2022-02-12 23:24:49
اول از همه از بهمن دارالشفایی و رویا مکتبی برای ادامهی بحث سپاسگزارم.
شکی ندارم، استفاده از کتابهای ترجمه شدهای که متن اصلیشان هم در دسترس باشد، برای بچههای دو زبانهای که در کشوری با زبان مبدا زندگی میکنند، تجربهای امتحان پس داده و موفق است. بنابراین مثل هر آدمی که اندک عقلی داشته باشد، نمیتوانم با آن مخالفت کنم. نکتهام نشاندن این تجربه به جای تجربهی دشوار دیگری است که امتحانش را پس نداده است یا در امتحان نمره کافی نیاورده است. به نظرم این کتابها کار خود را میکنند و نمیتوانند جایگزین کتاب ایرانی باشند، اما اینکه چرا کتاب ایرانی در چنین خانوادههایی علاقمندان زیادی ندارد، موضوعی است که اتفاقا باید بیشتر دربارهاش صحبت کنیم تا ببینیم مشکل از کجاست و چگونه میتوان حلش کرد.
قصدم از نوشتن این چند سطر دفاع از تالیف در برابر ترجمه نیست و در ارزشگذاری آثار ادبی به این دوگانه کلی اعتقادی ندارم و به گمانم این متن و این بحث دربارهی ارزش ادبی کتابها نیست، بلکه دربارهی یکی از کارکردهای کتابهای کودک و نوجوان است بیرون از خاستگاهشان.
بیرون رفتن آثار ادبی از خاستگاهشان بحث مهمی است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، فراتر رفتن از خاستگاه برای ما در آغاز موضوعی حقوقی است. دست کم برای آثار ایرانی - به هر زبانی در داخل ایران منتشر شده باشد- چنین است و اولین مانع پیش روی آثار ایرانی همینجاست، اما این گیر و بند حقوقی آغازین، در متنهای ما نیز تاثیر گذاشته است. نخستین تاثیرش این است که ما را به جهان سوم ادبیات کودک تبعید کرده است. آثار ما و نویسندگان ما وارد گفتوگوی جهانی نشدهاند. در این گفتوگو است که ذهنمان مخاطبان تازه و مسایلشان را شناسایی میکند و با آنان وارد گفتوگو میشود، اما آیا ادبیات ما قابلیت حضور در این گفتوگو و به تبع آن در این بازار را ندارد؟ دستکم یک مثال در همسایگیمان داریم که نشان میدهد، حضور در این گفتوگو بیش از اینکه نیازی به تغییر در متنهایمان داشته باشد یا چنان که برخی میگویند، نیاز به کیفیت استاندارد آثار ادبی داشته باشد، نیازمند، تغییر نگاه در سیاست است.
اشتباه نشود به هیچ روی منکر نقش کیفیت نیستم، اما کیفیت در ادبیات بحثی پیچیده است. گاهی اگر ما اثری داشته باشیم که با معیارهای ادبی غالب ارزیابی پذیر نشود، آیا الزاما اثر نامناسبی است؟ آیا معیارهای ادبی نیز همچون استانداردهای خودروسازی جهانشمول و مکانیکی است؟ مثلا هایکوی ژاپنی آیا با معیار شعر انگلیسی سنجیده میشود؟ کی و کجاست که به معیارهای ضعف و قوت ادبی اعتبار میدهد؟ غیبت ما در میدان گفتوگوی جهانی ادبیات کودک و نوجوان با آثارمان و فقدان تمرین و یادگیری در این میدان بخشی از مشکل ماست، اما این موضوع برای ما همچنان که موضوعی است در حوزهی ادبیات و فرهنگ و رابطهی فرهنگی، موضوعی است در تجارت بینالملل و اگر اینجا میلنگیم به همان دلایلی است که در هزار جای دیگر میلنگیم. ادبیات کودک و نوجوان ترکیه در همسایگی ما را اگر دنبال کنید، هیچ چیزی برتر و بیشتر از ما ندارد، اما چندین برابر ما کتاب ترجمه شده در کشورهای دیگر دارد.
در کتابهای نویسندگان ترک هم اشیا و واژگان و فضاهایی میبینیم که در کشور مقصد نمیشناسند، اما یکی از کاربردهای ترجمه اتفاقا کسب همین شناختهاست. من هنوز که هنوز است بعضی از آن صبحانههایی را که در کتابهای کودکان ترجمه خواندهام، نخوردهام و نمیدانم چیست، اما آیا آشنا نبودن با پودینگ و وافل و ساندویچ کرهی بادام زمینی و .... مانع آشنایی یکی مثل من با کتاب کودک شد یا جذابترش کرد که ببینم چیست؟ قندان و کتری را نمیداند چیست؟ کاری ندارد که پدر و مادر و بزرگتری که کتاب را میخوانند، هم میتوانند توضیحش بدهند و هم میتوانند تغییرش بدهند، کاری که ما برای بچه هایمان و خودمان میکنیم. مگر ما مدرسهی جادوگری میشناسیم؟ مگر تجربهاش کردهایم؟ مگر کسی با غول و اژدها و جن و پری زندگی کرده است که برایش فضای آشنا باشد؟ یکی از کارکردهای ادبیات آشنا کردن ما با دنیای دیگر است، دنیای دیگری در سرزمین خیال یا گوشهای از آسیای مرکزی به اسم ایران.
به نظرم حذف کتابهای ایرانی به این بهانه از قفسهی کتابخانهی بچههایی که یکی از والدینشان یا هر دو ایرانی است، پاک کردن صوت مسئله است، اما گفتن از دلایل و عللی که بچهها دوست ندارند، گشودن راهی است که اتفاقا ادبیات کودک و نوجوان ما به آن نیاز دارد. من نویسند ممکن است کتابهایی برای خوانندگان درون ایران نوشته باشم و در نوشتن کتابهایم به هیچ خوانندهی دیگری فکر نکنم، اما این گفتوگو توجه مرا به کسانی جلب میکند که میتوانند خواندهی آثار من باشند، اما به دلایلی نیستند. به نظرم این دلایل قندان و کتری و قوری نیست، احتمالا چیزهای مهمتری است که باید از آنان گفت.
https://t.me/bahmanshafa/19114
882 viewsAli, 20:24