دختره از لجه رئیسش میره برای جشن لباس باز میپوشه و.... https://t.me/joinchat/I4GBZIBG2zU0N2E0 https://t.me/joinchat/I4GBZIBG2zU0N2E0 #پارتی_از_آینده جلوش واستادم با اعصبانیت داشت نگاهم میکرد یه دور زدم و دستی به لباسم کشیدم - این لباس چیه پوشیدی برو درش بیار تا تو تنت جرش ندادم پوزخندی زدم و خم شدم تو صورتش گفتم: - من حنام هر کاری بخوام میکنم تورو سننه فکمو گرفت تو دستش و با خشم غرید: - منم رئیستم اینو یادت نره که میتونم سه سوته اخراجت کنم! با اعصبانیت و حرص نگاهش کردم پسره ی پروی چلمنگ عنتر، دست رو نقطه ضعفم گذاشته. - هیچ غلطی نمیتونی بکنی دیوار ! کوبوندم به دیوار و لبشو نزدیک لبم کرد و گفت: - تو فقط به من تعلق داری نه هیچ کس بادیگارد کوچولو! لباشو وحشیانه روی لبام قرار داد که با پام کوبیدم به وسط پاش... - برو گمشو داریوش خان بزرگ بالا مقام در ضمن حدتو بدون! دستش رو گذاشت رو خشتکش و با خنده گفت: - بالا مقام رو خوب اومدی بادیگارد! خاستم برم که از مچ پام گرفت و من پرت شدم روش.... - جای خوبی فرود اومدی کوچولو! با دستم کوبیدم به سینش و با داد گفتم: - ولم کن ، میگم کمرمو ول کن دیوار خان! لباشو رو لبام قرار داد و..... https://t.me/joinchat/I4GBZIBG2zU0N2E0 https://t.me/joinchat/I4GBZIBG2zU0N2E0 آقا این #رمان هر پارتش پر از #هیجانه یعنی یه #حنا دارن هر چقدر بگم کم گفتم حنایی که فقط بلده #زور بگه به همه حتی به #رئیسش داریوش و این #وسط داریوش خان با #کاری که با حنا میکنه ..... 29 views ربات اد تب فروزان , 09:47