Get Mystery Box with random crypto!

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص #۱۳۹ نم | کانال اختصاصی رمان های سارا(کاژه)

شروع رمان #کاژه روایت واقعی باپایان خوش به قلم سارا.ص
#۱۳۹
نمیدونم چی توی قیافم دید که گفت
-...جایی میرید برسونمتون ؟

دوباره پشت سرمو چک کردم خبری از کسی نبود و راهه دیگه ای هم نداشتم باید ازاینجا هرچه سریعتر میرفتم

سرتکون دادم و سوار شدم
یه پالتوی بلند تنم بود و لختیه بدنم رو میپوشوند

خودشم سوار شد و بخاری ماشینو روشن کرد
گرمی ماشین یکم انقباض بدنمو کمتر کرد
انقدر گریه کرده بودم هنوز هق هق میکردم
یکم توسکوت گذشت و گفت

-...اسم من رادمهر هست کجا میرید برسونمتون ؟
انقدر صدامو توخودم خفه کرده بودم که صدام در نمیومد

من امشب حتی یه جیغم نزدع بودم اما گلوم درد میکرد
ادرس خونه ی روشنک رو بهش گفتم و دوباره بینمون سکوت شد

دستشو اورد جلو ترسیده از جا پریدم و سرم محکم خورد تو شیشه
درد پیچید توی سرم

ففط لبمو گاز گرقتم و سرمو بین دستام گرفتم
حتی اینجاهم صدایی ازم در نیومد
رادمهر ماشینو زد بغل و گفت

-...نمیخواستم بترسونمت خوبی؟میخوای بریم بیمارستان
تاهمینجاشم خیلی کمکم کرده بود
+...نه مرسی خودم حواسم نبود

سرمو بلند کردم و بادیدن جعبع ی دستمال بین دستاش باخجالت چند تا برگ دستمال برداشتم
توآینه خودمو نگاه کردم

چهرم وحشتناک شده بود
تمام ارایشم روی صورتم ریخته بود و رد اشک هم روی صورتم بود
برای مطالعه ادامه رمان اپلیکیشن #باغ_استور نصب کنید و رمان #کاژه رو سرچ کنید
https://t.me/BaghStore_app/693
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید
https://t.me/BaghStore_app/709


Join t.me/saraa_novell