ایران در این صد ساله آزمایشگاه بزرگی بوده که شخصیّتها در آن | سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)
ایران در این صد ساله آزمایشگاه بزرگی بوده که شخصیّتها در آن در بوته قرار میگرفتند، عدّهای تا پای جان پافشاری میکردند ولی عدّهی بیشتری در نظام ذوب میشدند. وقتی نگاه بر این صدساله میافکنیم و میبینیم که چه تعداد مردمِ گمنام و بانام جان یا هستیِ خود را بر سرِ نوعی آرمان، بر سرِ نامِ ایران، بر سرِ آئین و شرفِ انسانی گذاردند به این نتیجه میرسیم که این مردم هیچگاه از ابراز علائمِ زنده بودن باز نایستادند؛ ولی در مقابل عدّهی زیادی بودند که نتوانستند اخلاق را که به نظر آنها موهوم میآمد در پای جاهطلبیِ خود قربانی نکنند! مسائل ایران در این صد ساله به قدری پیچیده بوده که اکثریّت عظیم مردم ترجیح میدادند که تماشاگر باشند، بهترین تدبیر را آن میدانستند که قدرتِ حاکمه را نسبت به خود بدبین نکنند ولو به آن اعتقاد نداشته باشند. فتنه، خُفتهاَش اوْلیٰ! مشروطه آمد تا مردم را در کار حکومت مداخله دهد ولی این کار به نتیجه نرسید. مردم طیّ قرنها عادت کرده بودند که رعیّت باشند و حکومت را به حکومتگران بسپارند. تبدیل شدن «رعیّت» به «شهروند» میبایست هیأت حاکمهی مسئول داشته باشد و یک دوران دردناک را بگذراند که هنوز هم در حال گذراندن است. ایرانی دارای استعداد و هوش بود، امّا زمینهی ابرازِ استعداد و افکندن هوش در مسیر درست در برابرش نبود. به نظر من یک علّت آن بوده که محیط امن وجود نداشته و به او مجال انتخابِ مسیر داده نشده، علّت دیگر آن بوده که دستخوش دوگانگیِ فکر بوده، مغزش مانند خورجینی بوده که در یک لنگهاش یک متاع و در لنگهی دیگر متاع دیگری قرار داشته باشد.