اومدم یه متن طولانی بنویسم و نامفهوم، که هیچکس هم نخونه یا اگ | ساکنِ گردون
اومدم یه متن طولانی بنویسم و نامفهوم، که هیچکس هم نخونه یا اگه خوند نفهمه، تو saved messages نوشتمش، خواستم بفرستم اینجا گفتم چه کاریه؟ چه دردی از کی دوا میشه اگه بدونه من چه تصویری دارم از این دنیای فلان فلان شده؟ گفتم ولش کن؛ بذار کوتاهش کنم و بیام بگم میشه دعام کنید؟ هر قدری که من رو میشناسید، هر قدری که فکر میکنید مستحق اینم که دنیا کمتر اذیتم کنه، هر قدری که فکر میکنید خوبه که دور باشم از بدبیاریهای متعدد و پشت سر هم و مستمر و فرسایشی، هر قدری که من رو دور از زندگی کردن هموارهی ترسهام میخواید*، هر قدری که رابطهی من و شمای آشنا یا غریبه بهتون توان دعا کردن برای من رو میده، میشه در همون حد دعام کنید؟
شاید شاید شاید به خاطر دعای شما، دنیا کمتر با من بد تا کنه. نمیدونم واقعاً. نمیدونم.
و میشه اگه حقی به گردنتون دارم بگید بهم؟ چون ممکنه کسی رو بسیار اذیت کرده باشم جایی که خودم مدتهاست دارم اینقدر اذیت میشم. خوبه که بدونم و حلالیت بطلبم.
* در این حد واضح که دیشب یه خوابی دیدم کاملاً منطبق بر بزرگترین ترس این روزهام، و روز به شب نرسید که بدترش تعبیر شد. :)