Get Mystery Box with random crypto!

علی‌اصغر سیدآبادی

لوگوی کانال تلگرام seidabadii — علی‌اصغر سیدآبادی ع
لوگوی کانال تلگرام seidabadii — علی‌اصغر سیدآبادی
آدرس کانال: @seidabadii
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.09K
توضیحات از کانال

درباره همه چيز از جمله فرهنگ و سياست و
زندگی
aliseidabadi.ir

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-02-12 21:44:49 فصل پایانی کتاب، هیجان‌انگیز بود. دقیقاً در فصل پایانی کتاب است که تو به هنر والریا لوییزلی پی می‌بری: این که چگونه با هنرمندی به موضوعی تلخ اما تکراری در رسانه‌ها (رد مرز کودکان مهاجر) پرداخته و تو را به اعجاب واداشته. روایت سیال ذهن پایانی کتاب که ویدا اسلامیه برای ترجمه‌اش مطمئناً عرق ریخته به نظرم اوج کتاب است.
«بایگانی کودکان گمشده» یک رمان جاده‌ای در مورد پیچدگی‌های روابط انسانی، بحران کودکان مهاجر و رد مرز آنان و تاریخ کشوری به نام آمریکا است؛ رمانی ۳۸۰ صفحه‌ای که کافی است تا آن را شروع کنی و از سبکی و نرمی روایت آن لذت ببری.
 
 


https://vinesh.ir/جاده،-تاریخ،-مهاجرت-و-روابط-لعنتی-انسا/
617 viewsAli, edited  18:44
باز کردن / نظر دهید
2022-02-10 21:40:22 برای کودک ساکن خارج از ایران چه کتاب فارسی‌ای بخوانیم؟


بهمن دارالشفایی این سوال مهم را طرح کرده است و دکتر رویا مکتبی که برای پاسخ دادن به این پرسش بهترین است و تقریبا همه‌ی ویژگی‌های مورد نیاز را دارد، به این پرسش پاسخ داده است. مکتبی از کارشناسان شناخته شده‌ی ادبیات کودک و نوجوان با تحصیلات دکترا، ساکن آلمان و همکار کتابخانه‌ی بین‌المللی مونیخ، نویسنده مقالات متعدد و کتاب‌های مرتبط و مادر است.
او در پاسخش با اشاره به دشواری‌های انتخاب کتاب، با ارجاع به تجربه‌اش معتقد است که بهترین راه، انتخاب کتاب‌های ترجمه شده به زبان فارسی است، زیرا این کتاب‌ها برای بچه‌هایی که در محیط غیر فارسی زبان بزرگ می‌شود، مناسب‌تر است.
به نظر او “خیلی از فضاها و واژگانی که در داستان‌های تالیفی ایرانی به کار برده می‌شود، برای بچه‌هایی که در جامعه‌ی ایران بزرگ نشده و مهد کودک و مدرسه نرفته‌اند، اصلا قابل درک نیست.“

این پاسخ در حد تجربه‌ی مادرانه قابل تامل و کاربردی است، اما در نگاهی کارشناسانه جای چون و چرا دارد.
در این پاسخ یا ترجمه فقط محدود به ترجمه‌ از زبان انگلیسی و یکی دو زبان‌ اروپایی مثل فرانسه و آلمانی فرض شده است یا اینکه فرض بر این است که همه‌ی جهان یک شکل است و فقط جامعه‌ی ایران متفاوت است.
به نظر می‌رسد که می‌توان این تجربه را به این شکل تکمیل کرد که احتمالا فقط کتاب‌هایی که بستر وقوع داستان یا روایتشان آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی باشد، قابل ارایه به این بچه‌هاست، مگر اینکه این بچه‌ها ساکن کشورهای دیگری باشند. مثلا آیا این نسخه برای بچه‌ی ایرانی‌تبار ساکن کره‌ جنوبی و ژاپن و چین و ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس هم کار می‌کند یا باید کتاب‌های دیگری را انتخاب کرد؟
در پاسخ دکتر مکتبی هم‌چنین این پیش‌فرض نهفته است که گویی تمام کتاب‌های نویسندگان ایرانی، بومی و فاقد ویژگی‌های قابل فهم برای دیگرانی است که در جامعه‌ی ایران زندگی نکرده‌اند.
در میان کتاب‌های فارسی که برای کودکان منتشر می‌شود، بسیاری‌شان فاقد ویژگی‌های محلی است و با همان منطق هم به راحتی در کنار کتاب‌های دیگر قابل ارایه است. کتاب‌هایی از نویسندگان ایران به زبان انگلیسی و زبان‌های دیگر ترجمه شده‌اند و احتمالا نباید فهمشان برای مخاطبی به زبانی دیگر مشکلی داشته باشد. با این همه موضوع مهم اینجاست که یکی از کارکردهای ترجمه در ادبیات کودک و نوجوان گشودن پنجره‌هایی به جهان‌های دیگر است، به زندگی‌های دیگر، به فضاهای دیگر و آشنایی کودکان و نوجوانان با تفاوت‌ها و تنوع‌هاست.

این جنبه‌ی ترجمه در روزگار ما بسیار مهم و به نوعی دفاع از تنوع و تکثر است. کتاب‌های ترجمه‌ی بازار کتاب ایران را که نگاه می‌کنیم، در کنار معدود کتاب‌های خوب، پر است از کتاب‌های تکراری و کلیشه‌ای. با این همه در همین بازار ترجمه‌هایی از زبان‌های دیگری -غیر از چند زبان مسلط بازار ترجمه - هم می‌توان یافت که بچه‌ها می‌خوانند و در فهم آن‌ها مشکل پیدا نمی‌کنند یا اگر می‌کنند جست‌وجو برای فهمش کلید آشنایی با دنیایی دیگر است.
اگر کتاب، کتاب با کیفیتی باشد و داستان یا روایت یا متنی قابل اعتنا داشته باشد، به نظرم اتفاقا کتاب‌هایی که فضایی ناشناخته یا حتی واژگانی ناشناخته دارند، بهترین امکان برای گفت‌وگو با کودک و بهترین کمک به یادگیری او هستند.

گسترش این دسته از مخاطبان در یک دهه‌ی اخیر، بازار تازه‌ای پدید آورده است که نیازمند کتاب‌های ویژه‌ای به زبان فارسی هستند. این کتاب‌ها را هم می‌توان با معیارهایی از میان کتاب‌های موجود انتخاب کرد و هم می‌توان با گسترش بیشتر این بازارکتاب‌هایی را به طور ویژه برایشان مناسب‌سازی یا تالیف کرد.
با سپاس از بهمن دارالشفایی و رویا مکتبی که این بحث را آغاز کردند. با توجه به اهمیت آن امیدوارم دوستان دیگر هم نظرشان را بگویند.
.
763 viewsAli, 18:40
باز کردن / نظر دهید
2022-02-09 14:53:54 پس از جنایت اهواز بازار تحلیل و نقد داغ است و در این بازار داغ، متن‌های خوبی هم نوشته می‌شود و نکات تازه‌ای هم دیده می‌شود، اما اغلب پرفروش‌های این بازار شبیه هم است.
این متن‌ها معمولا با «ما ایرانیان» یا «عرب‌های خوزستان» شروع می‌شود، یا اگر اول متن هم خبری از آن نباشد، یک جایی از متن پاراگرافی با این عبارت پیدا می‌شود. همین که می‌گوییم «عرب‌های خوزستان» ....، ناخودآگاه این جنایت را به عرب بودن آن مردم نسبت می‌دهیم، در حالی که عرب‌های خوزستان هم مثل ترک‌های آذربایجان و کردهای کردستان و بلوچ‌های سیستان و بلوچستان و فارس‌های خراسان و اصفهان و لرهای لرستان و ..... متنوعند و سبک زندگی‌ها و گرایش‌ها و باورها و رفتارهای مختلفی دارند و به صرف اشتتراک در یک متغیر در همه‌ی متغیرها شبیه هم رفتار نمی‌کنند. هم‌چنان که وقتی از به اصطلاح «نکبت‌های ما ایرانیان» ( اصطلاحی که این روزها زیاد به کار رفته) صحبت می‌کنیم، باز هم کلیت یکپارچه‌ای تحت عنوان ایرانیان که زن‌کشی از ویژگی‌هایشان باشد، وجود ندارد، هم‌چنان که نویسندگان این متن‌ها هم جزو ایرانیان هستند و خود را از این نکبت‌ها بری‌ می‌دانند، خیلی از ایرانیان دیگر هم چنینند. در عین حال می‌دانیم که ویژگی‌هایی در فرهنگ جوامع محلی یا ملی وجود دارد که، چنین رفتاری را تقویت می‌کنند، هم‌چنان که برخی قوانین تقویت کننده‌ی چنین رفتارهای وحشتناکی هستند یا دست کم پیشگیری نمی‌کنند و به راحتی می‌شود دورشان زد. نقد رادیکال قانون، ساختار و فرهنگ محلی و ملی ضروری است، اما به نظرم نکته‌ی مهم این است که ما چگونه می‌توانیم فرهنگ ملی یا محلی را نقد کنیم، بدون اینکه در دام قوم ستیزی و ایران‌ستیزی بیافتیم؟

گاهی برخی از نویسندگان و کوشندگان در این نقدها چنان بحث می‌کنند که آدم تصور می‌کند، ایران رتبه‌ی اول زن‌کشی در جهان را دارد، اما وقتی آمارهای رسمی جهانی را نگاه کنیم، می‌بینیم ما همراه با آمریکا و کانادا و روسیه و یکی دو کشور اروپایی در میانه‌ی جدولیم با یک تا ۱۰ قتل به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت، اما چرا چنین برچسب‌هایی به فرهنگ آن کشورها نمی‌چسبانند؟ ( البته بودن در این ردیف چیزی از قباحت جنایت و زن‌کشی کم نمی‌کند.)

همین آمارها نشان می‌دهد که قتل‌های خانوادگی ( در ۹۰ درصد قتل‌های خانوادگی مردان قاتل و زنان مقتول هستند) را نمی‌توانیم به یک عامل مثل قومیت، فرهنگ یا حتی قانون یا حکومت فرو بکاهیم، گرچه همه‌ی این‌ها اهمیت دارد و به نظرم بیش از همه فقدان قانونی که از زنان حمایت کند، شاید اهمت داشته باشد، اما در اغلب کشورهای هم رده‌ی‌ایران در قتل‌های خانوادگی نهادها و قانون‌های حامی وجود دارند، اما باز هم به دلایل و علل دیگری چنین اتفاق‌هایی رخ می‌دهد. احتمالا در هر کشوری دلایل اصلی با کشورهای دیگر فرق کند. در ایران هم منطقه به منطقه هم فراوانی این جرم و جنایت، هم جرم و جنایت‌های دیگر فرق دارد و هم دلایل و علل وقوعش. ازدواج‌های اجباری در سنین پایین یکی از این عوامل است، اما در بسیاری دیگر از مناطق ایران هم سن ازدواج پایین است، اما الزاما به چنین فجایعی نمی‌انجامد. ازدواج اجباری در سنین پایین وقتی با متغیرهای دیگری ترکیب می‌شود، چنین معجون خطرناکی می‌سازد. معمولا در تحلیل‌هایی که بلافاصله پس از جنایت رخ می‌دهد، تحلیل‌گران و منتقدان با پیش‌فرض‌هایی سراغ جنایت می‌روند و با برجسته کردن یک عامل و نادیده گرفتن عوامل دیگر جنایت را ریشه‌یابی می‌کنند.

شناخت واقعی از دلایل، علل وزمینه‌های وقوع چنین جنایت‌هایی نخستین گام برای حل آن است، کاری پرهزینه که نیاز به تحقیقات دامنه‌دار و مستمر دارد و کار مغفول حاکمیت است. با این حال در جنایت‌های اخیر نقش برملاکننده‌ی رسانه‌های اجتماعی می‌تواند هم‌چون میانبری در تغییر نگرش جوامع محلی و ملی عمل کند. این رسانه‌ها، آینه‌ای را برابر جنایتکاران و هوادارانشان می‌گیرند تا خود را در آن تماشا کنند و با انگشت‌نما کردن جنایتکاران و هوادارانشان، چهره‌ی کریه جنایت و سرنوشت محتوم جنایتکاران را به خودشان و دیگران نشان می‌دهند. این عنصر تا سال‌های اخیر غایب بود و این جنایت‌ها در سکوت و خلوت انجام می‌شد و همراه با قربانی مظلوم دفن می‌شد.
914 viewsAli, 11:53
باز کردن / نظر دهید
2022-02-09 13:57:11
437 viewsAli, 10:57
باز کردن / نظر دهید
2022-02-04 21:51:32 البته چرا یک بار استاد خیلی مشهوری دوست عرب زبان ما را تحقیر کرد و به همه‌ی ما برخورد، اما درست که فکر می‌کنم، به خاطر عرب بودنش نبود، بلکه به خاطر روستایی بودن و فقرش بود، به خاطر اینکه تصور نمی‌کرد، مبل جزو اسباب ضروری خانه است و فکر می‌کرد که جزو اسباب تجملی است. ما هم که ناراحت و تحقیر شدیم، مثل آن دوست عربمان فکر می‌کردیم، چون خانه‌هایمان مبل نداشت و برایمان عجیب بود نشستن روی مبل وقتی که می‌شود روی تشکچه نشست و پا را دراز کرد.
احتمالا استادان دیگری، آموزگاران دیگری، مدیران و کارمندان و نظامیان و روحانیان دیگری در جایی از این سرزمین، کسانی را به خاطر زبان و لهجه و قیافه و قومیتشان مسخره کرده باشند، اما این استادان و آموزگاران و مدیران و کارمندان و روحانیان الزاما فارس نبودند و الزاما در دانشگاه‌های تهران و اصفهان و یزد درس نمی‌دادند. این رنج واقعیت دارد، به ویژه وقتی از سوی گروهی بزرگ‌تر بر فرد یا افرادی کم شمار اعمال شود. این رنج را می‌توان روایت کرد، توصیف کرد و راه‌های کاستن از آن را جست و جو کرد. چه بسا که بین کودکان و نوجوانان امروز نسبت به زمان ما بسیار کمتر شده است. این رنج باید روایت شود، اما روایت یک طرفه و تحریف شده‌ی آن دردی را درمان نمی‌کند. خوانش سیاسی این و چماق ساختن از آن علیه زبان فارسی که قرن‌ها زبان میانجی ساکنان این سرزمین بوده است، پروژه‌ای سیاسی است که پشتیبانانش معلومند. 
ایران قرن‌ها سکونتگاه مردمانی با زبان‌های مختلف بوده است. ایران هیچ گاه مترادف فارس‌ها نبوده و در شاهنامه‌ی فردوسی هم حتی وقتی طرف مقابل ایران کشوری یک زبانه و یک قومیتی است و کشور رو به رو را به زبانشان توصیف می کند، از ایرانیان به عنوان فارس و پارس نام نمی‌برد و بارها در سپاه ایران نام اقوام مختلف را می‌بینیم:

گزین کرد از آن نامداران سوار
دلیران جنگی ده و دو هزار

هم از پهلو و پارس و کوچ و بلوچ
ز گیلان جنگی و دشت سروچ

تحقیقات تاریخی تازه‌تر هم نشان می‌دهد که در سپاه ایران هم عرب‌ها و هم ترک‌ها و هم اقوام دیگر شمشیر زده‌اند و حتی در نبرد میان ایرانیان و مسلمانان در سپاه ایران عرب‌ها هم بوده‌اند.
از این گذشته کسانی که از تحمیل زبان فارسی بر ایرانیان سخن می‌گویند، شواهد تاریخی‌شان چیست؟ زبان فارسی کی تحمیل شده است؟ زبان فارسی از قرن‌ها پیش نه تنها در جغرافیای سیاسی ایران که در سرزمین‌های دیگری نیز زبان مورد توجه بوده است. از دربار عثمانی‌ها تا دربار ترکان هند زبان فارسی ارج و قرب داشته و برخی از حاکمان ترک به فارسی‌دانی و فارسی‌گویی تفاخر می‌کرده‌اند. 
رنجی که از آن می‌نویسیم، واقعی است، اما این واقعیت محصول جمعی همه‌ی ماست. ما فارس و ترک و عرب و بلوچ و لر و کرد و .... غیر همزبان‌ها و دیگری‌های خودمان را احتمالا در محیط خودمان رنجانده‌ایم، اما برای پایان دادن به این رنج‌ها نیازی به افتادن در تله‌ی پروژه‌های سیاسی و امنیتی نیست. 

البته که ایران دوستان نیز باید مراقب باشند که چنین پروژه‌هایی به قصد ایجاد نفرت بین ایرانیان راه می‌افتد و در پاسخ خود نباید گرفتار نفرت‌پراکنی علیه هموطنان شوند. اگر به ایران و آینده‌ی ایران علاقه داریم، باید حواسمان باشد که ایران سرزمین همه‌ی ایرانیان است و ایران از گذشته تا امروز چهارراهی است که زبان‌ها و فرهنگ‌ها و قوم‌های مختلف به هم رسیده‌اند و در هم ادغام شده‌اند و سرزمینی ساخته‌اند که هویتش در تنوع و رنگارنگی و مفاهمه است.
892 viewsAli, 18:51
باز کردن / نظر دهید
2022-02-04 21:51:32 درباره‌ی هشتگ #منوفارسی
محصول شرکت سهامی عام ایرانیان

من ترکم. پدر و مادر و خواهران و برادرانم به ترکی حرف می‌زنند و زبان بین ما هم ترکی است. قبل از اینکه دبستان بروم، فارسی را شکسته بسته یاد گرفته بودم و در دبستان بیشتر یاد گرفتم. حالا یادم نمی‌آید، اما احتمالا در یاد گرفتن فارسی من و هم‌کلاسی‌هایم ممکن است، دچار رنج و عذاب شده باشیم، همان طور که در زنگ درس‌های دیگر و همان طور که در آموختن زبان‌های دیگر. روستای کناری ما کرد بودند. ما و آن‌ها با هم کل‌کل داشتیم و به هم که می‌رسیدیم، چیزهایی به هم می‌گفتیم که رنجش و آزارش پیدا بود، اما خیال می‌کردیم رفتارمان طبیعی است و حالا می‌دانیم سویه‌های تبعیض زبانی دارد. بچه‌های روستای کرد زبان همسایه به روستای ما که می‌آمدند، ما مسخره‌شان می‌کردیم. احتمالا اگر یکی از آن‌ها بخواهد در چارچوب این هشتگ جدید ماجراهای واقعی آن روزها را بنویسد، به شرطی که بخشی از واقعیت را حذف کند، سوزناک خواهد شد، آن بخشی را که ما به روستای آن‌ها می‌رفتیم. در واقع ما به خاطر اینکه یکدست ترک بودیم، به خودمان حق می‌دادیم به خاطر خیلی چیزها از جمله لهجه و سبک زندگی، آن‌ها را مسخره کنیم و آن‌ها هم چون یکدست کرد بودند، به خودشان حق می‌دادند، ما را به دلایلی مشابه مسخره کنند.
دوره‌ی راهنمایی به یک مدرسه‌ی شبانه‌روزی رفتم که دیوار به دیوار مقبره‌ی خیام بود. آن‌جا برای اولین بار در عمرم ترک و کرد و احتمالا بلوچ و فارس‌هایی با لهجه‌‌های مختلف را توانستم یک‌جا و شبانه‌روز ببینم و تفاوت‌ها را درک کنم. البته که همان مسخره کردن \شدن لهجه‌ها و خندیدن و اسباب خنده شدن جاری و ساری بود.
مسخره شدن درد نداشت؟ چرا درد داشت. نوجوان وقتی در معرض تمسخر قرار می گیرد، ناراحت می‌شود، اما این آزار و اذیت خاص یک زبان و یک قوم نبود. ما به لهجه‌ی یک روستای فارس زبان در تلفظ خاص یک اسم همان قدر می‌خندیدیم که دیگران به لهجه‌ی من فارس زبان در تلفظ کلمه‌ای می‌خندیدند. مثلا گاهی یک فارس را که محمدحسین را محنده حسی تلفظ می‌کرد، چنان مسخره می‌کردیم که رویش نمی‌شد هیچ محمدحسینی را صدا کند. این جور نبود که به طور نظام‌مند، فارس‌ها که - در منطقه‌ی ما- تعدادشان بیشتر بود، بقیه را مسخره کنند.
بعدها رفتم جبهه و گستره‌ی بیشتری از لهجه‌ها و زبان‌ها را در کنار هم دیدم. یک بارش در گروهمان یک نفر از لاهیجان و دو نفر از تبریز و سه نفر از مشهد و دو نفر از تهران بودیم. همان قدری که بار لاهیجانی -که بهش رشتی می‌گفتیم- و بار تبریزی -که بهش ترک می‌گفتیم- می‌کردیم، بار تهرانی و مشهدی هم می‌کردیم و می‌خندیدیم. درباره‌ی تهرانی چیزی می‌گفتیم که اینجا نمی‌تونم بنویسم. اما درباره‌ی مشهدی هنوز یکیش یادم مانده که یک روز چند نفر تصمیم می گیرند یک مشهدی را در قطار اذیت کنند و هی مثلا زود می‌زنند که ترمز خطر قطار را بکشند و نمی‌توانند و مشهدی می‌پرد و سریع ترمز را می‌کشد و قطار می ایستد. مامور قطار می‌رسد و می‌پرسد: کی ترمز را کشید؟ مشهدی می‌گوید: آتقی از مشهد با یک دست!

در دانشگاه هم با یک نفر تنکابنی - که بهش می‌گفتیم رشتی- و یک نفر قزوینی و یک نفر خرم‌آبادی و یک نفر کرمانی و یکی دو نفر تبریزی هم اتاق بودیم و یا با هم رفت و آمد داشتیم. (در خوابگاه تهرانی نداشتیم، اما درباره‌شان خیلی چیزها می‌گفتیم و گاهی روز بعد در دانشگاه به عرضشان می‌رساندیم و می‌خندیدم.) بخشی از وقت ما در خوابگاه هم به گفتن و شنیدن همان چیزهایی می‌گذشت که این روزها در رنجنامه‌های منوفارسی‌ نویس‌ها می‌آید. شنیدن این چیزها رنج نداشت؟ چرا گاهی داشت، اما واقعیت این است که این رنج ساخت کارخانه‌ی فارس‌ها علیه ما غیرفارس‌ها نبود. محصول جمعی بود، شرکت سهامی عام ایرانیان. این کارخانه برای اصفهانی و یزدی و قزوینی و همدانی و نیشابوری و بقیه هم محصول داشت و کماکان دارد.
همان موقع‌ها داستانی از نادر ابراهیمی خواندم که دقیقا درباره‌ی همین موضوع بود. حالا اسمش یادم نیست، اما خیلی تحت تاثیرم قرار داد و شبی در خوابگاه داستان را گفتم و گفتم که این کاری که می‌کنیم خوب نیست و فلان. اول از همه دوست تبریزی‌ام که هرکجا هست خدایا به سلامتش دارش. با همان لهجه‌ی قشنگ دوست داشتنی‌اش گفت: ولمون کن بذار خوش باشیم! بعد دوست قزوینی غلظتی به لهجه‌ی کمرنگش داد و چیزی گفت و تمام شد.
من در تمام این سال‌ها با اینکه هم مسخره شده‌ام و هم کم‌وبیش مسخره کرده‌ام، هیچ وقت احساس نکردم که این ماجرا به استیلای قوم فارس بر می‌گردد و ما اقوام تحت سلطه‌ایم. هیچ وقت احساس نکرده‌ام ترک بودنم، حقی از من ضایع کرده است.
805 viewsAli, edited  18:51
باز کردن / نظر دهید
2021-12-24 07:56:38
دیروز این افتخار نصیبم شد که جایزه‌ی بزرگداشت توران میرهادی را در بیست و دومین دوره‌ی جایزه‌ی ترویج علم ایران دریافت کنم.

هنگام دریافت جایزه در فرصتی دو سه دقیقه‌ای که در اختیارم بود، به دو سه نکته اشاره کردم. اول گفتم وقتی از ترویج علم صحبت می‌کنیم، یعنی کنشی است در برابر رشد علمی گلخانه‌ای و بعد هم اینکه یک حق همگانی است. بعد تاکید کردم که این حق ادا نمی‌شود مگر اینکه دسترسی برابر برای همگان به علم فراهم شود و آزادی وجود داشته باشد. با طرح‌هایی مثل صیانت و محدود کردن دسترسی به منابع دانش و علم پیشرفت علمی حاصل نمی‌شود.
بعد گفتم که پیشرفت علمی کاری جمعی است و حاصل گفت‌وگو هم میان خودمان و هم با جهان. در فضای بسته و در حصر نمی‌توان پیشرفت علمی را تجربه کرد.
سپس به وضعیت آموزش و پرورش اشاره کردم که علم را مثل بسته‌ای حاضر و آماده و از بالا به پایین می‌خواهد به بچه‌ها تحمیل کند و در پایان آرزو کردم که برای پیشرفت علمی دسترسی برابر به فنآوری و منابع علمی برای همگان فراهم شود و آموزش و پرورشی دموکراتیک‌تر و گفت‌وگویی‌تر داشته باشیم و خبری از محدودیت‌ها و طرح‌هایی مثل صیانت نباشد.
1.4K viewsAli, 04:56
باز کردن / نظر دهید
2021-12-05 12:35:06 شرم‌آور است که این نگاه مرکزگرا و اقتدارگرای فرهنگی که پذیرای تکثر گویش‌ها و زبان‌های همهٔ شهروندان ایران نیست در پلیس اماکن هم حاکم شده است. غنا و زیبایی و بالندگی ملت ایران به پذیرش رنگارنگی فرهنگی آن نیست؟ ترکی و کردی و لری و گیلکی و عربی و بلوچی و ترکمنی و لکی و تبری و ارمنی و آشوری و مازندرانی و تالشی و ... جز زبان‌ها و‌ گویش‌های مادری شهروندان ایران که در پایتخت هم زندگی می‌کنند نیست؟
@jalaeipour
796 viewsAli, 09:35
باز کردن / نظر دهید
2021-11-11 22:17:26
#خبرانتشارکتاب

مادران رسانه‌ای، پدران دیجیتال؛ رویکردی نوین و علمی به فرزندپروری در عصر دیجیتال / یلدا اولز، ترجمه راضیه نیک‌طلب / نشر اگر، ۲۸۵ صفحه، ۶۵ هزار تومن

کتاب در پاسخ به این سوال نوشته شده که دنیای دیجیتال چه تاثیری بر زندگی کودکان می‌گذارد. نویسنده کتاب یکی از کارشناسان موسسه Common Sense Media است و مدیر و بنیانگذار این سازمان هم مقدمه‌ای کوتاه بر کتاب نوشته. این سازمان محصولات فرهنگی بچه‌ها (شامل کتاب، فیلم، بازی کامپیوتری، اسباب‌بازی و ...) را از جهات مختلف ارزیابی و در سایتش (که لینکش را بالا گذاشته‌ام) منتشر می‌کند. در واقع راهنمای والدین است برای انتخاب این محصولات برای بچه‌هایشان. من خودم زیاد به این سایت رجوع می‌کنم و این‌طور که از بعضی دوستانم که کار کودک می‌کنند شنیده‌ام از معتبرترین منابع موجود در این حوزه است.

فهرست و متن پشت جلد کتاب را هم گذاشته‌ام که با محتوای کتاب بیشتر آشنا شوید.

اسم اصلی:
Media Moms & Digital Dads: A Fact-Not-Fear Approach to Parenting in the Digital Age

سفارش به @bahmanbooks
.
930 viewsAli, 19:17
باز کردن / نظر دهید