دختره سرتق بازی درمیاره، ببین پسره چطوری رامش میکنه
اعصابم به شدت از بچه #پروئه #خودخواه خرد بود و با برخورد به یه چیز سفت تمامِ #تعادلم رو از دست دادم و داشتم #میفتادم که دستای یکی دور #کمرم حلقه شد از بوی #عطرش فهمیدم #رهامه! +کوچولوی دست پا چلفتی چطوره؟ بازم مسخره ام کرد و خواستم جدشو اباد کنم که با #پرویی ادامه داد: + بنظرم اروم باشی بهتره، چون الان جایی نیستی که هرچی دلت خواست فحشم بدی. _ من هرچی بخوام میگم توام هیچ #غلطی نمی تونی بکنی.
_فعلا که تو الان تو بغل منی! یه نگاه به خودم کردم و خاک تو سر من انقدر #غرق دعوا شدم که یادم رفت هنوز تو #بغلشم و سعی کردم دستاش رو #پس بزنم ولی اون منو بیشتر به خودش فشار داد. _ کجا؟ مگه جات بده؟ دستام رو گذاشتم رو #سینه اش سعی کردم یکم فاصله ایجاد کنم ولی یه #سانتم تکون نخورد . _ الکی زور نزن چون تا من نخوام نمی تونی از بغلم بیای بیرون، زیادم تکون نخور که اوضاع رو بدتر میکنی... _ از این بدتر هم مگه هست؟ _باید بگم #تکون خوردن یه #جوجه کوچولو، تو بغلم بدجوری #تحریکم میکنه! قبل از اینکه معنیه حرفشو هضم کنم نرمی چیزیو رو لبام حس کردم و هر عان نزدیک بود خفه شم و با گاز ریزی که از لب پایینم گرفت یهو دیوونه شدم و... https://t.me/joinchat/qOrldyAx5fg0MmFk دیشب تا ساعت چهار بیدار بودم، هر کاری کردم نتونستم از این رمان دست بکشم از بس با هر پارتش جر خوردم راستی هنوزم دنبال رمانای دانشگاهی و کلکلی میگیری؟ قبول دارم کمیاب شدن اما بهترینشو واست اوردم