بهنام هستیبخش نمایش اقتدار در تقابل با جنبشهای روبه گ | اكنون، ما و شريعتی
بهنام هستیبخش
نمایش اقتدار در تقابل با جنبشهای روبه گسترش جامعهمدنی
بازداشتهای گسترده طی هفتههای گذشته، از معلمان و کارگران و فعالان اجتماعی گرفته تا هنرمندان، وکلا و منتقدان سیاسی، برخوردهای خشونتبار با زنانی که به اَشکال مختلف به مخالفت با حجاب اجباری پرداختهاند، و استمرار سناریوی قدیمی اعترافگیری اجباری و بازداشت گسترده شهروندان بهایی و دیگر گروههای محذوف، حامل پیام و معنای مشخصی است و آن چیزی نیست بجز نمایش اقتدار حاکمیت و نظام جهت ارعاب مخالفان و مقابله با امواج رو به رشد جنبش مطالبهگری مدنی. امّا آیا براستی چنین رویکردی راه گسترش اعتراضات خیابانی و مدنی را خواهدبست؟ و آیا این رفتار، بیشتر نشان ضعف و ناتوانی و استیصال در حل معضلات روزافزون(ازجمله درماندگی در مهار بحرانهای محیط زیستی و سیلابهای فراگیر در سرتاسر کشور) و رویاویی با بحرانهای تودرتوی اقتصادی-سیاسی، و اجتماعی-فرهنگی نیست؛ و بهویژه دو بحران معیشتی و بنبست دیپلماسی؟
سیاست خارجی رسمیِ دولت و حاکمیت در دورهی اخیر سرانجام و همزمان با تعلیق توافق حاصل از مذاکرات برجام، بهجانب همسویی با شرق، روسیه و چین، پیش میرود که این گرایش در تناقض آشکار با اصول و آرمانهای «استقلال و آزادی» و «موازنهی منفی» است و کشور ما را وارد فضای نظامیگری و درگیر جنگافروزیهای اخیرِ قدرتهای جهانی میکند و مصالح ملی و منطقهای را به مخاطره میافکند.
در این میان، روشنفکرانِ عرصه عمومی و چهرههای سیاسیِ منتقد که خواستار اصلاحات ساختاری هستند، آماج تهاجم قرار گرفته اند؛ زیرا اینان برخلاف محافظهکارانِ مصلحتجو و توجیهگرِ وضع موجود، خواهان تغییروتحول واقعی و اساسیاند، اما نه از راه خشونت و جنگافروزی داخلی و استقبال از مداخلهی قدرتهای خارجی و رقبای متخاصم منطقهای. این روشنفکرانِ مستقل و منتقد، ترسیمکنندگان چشماندازهای روشن برای تطور و تحولاند بهسمت جمهوری و دموکراسی، حاکمیت قانون و عدالت و آزادیهای بشری و شهروندی. درغیاب روشنفکران سیاسی، جنبشهای اعتراضی و مطالباتیِ خودانگیختهی مردمی ممکن است به سردرگمیها و بیراهههایی کشیده شود که سایر جنبشهای تحولخواه دهههای اخیر در خاورمیانه و جهان عرب بدان گرفتار شدهاند.
امّا مگر میتوان در شرایط جهانی شدنِ ارتباطات و شبکهای شدن اطلاعات، با روش فیلترینگ و پارازیت و سانسور و حبس و حصر، مانع آزادی اندیشه و بیان و کارِ نیروهای اجتماعی، فرهنگی و هنری و سیاسی شد؟
مگر میشود این واقعیت را نادیده گرفت که جامعه و جنبش مدنی ایران امروزه به درجهای از رشد و خودآگاهی و سامانیابی صنفیِ نسبی رسیده که در همهی سپهرها به خیابان آمدهاست و به طرح منظم خواستهها و مطالبات صنفی و معیشتی خود در همهی حوزهها میپردازد و در برابر قوانین بد و قواعد و رسوم تحمیلی و اجباری، مقاومت مدنی و نافرمانی خشونتپرهیز میکند؟ در مقابل امّا سیاست تبلیغاتی رسمی میکوشد تا با طرح مسائل بهظاهر مذهبی و دستبرد به معتقدات و باورهای تاریخی، مردم را در برابر یکدیگر قرار دهد! در حالی که اکثریت جامعهی ایران خواستار همزیستی مسالمتآمیز و احترام به کرامت انسانیِ یکدیگر از هر جنسیتی و گوناگونی سلایق فرهنگی هستند، از این رو، وظیفهی اخلاقی و سیاسی نیروهایی که دغدغه اصلاح امور را دارند این است که از این شیوهها و سیاستها اعلام برائت و با آن به صراحت مرزبندی کنند.
سیاست انسداد و سرکوب حرکتهای اجتماعی و نیروهای سیاسی در سطح داخلی و تنشزایی و تنازع در سطح خارجی، چنان که طی دهههای گذشته ره به جایی نبرده و گرهی از کلاف سردرگمِ بحرانهای تودرتو نگشودهاست، در آینده نیز جز دامن زدن به کینه و خشونت و تسریعِ روند عمومیِ فروپاشی نظم موجود و مسلط، ارمغانی بهبار نخواهد آورد. ما امضا کنندگان این بیانیه تنها راه برون رفت از پیآمدهای شومِ سیکلِ سرکوب و اختناق و فروپاشیِ ناشی از آن را تغییرِ رویه در سیاستهای مسلّط کنونی میدانیم که بدیهیترین مقدّمات آن، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و تحمّل انتقادها و اعتراضها و به رسمیت شناختن تنوع عقاید و احزاب در جامعه است.
پس"آیا در آثار پیشینیان عبرتى نیست که شما را از چنین شیوههایی بازدارد؟ و البته که عبرتها بسی بسیارند و گیرندگان عبرت بس کمشمار! "
متن و اسامی :
https://bit.ly/3BwyaVD
https://t.me/DaghdagheIran