چرا شاهنامه کتاب نخست ایران است ؟ (بخش دوم ) يك موضوع ديگ | شاهنامه فردوسی
چرا شاهنامه کتاب نخست ایران است ؟
(بخش دوم )
يك موضوع ديگر كه در شاهنامه برجسته بهشمار ميآيد طيف عرفان است. پيش از آن كه عرفان اصلي ايران با سنايي، عطار و مولوی بتواند بشكفد و رشد كند، با شاهنامه پديد آمده است.
عرفان فردوسي را ميتوان عرفان زميني و براي زندگي روزمره دانست؛ در حالي كه عرفان اصلي يك نوع معنويتي است كه در زمين پياده نميشود. جستوجوي عالم برتر است و بشر را از واقعياتي كه در زمين پايبند كرده جدا ميكند. برخي از حالات قهرمانان شاهنامه بسيار شبيه به شخصيتهاي عرفاني است. نخستين قهرمان ايرج است كه مشي صوفيانه دارد و دومين آنها كيخسروست كه رفتاري روحاني دارد.
سعدي سومين شاعري محسوب ميشود كه از شاهنامه بسيار اثر پذيرفته است. سعدي ركن مهم ادبيات فارسي و بوستان او تقليد شاهنامه است. آن را ميتوان كتاب خرد ايران در دوران بعد از اسلام دانست. خردنامهاي است كه پس از پست و بلندهاي بسياري كه ايراني طي كرد، پديد آمد.
سعدي هم زمان با يورش مغولان بود و در اين زمان مردم نياز به تسلاي خاطر داشتند تا روحيهاي تازه بگيرند. از اين روي سعدي بهفكر افتاد بوستان را بنويسد. سعدي ميخواهد خردنامهاي ديگر براي بازيافت شخصيت ايراني ايجاد كند.
تاثير شاهنامه بر بوستان و انديشه سعدي بسيار زياد است. سعدي جا به جا از فردوسي ياد ميكند و قهرمانان شاهنامه را در بوستان ميآورد، با اين تفاوت كه شاهنامه دوران سرافرازي ايران را ميسرايد و بوستان دوران پژمردگي و سرخوردگي ايران را. اين تكيه سعدي بر پند و اندرز است.
شاعر ديگر حافظ است. به نظر من ديوان حافظ شاهنامه كوچكي محسوب ميشود كه به گونه غزل سروده شده است. در ديوان حافظ قدرت در عشق خلاصه ميشود. او ميخواهد با نيروي عشق زندگي را پيش ببرد هر چند مبتكر اين فكر نيست و اين كشف عرفان ايران است. حافظ جنبههاي ديگري هم دارد، او تشعشع جهان باستان را در ديوان خود منعكس ميكند. كتاب ديگري نميشناسيم كه اينقدر ياد گذشته و دوران باستاني در آن راه پيدا كرده باشد -- قباد، افراسياب، سياوش، كيخسرو و... جا به جا در غزليات حافظ آمده است.
از سوي ديگر موضوع پير مغان در ديوان حافظ بسيار اهميت دارد. خود واژه پير نشان ميدهد كه عمر بسياري بر او گذشته و تجربه آموخته است و حافظ او را مراد و پيشواي خود ميشناسد.
قدرت فردوسي در اين بود كه نيمه بزرگ گذشته ايران را به نيمه ديگر آن پيوند داد و فرهنگ، تفكر و كوششهايي را كه طي قرنها جمع شده بود به دوران بعد وصل كرد و پنجرهها را باز كرد تا بتواند افق ديد ايراني را وسيعتر كند.