2022-05-18 15:32:43
"تسکین ۲_ بینهایت ۴"
چقدر خنده روی لب ها گرونه
چقدر دلها میگیره بی بهونه
چقدر ارزونیه اشکِ توو دنیا
چقدر تنها ترن از قبل آدمها
چقدر برگای بی شاخه زیادن
چقدر زخمیه شلاقای بادن…
.
.
.
عجب دنیای تاریک و سیاهی
چه روزای پُر از داغ و تباهی
کرونا نیست ولی ویروسِ غم هست
لبِ خشک و سکوت و چشم نم هست
شروع غربت ما از همین جاست
غروب از نو توی رگهای فرداست…
.
.
.
با این نقشای پر رنگِ جدایی
نمیشه دید طلوعای رهایی
تا وقتی تب میباره روی شب ها
نمیشه صبحِ زیبای تماشا
نمیشه وقت دلدادن به خورشید
نمیشه غنچه غنچه زندگی چید
چجور میخوایم قناری ها بخونن
پرستو ها کنار ما بمونن…
.
.
.
واسه "تسکین" شاید ساده گذشتم
از اون تصویر بارونیِ مبهم
حالا اما میشه توو عمقِ اون عکس
چراغ و دید با اینکه تار و تیرَس
از عمق بیکسی و ظلمتِ چاه
سفر کرد رفت به سمت روشنِ ماه
رسیدن یعنی از خاموشیِ محض
بری تا بینهایت های بی مرز …
.
.
.
تو در راهی و از غربت بریدی
در و وا کردی و تنها پریدی…
شعر و دکلمه(قسمت اول):
#دکتر_صالح_قدک_زاده
@salehghadakzadeh
1.0K views12:32