Get Mystery Box with random crypto!

ثروت آفرین ها

لوگوی کانال تلگرام reachyourdreams100 — ثروت آفرین ها ث
لوگوی کانال تلگرام reachyourdreams100 — ثروت آفرین ها
آدرس کانال: @reachyourdreams100
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.78K
توضیحات از کانال

ثروت آفرین ها...
آیدی
@dreamlife100
تعرفه ها👈
@tabligat100

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 6

2022-05-07 21:28:49
جهان هر لحظه به فرکانس های شما پاسخ میدهد، به جای تلاش برای تغییر محیط و انسانهای اطرافتان باورها و فرکانس هایتان را اصلاح کنید.
346 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2022-05-05 20:36:45
تکنیک موفقییت

کوین تردو


@reachyourdreams100
399 views17:36
باز کردن / نظر دهید
2022-05-05 14:49:11
سیاه پوش نباشید...!!

لباس سیاه باعث به هم خوردن تنظیم هورمون ها در خانمها و زایمانهای سخت و یا زودرس میشود!
این رنگ جذب کننده مریضی و آلودگی و ناراحتی های روحی و روانی است!
سیستم دفاعی بدن را کاهش و احتمال ابتلا به سرطان را افزایش میدهد! سیاه دقیقا عملکردی مخالف سفید که رنگ گلبول های سفید و سیستم دفاعی بدن است؛ دارد.
رنگ سیاه سبب افزایش شدت درد علی الخصوص دردهای عصبی میشود و رخوت و سستی بدن را به همراه دارد.
سیاه رنگ کاهش اشتها و قوه حافظه است. پوشیدن لباس سیاه سبب کاهش میزان تولید سروتويین (انتقال دهنده عصبی) در مغز که این امر باعث افسردگی و رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه و اختلال در خواب و سیستم گوارشی میشود!

#دکتر_امین_غفوری
431 views11:49
باز کردن / نظر دهید
2022-05-05 14:48:38 آیا زن بودن مانع رشدتان شده است؟
زنان موفق در سازمان‌های بزرگ چه ویژگی‌هایی دارند؟
343 views11:48
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 10:35:21
#یه_حس_خوب
411 views07:35
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 10:33:53 عیدتون مبارک

تقدیم به شما طرفدارای کانال
381 views07:33
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 10:03:17 بیوگرافی زشت‌ترین زن دنیا

لیزی ولاسکوئز؛ که زمانی به او لقب «زشت‌ترین زن دنیا» را دادند تصمیم گرفت شرایط را به نفع خودش تغییر دهد و به همه نشان بدهد که شما را آن‌چیزی تعریف می‌کند که خودتان انجام می‌دهید و می‌خواهید.



لیزی ولاسکوئز (Lizzie Velásquez) که زمانی به او لقب «زشت‌ترین زن دنیا» را دادند تصمیم گرفت شرایط را به نفع خودش تغییر دهد و به همه نشان بدهد که شما را آن‌چیزی تعریف می‌کند که خودتان انجام می‌دهید و می‌خواهید.

لیزی در ۱۳ مارس سال ۱۹۸۹ (۲۲ اسفند ۱۳۶۷) در تگزاس در ایالات متحده متولد شد و نخستین فرزند خانواده‌اش بود. او یک ماه زود به دنیا آمد و هنگام تولد فقط یک کیلو و دویست گرم وزن داشت. خودش می‌گوید در بیمارستان به والدینش گفتند دخترتان ممکن است هرگز نتواند چهاردست‌وپا برود، راه برود، حرف بزند، فکر کند، یا هیچ‌کاری را خودش انجام بدهد. شاید طبیعی بود اگر مادر و پدر جوان شکایت می‌کردند که چرا باید نخستین فرزند ما به همه‌ی این گرفتاری‌های ناشناخته مبتلا باشد؟ ولی مادر و پدر لیزی به پزشکان گفتند می‌خواهند نوزادشان را ببینند، او را در آغوش بگیرند، به خانه ببرند، به او عشق بورزند، و تمام تلاش و توانایی‌شان را برای خوب بزرگ‌کردنش به کار بگیرند. او می‌گوید والدینم دقیقاً همین کار را کردند.

لیزی مبتلا به نوعی سندرم نادر و ناشناخته است که به‌جز او فقط دو نفر دیگر در دنیا به آن مبتلا هستند. بدنش صفر درصد چربی دارد و هرگز، هرچقدر هم که غذا بخورد، چاق نمی‌شود. او هرگز بیش از ۲۹ کیلوگرم وزن نداشته است. هرچند که به بی‌اشتهایی هم مبتلا نیست و درواقع دریافتی انرژی بدنش روزانه ۵۰۰۰ کیلوکالری است (مقایسه کنید با میانگین دریافتی انرژی در آمریکا که ۳۷۷۰ کیلوکالری است). او باید هر ۱۵ دقیقه غذا بخورد. ولی از این غذایی که می‌خورد چربی‌ای در بدنش تولید نمی‌شود. خودش این را موهبتی خدادادی می‌نامد که هرچه دوست دارد می‌خورد و چاق نمی‌شود.



او از چشم راست نابیناست و این نابینایی از چهارسالگی آغاز شد. دید چشم چپش هم چندان واضح نیست. با این حال همواره سعی می‌کند نکات مثبت خودش و شرایطش را ببیند و بر آن‌ها تأکید کند. بنابراین چاق‌نشدن یا کوچک‌بودن بیش از اندازه‌ی بدنش را مفید می‌داند و هرگز نمی‌گوید یک چشم من نابیناست، بلکه می‌گوید من دنیا را با یک چشم می‌بینم و این هیچ ایرادی ندارد. چون در عوض وقتی لنز می‌خرم به جای پول یک جفت باید پول یکی را بدهم!

شرایط بیماری او شبیه بسیاری از بیماری‌های خاص دیگر مثلاً سندرم پروگریا (سندرمی که مبتلایان به آن به پیری زودرس دچار می‌شوند) است اما بیماری‌اش لاعلاج یا کشنده تشخیص داده نشده. نکته‌ی جالب درباره‌ی او این است که ظاهراً استخوان‌ها، دندان‌ها، و اندام‌های داخلی بدنش کاملاً از این سندرم در امان مانده و اکنون سالم‌اند. حتی دانشمندان بر این باورند که او می‌تواند به‌طور طبیعی تولیدمثل کند و بیماری‌اش را به فرزندانش منتقل نخواهد کرد. هرچند که سیستم ایمنی ضعیفی دارد و آسان بیمار می‌شود.



او در رشته‌ی مطالعات ارتباطات از دانشگاه تگزاس فارغ‌التحصیل شده و تاکنون دو کتاب منتشر کرده و سومین کتابش را در دست تحریر دارد. کتاب نخست زندگی‌نامه‌ی خودنوشت او، با عنوان «لیزی زیبا؛ داستان لیزی ولاسکوئز» (Lizzie Beautiful; The Story of Lizzie Velásquez) است که در سال ۲۰۱۰ به دو زبان انگلیسی و اسپانیایی منتشر شد. کتاب دومش با عنوان «زیبا باش، خودت باش» (Be Beautiful, Be You) در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و مضمونش آگاه‌سازی مردم از این موضوع است که زیبایی ظاهری مهم نیست و هرکس باید برای آن‌کسی که هست خودش را دوست داشته باشد.

@reachyourdreams100
459 views07:03
باز کردن / نظر دهید
2022-05-02 10:02:57
342 views07:02
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 14:07:57 حمل کرديم. کل روند کاريمان که به ۷ميليارد تومان نياز داشت و بايد حداقل نصف آنرا را در اختيار داشته باشيم فقط با 600 هزار تومان که آن هم هزينه رفت‌وآمد من بود انجام شد. بار به مقصد رسيد و مشمول پاداش هم شديم. به اين ترتيب پول افرادي را که به صورت اماني بارشان را گرفته بوديم بازگردانديم و از اين کار سود سرشاري به من و همسرم رسيد.

با سرمايه‌اي که به‌دست آورديد چه کار کرديد؟
عهدي را که با خدا بسته بودم انجام دادم و دفتري به اسم موسسه مهرآفرين تاسيس کردم و در آن کودکان کار خياباني و بد سرپرست را تحت پوشش قرار دادم در اين موسسه بعد از بازتواني براي آنها کار ايجاد مي‌کنم و آنها را راهي بازار کار مي‌کنم.
زمانی‌که که وارد اين ماجرا شدم پدرم فوت کرد و سهم الارث وارثان را خريداري کردم و خانه پدري خود را به اين ماجرا اختصاص دادم. در مناطق محروم شعبه زدم و همسرم در اين راه خيلي به من کمک کرد. شعباتي را در بندرعباس، کرمان، سيرجان، خرم‌آباد، تبريز و مشهد زديم. ماموريت خودم را در موسسه مهرآفرين به حمايت و توانمندسازي کودکان بد والدين يا
بد سرپرست و مادران آنها قرار دادم.

شما علاوه بر مهرآفرين مديرعامل شرکت سپهر آسيا هم هستيد در اين شرکت چه کار مي‌کنيد؟
کار ما در اين شرکت توليد و فروش فرآورده‌هاي معدني بود. در اين فرايند ما معادني را که خود کشف کرده بوديم يا معدن داراني که نمي‌دانستند چه کنند را تحت پوشش قرار داديم. همه امکانات استخراج، فرآوري و نسب ماشين‌آلات و تجهيزات را براي آنها انجام مي‌داديم.



آيا شما خود را کارآفرين موفقي مي‌دانيد؟
من خودم را موفق مي‌دانم ولي بهتر از اين هم مي‌توانم باشم. چون اهداف بلندتر از اين هم دارم. هميشه گفته‌ام وقتي يک زن به قله موفقيتي که يک مرد مي‌رسد دست پيدا کند جاي تبريک دارد چون مرد با ايشالله و ماشاءالله به موفقيت رسيده ولي يک زن با اما و اگر.

يک کارآفرین موفق چه معيارهايي بايد داشته باشد؟
يک فرد کارآفرین بايد پشتکار داشته باشد و خدمت به خلق را سرلوحه کار خود قرار دهد. هميشه مثبت‌انديش باشد و از خطاي زيردستان خود بگذرد. شکست‌ها را نتيجه بداند، مسوولیت کارها و خطاها را به عهده بگيرد. از زير بار مسووليت شانه خالي نکند.
يک کارآفرين از کاه، کوه نمي‌سازد. مشکلات را خرد مي‌کند و بعد آنها را حل مي‌کند. قدرت ريسک‌پذيري کارآفرین بالاست. در تمامي اين‌ها هدفگذاري صحيح و پشتکار لازمه کار است. آدم کارآفرین جاه‌طلب، مغرور و قدرت طلب نيست بلکه متواضع و فروتن است.
435 views11:07
باز کردن / نظر دهید
2022-04-30 14:07:44 کار‌آفرین موفق عرصه معدن، ورشکسته‌ای که میلیاردر شد

فاطمه‌ دانشور: چند سال است که متوجه شدم کارآفرین هستم. اصلا به اين فکر نبودم که کارآفرین شوم. چون مي‌خواستم به اهداف خود برسم پول نياز داشتم.

فاطمه دانشور يکي از کارآفرینان موفقي است که ۳۵سال سن دارد و از ۲۷ سالگي وارد حوزه کسب‌وکار شده است. او مدیر‌عامل شرکت سپهر آسياست که در عرصه واردات و صادرات سنگ آهن فعاليت مي‌کند. همچنين مدیر‌عامل موسسه خيريه مهرآفرين هم است. او در خانواده‌اي به دنيا آمده که مادربزرگش تمام اشعار شاهنامه را حفظ بوده و براي آنها به صورت قصه تعريف مي‌کرده و داستان‌هاي خود را به اينکه ذات يزدان (خدا) در موفقيت رستم و سهراب و... نقش داشته است به پایان می‌برده.

خانم دانشور می‌گوید: اين نوع تربیت باعث شد تا هميشه سايه خود خدا را بر سر خود احساس کنم و بتوانم بر مشکلات غلبه کنم. دانشور از فراز و نشيب‌هاي زندگي تا رسيدن به موفقيت براي ما صحبت مي‌کند که ماحصل آن را مي‌خوانيد.



چي شد که جرقه کارآفریني در ذهن شما زده شد؟
من چند سال است که متوجه شدم کارآفرین هستم. اصلا به اين فکر نبودم که کارآفرین شوم. چون مي‌خواستم به اهداف خود برسم پول نياز داشتم. زماني‌که من به طور جدي شروع به کار کردم هيچ پولي نداشتم ولي با ارتباط‌هاي موثر و سالم خود توانستم در شرايطي که فقط ۶۰۰ هزار تومان پس‌انداز داشتم بتوانم با همين فن ارتباط موثر در يک پروژه 7ميليارد توماني وارد شوم.

چگونه توانستيد با اين پول کم گام به اين بزرگي برداريد؟
زماني که ليسانس خود را در رشته مديريت خدمات بهداشتي گرفتم بلافاصله در مقطع فوق ليسانس در رشته مديريت بازرگاني وارد شدم. خيلي زود متوجه شدم که تفاوت زيادي ميان مدرک ليسانس و فوق ليسانس وجود ندارد و بايد وارد حوزه کسب‌وکار شوم. برخلاف رشته‌اي که خوانده بودم توسط يکي از دوستانم در شرکت ايران‌خودرو مشغول به کار شدم.
چند سالي که در ايران‌خودرو کار کردم شرايط و انضباطي که در آنجا حاکم بود من را فولاد آبديده کرد تا اينکه ديگر کار در آن جا من را راضي نکرد.
برخلاف صحبت‌هاي دوستانم که مي‌گفتند من نبايد از آنجا بيرون بيايم از کارم استعفا دادم. در اين زمان بود که متوجه شدم جسارت دارم چون کار به آن خوبي را از دست داده بودم و در راهي قدم گذاشته بودم که اصلا از عاقبت آن با خبر نبودم.
چون در طول چند سال کار خود ۲-۳ ميليون تومان جمع کرده بودم با يکي از دوستان خود وارد حوزه واردات و صادرات اسباب‌بازي شدم. متاسفانه تمام دارايي خود را در آنجا از دست دادم. براي بار دوم با وجود اصلاح اشتباهاتم دوباره شکست خوردم. شرايط به گونه‌اي شده بود که من ۱۲طلبکار داشتم که هر روز با من تماس مي‌گرفتند و خانواده‌ام از اين جريان خبر نداشتند. ميان همه گرفتاري‌هايم يکي از دوستانم با من تماس گرفت و گفت همسرم بنا به دلايلي نمي‌تواند با من راهي سفر حج شود و تو با من بيا. با ۱۰۰ دلاري که براي خريد سوغاتي با خود برده بودم راهي اين سفر شدم. اين سفر باعث شد که خدا را نزديک‌تر از هميشه به خود احساس کنم و روز آخري که قصد برگشت به تهران را داشتيم فهرستي را که ۴۰ خواسته و آرزوي خود را در آن نوشته بودم از خدا خواستم. از اين همه خواسته خود در درگاه خداوند شرمنده شدم و همان جا از او خواستم تا مشکلاتم حل شود و به ازاي آن يک چهارم از درآمد خود را صرف امور خيريه کنم. اين شد که هسته اوليه موسسه مهرآفرين شکل گرفت.

زماني که به تهران آمديد با طلبکاران خود چه کار کرديد؟
بعد از دو هفته که وارد تهران شدم. نزد يکي از طلبکارانم که به ظاهر فرد خشني بود رفتم و در کمال ناباوري مشاهده کردم که او نه تنها از من پولي نخواست بلکه تمام چک‌هايم را پس داد. در کنار اين کارش کليد يک شرکت مبله شده را داد و گفت هر وقت توانستي پول درآوري قرض خود را بده.
چون پولي نداشتم نزد يکي از آشنايانم که صندوق قرض‌الحسنه داشت رفتم. تمام اهداف خود را براي او گفتم و در آنجا با همسرم که او هم در کار خود شکست خورده بود آشنا شدم و ازدواج کردم. با کمک يکديگر شرکتي را که الان نام آن شرکت بازرگاني سپهر آسياست، تاسيس کرديم و تمام کالاها را در حوزه واردات و صادرات پوشش مي‌داديم. در ميان سفارش‌هايي که به ما مي‌شد چند بار سفارش خريد و فروش سنگ آهن داشتيم که آن را ناديده مي‌گرفتيم.

چرا آنرا در نظر نمي‌گرفتيد؟
چون فکر مي‌کردم که هيچ سودي در آن وجود ندارد. تا اينکه براي اولين بار براي گرفتن کارت بازرگاني خود با فردي که نمي‌توانست سنگ آهن خود را از کشور خارج کند آشنا شدم.
با فن مذاکره‌اي که در من و همسرم وجود داشت توانستيم اين فرد که يکي از افراد معتمد در بازار بود را قانع کنيم تا به صورت اماني يک بار 4 ميليارد توماني را بدون هيچ هزينه‌اي در اختيارمان قرار دهد. همچنين حمل بار به بندر‌عباس را که يک ميليارد تومان هزينه نياز داشت به صورت اماني
382 views11:07
باز کردن / نظر دهید