراه همسر ویکی از دوستانش به کیش رفت این سفر تفریحی بود اما محیط آنجا نیز نظر او را جلب کرد و به فکر تأسیس شعبه‌ی دیگر افتاد. با مدیر پاساژ مذاکره کرد شهرت تهران به کیش هم رسیده بود مدیر پاساژ علاوه بر مغازه دوخانه در اختیار او گذاشت. مغازه افتتاح شد، حراج انجام شد مغازه رونق پیدا کرد. کمی بعد شعبه دیگری در پاساژ تندیس افتتاح کرد.

اواکنون کارهای تجاری خود را رها کرده و بهفعالیت‌های خیریه می‌پردازد.مغازه کیش را به پسر بزرگش و مغازه تندیس را به پسر دیگرش سپرده است.
587 views10:34
باز کردن / نظر دهید
2022-07-16 13:34:16 دیگر وقت آن بود که به سربازی برود دوره‌ی آموزشی را در تهران گذراند، بعد از دوره به خرم‌آباد فرستاده شد. روزی برای خرید به بازار خرم‌آباد رفت. همان‌طور که بامغازه‌دار صحبت می‌کرد،متوجه شد او تصمیم گرفته آنجا را به بوتیک تبدیل کند. اکبر آقا که سال‌ها در کار پوشاک بود، توانستمغازه‌دار را متقاعد کند و کار فروشندگی مغازه را به عهده بگیرد، فقط نگران سربازی‌اش بود. مغازه‌دار نگرانی او را برطرف کرد.

مغازه‌دار با سرهنگ پادگان صحبت کرد. اونیز متعهد شددو سال در آن شهر بماند، کارت پایان خدمت را گرفت. حالامی‌توانست تمام فکرش را روی کار متمرکز کند. به‌تدریج دکور مغازه را عوض کرد. متناسب با مخارج مردم، جنس‌ها را خریداری می‌کرد، البته کیفیت را نیز نادیده نمی‌گرفت. روزبه‌روز مشتری بیشتری به مغازه مراجعه می‌کردبه‌طوری‌که از اطراف خرم‌آباد نیز به مغازه او می‌آمدند.

دو سال تمام شد و صاحب مغازه مبلغ خوبی به‌عنوان دستمزد به او داد که سرمایه ادامه کارش شد. به تهران بازگشت یک سال در مغازه یکی از دوستان پدرش فروشندگی کرد دوباره به مغازه پدرش بازگشت. بعد از مدتی پدرش از او خواست برای کمک یکی از دوستانش به بازار برود. آن فرد به دلیل همسایگی با مغازه‌ای مانند خودش فروش خوبی نداشت وبدهی گریبانش را گرفته بود. با هر زحمتی مغازه سرپا شد. جنس‌ها فروش خوبی داشت.

حالا حقوق او بسیار بیشتر شده بود اما دوست داشت کسب‌وکار مستقلی داشته باشد. دریکی از روزها به بازار منصور که تازه در حال ساخت بود سر زد.با حاج منصور صاحب پاساژ صحبت کرد و توانستمغازه‌ای کوچک اجاره کند.برادر دیگرش آقای اصغر ملکوتی به کمک او آمد؛ جنس‌ها از بندرعباس توسط او خریداری می‌شد و در مغازه به فروش می‌رسید. او کار خود را با فروش تل سر، گیره، سنجاق، روسری و ازاین‌دست اجناس آغاز کرد.

بعد از گذشت مدتی کار به همین روال، با یکی از آشنایان پدرش که از ترکیه جنس وارد می‌کرد، همراه شد و به ترکیه رفت. این سفر می‌توانست فرصت خوبی برای بررسی بازار آنجا باشد و همین نیز شد. بعد از فروش خوب و سودی که از اجناس وارد کرده،نصیبش شده بود، تصمیم گرفت این کار را ادامه دهد. بعد از مدتی با فرد دیگری که جنس‌ها را باقیمت کمتر از ترکیه واردمی‌کرد شریک شد. شلوار لی در آن زمان تازه به بازار آمده بود و فروش بسیار خوبی داشت،این‌یک فرصت و یک سود خود محسوب می‌شد تا اینکهکم‌کم لباس را نیز به اجناس مغازه اضافه کرد.

روزی خانمی که صاحب مغازه‌ای در بازار ونک بود، به مغازه‌ی او آمد. ازجنس‌های مغازه خوشش آمده بود و یکجاهمه را خرید. از او خواست شخصاًجنس‌ها را به بازار ونک ببرد.جنس‌ها را به همان آدرسی که خانم خریدار گفته بودند برد و در ادامه‌یصحبتشانخانم مغازه‌دار به او گفت: به دنبال یک فرد باسلیقهو قابل‌اعتماد است تا مغازه را به او بسپارد؛پیشنهاد خوبی بود.قرار شد سود مغازه را هم به دو قسمتتقسیم ‌کنند.یک سال در آنجا کارکردو با سرمایه‌ای که به دست آورد،توانست مغازه روبرو همان‌جارا بخرد. مغازه جدید را افتتاح کرد، مدتی از شروع کار مغازه نگذشته بود،یکی از مشتریان نظر او را جلب کرد متوجه شد آن فرد صاحب بوتیکی در ترکیه است به همین دلیل با او صحبت کرد، از او خواست برای خرید اجناس جدید همکاری کند.آن فردکمک زیادی به او کرد،به‌طوری‌که بعد از مدتی توانست واردات لباس را خود به همراه برادرانش انجام دهد.

شرایط روزبه‌روز بهتر می‌شد و این نتایج تلاش‌هایخستگی‌ناپذیر یک مرد بااراده و هدفمند بود. او دوستی داشت که صاحب بوتیکی در انگلستان بود،به دعوت این دوست چند روز عازم این کشور شد و از نزدیک با نوع فروش و نحوه‌یکسب‌وکار یک لباس‌فروشیحرفه‌ای آشنا شد. نحوه‌یحراج کردن اجناس در آنجا بسیار متفاوت بود،هنگام بازگشت به ایران، تمام ذهنش درگیر آنجا بود و تمام مدت فکر می‌کرد آیا می‌توان این کار را در ایران هم انجام داد؟

بعد از بازگشت به ایران کار را آغاز کرد با ترکیه در تماس بود تا بتواند اجناسِارزان‌تری خریداری کند. زمانی که کار خرید به اتمام رسید تبلیغات را در مجلات آغاز کرد و تراکت‌ها را نیز در سطح شهر پخش کرد. روز قبل از حراج مغازه را بست اعلام کرد ۹ صبح حراج آغاز می‌شود. جمعیت زیادی برای خرید آمده بودند به‌طوری‌که جای ایستادن نبود. دومین حراج در سال بعد انجام شد و فروش هم بسیار عالی بود. موفقیت این کار آن‌قدر زیاد بود که در مجله‌های خارجی نیز تبلیغات مغازه زدهمی‌شد و همین استقبال باعث شد در سال‌های بعد حراج را دو روز در سال انجام دهد.
467 views10:34
باز کردن / نظر دهید