کاوه گلستان: «من از همان ابتدا عکاسی را وسیلهای میدانستم برای طعنهزدن به یک سری ارزشهایی که توی جامعه مطرح بود، میخواستم با گرفتن عکس از شرایط ناهنجار زندگی مردم و نشان دادن آن به آدمهای مرفّه، یک خاری در چشمشان فروکنم.»
بودن با دوربین، ص۲۳ کاوه گلستان: زندگی، آثار و مرگ ناشر: حرفه هنرمند
کاوه گلستان در ۱۷ تیر ۱۳۲۹ در آبادان متولد شد و در ۱۳ فروردین ۱۳۸۲ در سلیمانیه عراق روی مین رفت و کشته شد.
حبیبه جعفریان: دیدم که نمیتوانم از کنارش همینطوری رد شوم. این آدم نمیگذاشت او را نبینی. انگار انگشت میکرد توی چشمت. عکسهایش همین کار را باهات میکرد، کلمههایش همینطور. اصلاً اولین چیز از او که مرا میخکوب کرد یک جمله بود:
«میتوانی نگاه نکنی. میتوانی مثل قاتلها صورتت را بپوشانی، اما جلو حقیقت را نمیتوانی بگیری!» [جملاتی که کاوه گلستان به زبان انگلیسی در مستند دیدنیِ «ثبتِ حقیقت» که از کانال ۴ انگلیس پخش شد، میگوید. دقیقه ۱۸ به بعد.]
این جمله بیرحمانه و نابودکننده بود. چون من واقعاً نمیتوانستم عکسهایش را ببینم. اذیتم میکرد و واقعاً دلم میخواست نگاه نکنم. دلم میخواست صورتم را بپوشانم. اما جلو حقیقت را که نمیشد گرفت. میشد؟
بودن با دوربین، ص۶
او به خاطر ساختن مستند ثبت حقیقت(درباره سانسور در ایران بعد از انقلاب) ۲ سال ممنوعالکار شد، در حالی که در خانه تحت نظر بود و اجازه نداشت از تهران خارج شود. همان، ص۶
کاوه چند سال قبل از انقلاب نمایشگاه عکسی برگزار کرد به نام «کارگر، روسپی، مجنون» بهمن جلالی: «این مجموعه کار خوبی که کرد این بود که سه موضوع را به هم پیوند داد؛ یکی کارگرها بودند، یکی فاحشههای قلعه و یکی هم بچههای عقبافتاده. میخواهم ذکاوت کاوه را بگویم که سه موضوعی که هیچ پیوندی با هم نداشت را چهطور به هم پیوند داد؛ زندگیای که این کارگرها دارند نهایتاً میرسد به همبستر شدن با این فاحشهها و نتیجه آن، این بچهها میشوند. این کار را خیلی زیرکانه انجام داد و به نظر من یکی از پروژههای فوقالعاده عکاسی مستند است.» همان، ص۹۸
موسیقی استفاده شده در ویدیو: قطعه «با پیر» از آلبوم زیر تیغ، ساخته استاد #حسین_علیزاده، آهنگساز مورد علاقه #کاوه_گلستان همان، ص۶۶
@herfeh_honarmand
کتابی بسیار خواندنی و متأسفانه چاپ تمام و کمیاب، با گفتههایی از: