Get Mystery Box with random crypto!

شهر سوت و کور بود و همهٔ مردم به درد کری و لالی گرفتار بودند، | Sadegh Hedayat Archive

شهر سوت و کور بود و همهٔ مردم به درد کری و لالی گرفتار بودند، زجر می‌کشیدند و یک‌دسته کر و کور و احمقِ پولدار و ارباب دسترنج آن‌ها را می‌خوردند. همه‌ جا کشتزار خشخاش بود و از تنورهٔ کارخانه‌های عرق‌کشی شب و روز دود درمی‌آمد. در آنجا نه کتاب بود نه روزنامه و نه ساز و نه آزادی! پرنده‌ها از این سرزمین گریخته بودند و یک‌مشت مردم کر و لال در هم می‌لولیدند و زیر شلاق و چکمهٔ جلادانِ خودشان جان می‌کندند. احمدک دلش گرفت، نی‌لبکش را درآورد و یک آواز غم‌انگیز زد. دید همه با تعجب به او نگاه می‌کنند. فقط یک شتر لاغر و مُردنی آمد به سازش گوش داد.

"آب زندگی"
"صادق هدایت"
@SadeghHedayat1