سند تاریخی دخالت آیت الله کاشانی در انتخابات مجلس! به بهانه ا | سید حامد حجت
سند تاریخی دخالت آیت الله کاشانی در انتخابات مجلس!
به بهانه انتخابات پرشکوه اخیر مجلس شورای اسلامی با مشارکت سی و چند درصدی! و به بهانه دخالت روحانیت شیعه در روندهای انتخابات و در نهایت انتخاب شدن آقای قالیباف بعد از سالها در یک انتخابات حداقلی با یک میلیون و دویست رای، بد ندیدم به مطلبی از یک برهه تاریخی اشاره کنم:
شمس قنات آبادی جوانی بود که در محله قنات آباد تهران متولد شد و در آغاز جوانی وارد حوزه علمیه قم شد اما به دلیل برخی مسائل اخلاقی از قم عازم حوزه نجف شد. با قدرت گرفتن آیت الله کاشانی وی به تهران بازگشت و فعالیت سیاسی خود را شروع کرد.
در جریان اعتراضات علیه کمپانی نفت جنوب در زمان هژیر به پیروی از کاشانی پرداخت و بر تنور اعتراضات دمید
در زمان ترور نافرجام شاه که منجر به فشار به گروههای مذهبی شد، کاشانی به لبنان و قنات آبادی به کرمانشاه تبعید شد اما بعد از یکسال با لابی زاهدی به تهران بازگشت
با ورود کاشانی و مصدق و غیره به مجلس و ماجرای ملی شدن صنعت نفت، قنات آبادی به هواداری از این اقدام پرداخت و کارهای مطبوعاتی انجام داد
با انتخاب مصدق به نخست وزیری، رویارویی کاشانی با مصدق آغاز شد (کاشانی میگفت من تو را نخست وزیر کردم و باید اعضای کابینهات را با هماهنگی بچینی، در حالی که مصدق این کار را نکرده بود و همین باعث اختلاف شد که در نهایت با رسیدن کاشانی به ریاست مجلس این تقابل علنی شد) در این برهه قنات آبادی بازهم به تبعیت از کاشانی، بر مصدق شورید
قنات آبادی در نهایت با سفارشهایی به نمایندگی مجلس رسید، یک نمونه از این توصیهها که ندیدم تاکنون جایی منتشر شده باشد، در مصاحبه محمد ابراهیم امیرتیمور کلالی وزیر وقت کشور کابینه مصدق با حبیب لاجوردی در کتاب تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد آمده است که در آنجا کاشانی نامهای را به وسیله پسرش به محمد ابراهیم امیرتیمور میرساند که در آن خواسته شده بود مساعدتی شود تا قنات آبادی نماینده مجلس شود! محمد ابراهیم امیرتیمور در آن مصاحبه میگوید: «سید کاشی پسرش را فرستاد پیش من - سید ابوالقاسم کاشی یک کاغذی بوسیله پسرش نوشته بود. خیلی اظهار التفات و چیز که خلاصه من راجع به قنات آبادی انتظار دارم که جنابعالی هم مساعدت بفرمایید و از اظهار محبت ... و خلاصه ... که این به نعل و به میخ میزد. بروح پدرم کاغذش را خواندم پسرش هم نشسته بود همان جلو پسرش کاغذش را بلند کردم و پرت کردم وسط اطاقم، گفتم سلام مرا به عرض حضرت آقای آیت الله کاشانی برسانید و از طرف من بعرض مبارکشان برسانید که شاًن حضرت مستطاب عالی نیست که در این امور مداخله کنید. این امور دون شاًن شماست. به پسرش هم گفتم بفرمائید سلام مرا، اینطور عذرش را خواستم.»
بعد از ماجرای کودتای 28 مرداد کم کم قنات آبادی از کاشانی هم فاصله گرفت و سپس ریش و سبیل را تراشید و عبا و عمامه را هم بوسید و کنار گذاشت و سه دوره هفدهم، هجدهم و نوزدهم مجلس شورای ملی نماینده بود. بعد از این نیز به کار تجارت پرداخت تا اینکه در سال 67 درگذشت.
@seyyedhamedhojjat110