Get Mystery Box with random crypto!

#رمان‌_نجوای‌_احساس _نیک دستتو بردار لطفاً! دستش بیشتر رو | رمان تیر | نسترن اکبریان

#رمان‌_نجوای‌_احساس

_نیک دستتو بردار لطفاً!

دستش بیشتر رو #سینه هام پیشروی می‌کردن مثل خمیر ورزشون میداد و می‌مالید.
حس #شهوت بهم غلبه کرده بود تاحالا این حس رو تجربه نکرده بودم!
_باید واسه لمس دارایی های خودمم اجازه بگیرم؟!

چشم های قرمز و #خمارمو بهش دوختم نیشخندی زد و #نوک سینه ام رو فشرد.ناله آرومی کردم که باعث شد نیشخندی از رضایت بزنه.
_نمیتونم ازت دست بکشم هلن،خیلی زیبایی.

با ناز خندیدم و دست هامو دور گردنش انداختم،نگاهش رو #لب هام سر خورد سرشو کج کرد و #لب هامو آروم بوسید.

رفته رفته شدت بوسه هاش پرحرارت تر میشد،لب بالاییم رو لیسید و گفت:
_#آماده ای؟

سرمو تکون دادم و همراهیش کردم،دستش سمت #شلوارکم رفت و نفس تو سینم حبس شد و...

بیاید دلبری های این آقای جذاب و خشن رو بخونید و برای هرپارتش غش کنید
نیک جذابمون و هلن خوشگلمون به شدت دلبری میکنن

https://t.me/joinchat/pymLbivxOfFkM2Nk
https://t.me/joinchat/pymLbivxOfFkM2Nk
#ظرفیت_دو_نفر_دیگر

خلاصه:
هلن دختر زیبایی که از پانزده سالگی با مسابقه رالی آشنا میشه و از همون موقع عاشقش میشه
توی خوابگاه با یِ پسری به اسم جان آشنا میشه که باهم دوست میشن،رالی رو یاد میگیره و اونجا میفهمه یه رقیب داره و اون کسی نیست جز نیک هاتمون
توی جاده خاکی با نیک مسابقه میده و اما نیک ماشینو دست کاری میکنه و هلن از دره میوفته پایین تا اینکه
سریع بجوین بقیشو بخوننن