ادامه گزارش لایو شنبه ۲۷ آذر، ۱۸ دسامبر 2 گفتگو با دکتر مجتبی | صدای افغانستان
ادامه گزارش لایوشنبه ۲۷ آذر، ۱۸ دسامبر2
گفتگو با دکتر مجتبی نوروزی، سرپرست سابق رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کابل/۲
برای رسیدن به آن تمرکزگرایی، نظریه دولت_ملت پشتون را که بر پایه زبان پشتون بود سعی کردند ایجاد کنند. مهمترین مانع یک جریان قدرتمند تمدنی در بخش اعظم جغرافیای افغانستان یعنی زبان فارسی بود، اینها در طول ۱۴۰ سال گذشته یا به تعبیری در طول صدسال گذشته آن را تئوریزه کردند. همواره تلاش کردند، هروقت دولتها متمرکزتر و قویتر شدند و یا جریان مقابل ضعیفتر بود، این هدف را دنبال کنند و به سمت حذف زبان فارسی و ظواهر تمدن فارسی پیش بروند. به هرحال گلهای از طالبان نیست، گله از کسانی است که متوجه این هدف بسیار پست و پلید و مهم نمیشوند و همراهی میکنند. به آن توجه ندارند. نکتهای در مورد خبر شما در ابتدای برنامه، در مورد ترور مولویهای افغانستان هم بگویم. در مورد مسئله مذهب در افغانستان من قائل به این موضوع هستم که اساسا شکاف مذهبی در افغانستان شکاف سنی و شیعه نیست. یعنی اختلاف شیعه و سنی، اختلاف اصیلی در افغانستان نیست. من سالها نوشتهام و ادعا میکنم که افغانستان میتوانست یک الگوی همزیستی مسالمتآمیز بین شیعیان و اهل سنت باشد. یعنی این تجربه تاریخی چنین جغرافیاییست و در طول تاریخ، کمتر شاهد منازعه بین شیعه و سنی هستید. اتفاقی که اکنون دارد روی میدهد، شکاف بین سنی و سنی است. سخنم ناظر به خبر نخست شماست. ما در جغرافیای افغانستان اکثریت حنفی داریم که مذهب آنها، مذهب مدارا و محبت به اهل بیت (ع) است و ریشههای صوفیگرایانه دارد. بهنظرم، حنفیت در افغانستان به مرور به یک مذهب عامه با تفاوتهایِ دیوبندیسم و وهابیت تبدیل شده است. طالبان ادعاهای خودشان را در قالب مسائل مذهبی بیان میکنند، بنابراین وقتی به داخل خاک افغانستان برگشتند، دیدند که مهمترین مانع مذهبی در مسیر آنها، شیعیان نیستند. بلکه مانع، علمای معتدل اهل سنت حنفی بودند، به همین سبب در ۴، ۵ سال گذشته، ترورهای هدفمند، بخش عمدهاش مربوط به علمای معتدل افغانستان بود که اسم برخی را شما گفتید. این علما دست این جریان را رو کردند. آنها این حرکت را پوچ و هدفش را بدنام کردن دین میدانستند.
محمد حسین جعفریان: مرکز افتاد برون، بس که شد این دایره تنگ! اینقدر دایره را تنگ کردند که بخشی از خودشان هم الان میبینید که بیرون افتادند. الان بین خودشان درگیری جدی است،این جماعت طرفدار ملابرادر، یک طرف و حقانیها یک طرف، باز در همین وضعیت هم که اکثریت قدرت در دست حقانیهاست. حتی بین خود حقانیها نیز درگیری است. انتخابات تقلبی بود، بله. اما همین انتخابات تقلبی را لویهجرگه تایید کرد. باید تایید میکرد تا رسمیت پیدا کند. بعد هم، لویه جرگهای که در کابل و به اتکای تفنگ طالب باشد، چه تصمیمی میتواند بگیرد؟ الان مولوی عابد دوکلمه خیلی ملایم صحبت کرد که برادرهای مجاهد، قبلا همه بودند، علما و طالبان نبودند، الان طالبان پیروز شدند، باز جوری نشود که همه نباشند فقط طالبان باشند. سر این جمله، بعد از نمازش، در هنگام بازگشت به خانه، با ماشینش، او را منفجر میکنند. وقتی تحمل همین یک جمله نیست، کدام لویه جرگه؟ لویه جرگه را در ایران یا مسکو برگزار کنید و نتیجه را هم قبول کنید. لویه جرگه در کابل زیر فشار تیر و تفنگ طالبان که نمیشود. همان که نان میدهد، فرمان هم میدهد، خاطرتان هست که در لویه جرگه عهد غنی، دسته دسته اینها را میآورند در بهترین هتلها آنها را جمع میکردند، بهترین پذیرایی و خرج سفر و... بعد هم هرچه میخواستند اینها مهر میکردند و باز میگشتند. آن سنت لویهجرگه که یکعده جمع میشدند و در مورد یک موضوع بحث میکردند و تصمیم میگرفتند، کارکردش تمام شده است.