Get Mystery Box with random crypto!

سنگ‌پا: طنز و سرگرمی

لوگوی کانال تلگرام sange_pa — سنگ‌پا: طنز و سرگرمی س
لوگوی کانال تلگرام sange_pa — سنگ‌پا: طنز و سرگرمی
آدرس کانال: @sange_pa
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 8
توضیحات از کانال

طنز و سرگرمی برای همه‌ی خانواده
عکس و تصاویر جالب، انیمیشن و فیلم کوتاه
لطیفه، حکایت، داستان کوتاه
ارتباط با: @wa_eppagh

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2016-02-17 20:54:11
#عکس_برساخته
سنگ‌پا: سرگرمی برای همه‌ی خانواده
https://telegram.me/Sange_Pa
2.9K views17:54
باز کردن / نظر دهید
2016-02-17 20:53:34 لطیفه: ملاقات با نویسنده‌ی پیر.

در جشن نود سالگی جرج برناد شاو نویسنده طنزپرداز، جوان روزنامه نگاری سراغش آمد و گفت
«امیدوارم که سال آینده هم بتوانم شما را ببینم.»
برنارد شاو سر تا پای او را برانداز کرد و گفت
«گمانم بتوانیم، چون ظاهرا جوان و سالم هستید.»
#جوک_لطیفه
https://telegram.me/Sange_Pa
3.1K views17:53
باز کردن / نظر دهید
2016-02-16 19:18:49
#عکس_برساخته
سنگ‌پا: سرگرمی برای همه‌ی خانواده
https://telegram.me/Sange_Pa
2.8K views16:18
باز کردن / نظر دهید
2016-02-16 19:17:11 لطیفه‌های بهلول عاقل: سیلی الهی.

روزی شخصی با بهلول حرف می‌زد.
گفت «ایمان دارم هر مشکل و ناراحتی که در زندگیم پیش می‌آید روی پیشانی‌ام نوشته شده و مقدر الهی است.
به‌همین دلیل هم هیچ شکایتی نمی‌کنم.»
بهلول ناگهان محکم زد توی گوشش.
مرد گفت «این چه کاری بود که کردی؟»
بهلول گفت «هیچی نگو که مقدر الهی بود.»
#جوک_بهلول
https://telegram.me/Sange_Pa
2.7K views16:17
باز کردن / نظر دهید
2016-02-15 07:53:46
#عکس_برساخته
سنگ‌پا: سرگرمی برای همه‌ی خانواده
https://telegram.me/Sange_Pa
3.0K views04:53
باز کردن / نظر دهید
2016-02-15 07:45:03 لطیفه‌های ملانصرالدین: نتیجه‌ی اخلاقی.

ملا نصرالدین هر روز دعا می‌کرد و می‌گفت:
«خدایا هزار اشرفی به من بده،
ولی اگر یکی کم باشد قبول نمی‌کنم!»
همسایه‌ی ثروتمندی داشت.
حرفش را می‌شنید.
گفت بروم امتحانش کنم.
یکبار وقتی ملا طبق معمول همین دعا را می‌کرد،
نهصد و نود و نه اشرفی از سوراخ سقف انداخت جلوی ملا.
ملا شمرد دید یکی کم است.
گفت «آخدا قبول! خوب آن یکی را هم بعدا می‌دهی.»
همسایه دید این‌همه پولش مفت از دست رفت.
آمد در خانه ملا را زد و پول را پس خواست.
ملا انکار کرد.
گفتند برویم پیش قاضی.
ملا قبول کرد ولی گفت
«با این سر و وضع که من دارم نمی‌شود پیش جناب قاضی رفت.
تو یک قاطر و لباس مناسب به من بده که برویم.»
همسایه قبول کرد ولی گفت «وقتی برگشتیم ازت پس می‌گیرم.»
رفتند پیش قاضی.
همسایه ادعایش را مطرح کرد.
ملا گفت
«ببینید جناب قاضی این چه آدم پررویی است!
اگر بهش رو بدهید می‌گوید این قاطر هم مال من است.»
همسایه گفت «بله که مال من است!»
ملا گفت «دید چه پرروست.
الان می‌گوید این لباس تنت هم مال من است.»
همسایه گفت «خوب معلومه که مال من است!»
ملا گفت «عرض نکردم جناب قاضی؟»
قاضی به همسایه گفت «چرا به این مرد محترم تهمت می‌زنی؟
برو خدا روزیت را جای دیگر حواله کند.»
بدین ترتیب ملا نصرالدین صاحب نود و نه اشرفی پول و یک قاطر و یک دست لباس عالی شد.
همین.
#جوک_ملانصرالدین
https://telegram.me/Sange_Pa
2.8K views04:45
باز کردن / نظر دهید
2016-02-14 11:20:19
#عکس_حیات_وحش
سنگ‌پا: سرگرمی برای همه‌ی خانواده
https://telegram.me/Sange_Pa
2.1K views08:20
باز کردن / نظر دهید