2021-12-02 16:06:08
آقایانِ مشهدی، این "شهردار" سر به هواست
عدد ۱۰۰ در ادبیات سیاسی ایران همان مشتی است که نمونه خروار بوده، در این یکصد روزها ماشین اقتصاد کشور حرکت میکند یا نمیکند، چرخ ها میچرخد یا نمیچرخد، جراحیهای اقتصاد انجام میشود یا نمیشود، ریشه فساد میخشکد یا نمیخشکد، معیشت بهبود پیدا میکند یا نمیکند، به هر حال تکلیف ملّت را همین صد روز اول روشن میکند که به رایشان میتوانند اعتماد کنند یا نه! حالا ۱۰۹ روز هم از انتخاب شهردار مشهد یا به بیان دیگر یکصد و نه روز از مرگ شورای اسلامی شهر مشهدالرضا(ع) گذشته...
از روزی که شورا با ادای دِین خود و انتخاب شهرداری از همه جا مانده و رانده، که دستش نه به وزارت رسیده و نه استانداری، خلعت نمایندگی مردم را از تن به در کردند و زینت المجالس شدند
حالا از این شورا و شهرداری خبر میرسد که دعوا بالا گرفته، شهردار راه خود را میرود و شورا ... نمیتواند که راه خود را برود، میگویند پانزده عضو ماندهاند و قولهای بر زمین مانده، مصوباتی که به آن رای داده و شعارهایی که با خط خود نوشته و زیرش را امضاء کردهاند، همان شعارهایی که در صفحات اجتماعی شان هنوز هست، حالا در صد روزگی ماندهاند که آنها را پاک کنند، رایشان را یا شهردارشان را.
در صد روزگی شعار جهانشهر برکت و کرامت، نامهها به شهردار بدون دستور میماند، کرامت فرهنگی مجاوران و زائران مشهدالرضا(ع) هنوز به دست کسانی است که کراماتشان خلاصه شده در اخذ پاداشهای نجومی و شهرداری، که خود مانده بین عصای قورت دادهی در گلو و ایستادگی روی حرفهای بیحساب و کتابش یا تن دادن به شعارهای وحدتی ها!
حالا شهردارمان دوراهی های زیادی در ذهن دارد، بین پیوستهای فرهنگی ابرپروژههای بین المللی برای صادرات فرهنگ رضوی به جهان یا دو روز علافی برای حل و فصل حاشیههای انتصاب هیات امناء یک فرهنگسرا !
این آقا مانده بین امر به معروف مسئولان شهری برای کار کردن در حاشیه شهر به جای او، یا نهی از منکر مدیران قرضی لیبرال و نجومیبگیر و نفوذی که هیچ اختیاری برایش نگذاشتهاند.
مانده بین سودای وزارت و داغ پشت دست و برنامه سالهای بعد، یا جور کردن پول برای پروژههایی که زنده بوده و حالا خوابیده، این شهردار سر به هوای ما، مانده بین همه چیزهایی که میخواهد امّا نمیداند و نمیتواند!
شورا امّا در این صد روز کجاست؟ یک پایش در مشهد و یک پا تهران، یک عکس در حاشیه شهر، یک عکس کنار فلان مسئول، یک یادگاری در اتوبوس یک استوری در هواپیما، یک بار پدیده، یک روز استقلال، اینها یعنی همان احتضار، یعنی مثلا ما حواسمان نیست چه کلاه گشادی سرمان رفته، یعنی ما خبر نداریم ، ما شرمنده نیستیم، ما میتوانیم اگر بخواهیم امّا...
فعلا نمیخواهیم!
آقایان !
صد روزتان گذشت، حاشیه شهر، فرهنگ، خانواده، کرامت، مبارزه با فساد، نظارت، هویت پیشکشتان، این شهردارِ جوانِ سر به هوا که نه دستی برای امضاء، نه فکری برای طرح، نه انگیزهای برای کار و نه پا یا حتی جایی برای رفتن دارد، آبرویتان را نشانه رفته، شاید هم دین و دنیاتان را... صد روز شما هم تمام شد. الفاتحه...
https://t.me/shahr_chekhabare
5.7K viewsedited 13:06