Get Mystery Box with random crypto!

امروز یه مریض ۱۷ ساله داشتیم که با پدر و مادر و برادر کوچکترش | م

امروز یه مریض ۱۷ ساله داشتیم که با پدر و مادر و برادر کوچکترش اومده بودن. برادر کوچکه فکر میکنم نهایتا هشت سالش بود مثلا. شیطون و بامزه بود. کاملا هوای داداش بزرگترش که مریض بود رو داشت. بعد مریضه یه وسیله ای داشت که مربوط به درمانش میشد. مامانه گفت این (پسر کوچکه) خیلی به این وسیله دست میزنه !
پسر کوچکه رو به استادمون کرد و انگشت اشاره اش رو اورد بالا و گفت: ”اجازه خانوم ! ما بهش دست نمیزنیم ! فقط تمیزش میکنیم !”
ببین یعنی اون صحنه اجازه خانوم گفتنش رو که دیدم نزدیک بود غش کنم براش دلم میخواست میپریدم و ماچش میکردم
واقعا معلم ها تو همچین صحنه هایی چجوری خودشون رو کنترل میکنن ؟