Get Mystery Box with random crypto!

قسمت۲۴۸ از زبان نهال نمیدونستم چی غلطه ودرست فقط اینو میدو | رمان نویس

قسمت۲۴۸

از زبان نهال

نمیدونستم چی غلطه ودرست

فقط اینو میدونستم دوسش دارم


میدونستم بدون اون نمیتونم دووم


بیارم همه رو خودم میدونستم ولی


اون یه نفرو کشته یه قاتله ازهمه


مهمتره کسیو که دوسش داشتمو


کشته خدای من چطور تونستی

فرار کنی امیرحسین اونروز شاید


اگه میموندی مجتبی زنده بود شاید

هیچکدوم اینا پیش نمیومد دلم تیر

کشید یه لحظه دستمو گذاشتم


روشکمم پس بچم چی به اون چی


بگم بازم از گوشه چشمام اشک


ریخت پایین آتنا اومد داخل اتاق


اشکامو پاک کردم آتنا:نکن این


کارو دلت بحال اون بچه بسوزه


اون چه گناهی کرد اون تقصیری


نداره اونم یه اتفاق ناگوار بود از


عمد امیرحسین با ماشین نزده به


ماشین شما خودت همچیو میدونی


نهال بازتصمیم با خودته من کاره


ای نیستم فقط درست تصمیم

بگیر یه عمر پشیونی نمونه براتون


نهال:اتنا نمیدونم چیکار کنم فکر


میکنی من دیگه دل ندارم دیگه


امیرحسینو دوست ندارم اشتباه


میکنی من عاشقشم دیونشم ولی


نمیتونم راحت از این کارش بگذرم


میخوام یه مدت تنها باشم میخوام


یه مدت نبینمش تا تصمیم درستو


بگیرم اتنا:تا کی مثلن ؟؟؟نهال:


نمیدونم نمیدونم تا وقتی درست و

غلط بتونم تشخیص بدم فقط یه


مشکلیه؟؟اتنا:چی؟؟


نهال:جایی ندارم واس موندن

بیام پیش تو اشکالی داره؟؟


اتنا:نه عزیزم تا هر وقت دلت


میخواد بمون تو عزیز منی اون


بچه توشکمت عزیزتره حالا بخواب


استراحت کن تا حالت خوب شه


نهال:چش چش