Get Mystery Box with random crypto!

خاندان مذهبی فکر میکنن دخترشون فاسده و میخوان بکشنش https://t | •|میـ🔥ـخواهم اربـــابت بــ💦ــاشم|•

خاندان مذهبی فکر میکنن دخترشون فاسده و میخوان بکشنش
https://t.me/joinchat/Ja-7jWX5aEI3YzA0
https://t.me/joinchat/Ja-7jWX5aEI3YzA0

مامانبزرگ پرتم کرد توی حیاط و جلوی تمام بزرگای فامیل داد زد:

- این ننگ خاندان خلیلیِ خان داداش میسپارمش به تو

معلوم بود که منظورش اینه منو بکشن!
ولی برای چی؟ چون چندتا عکس ناجور ازم پخش شده بود که اونم تقصیر من نبود...
با حسرت به بابا نگاه میکردم و وقتی چشمای اشکی اونو میدیدم نابود تر میشدم
زمانی که خان داداش مامانبزرگ ضامن اسلحه رو کشید بابا پرید جلوشون و گفت راه حل دیگه ای دارم
- نهال و میدیم به مهدی

همه سکوت کردن!
اما صدای فریاد امیرعلی بلند شد که به زور چند نفر نگهش داشته بودن

- عمو چی میگی؟ اون مرد پنجاه سالشه سه تا بچه داره عمو

این سرنوشت من بود که اینطور بدبخت بشم؟
روی زمین توی خودم فرو رفته بودم و در حال گریه بودم که اون خان داداش موافقت کرد...
صفحه ی زندگیم حالا رنگی جز سیاهی نداشت و من باید با یک مرد پنجاه ساله ازدواج میکردم...

https://t.me/joinchat/Ja-7jWX5aEI3YzA0
https://t.me/joinchat/Ja-7jWX5aEI3YzA0
رمان دارای صحنه های باز
#بدون_سانسور