#روایت_۱۰_مهر ۹ من خودم سر کار بودم و اون شب و برای همین دیر | باشگاه شریف
#روایت_۱۰_مهر ۹
من خودم سر کار بودم و اون شب و برای همین دیر رسیدم. اما وقتی در شمالی دانشگاه اومدم چیزی که دیدم یه تعداد لباس شخصی با اسلحه و باتوم بود. احتمالا هم منتظر بودند که به سمت گروهی حمله ور بشن یا عدهای را بازداشت کنند. صحنه از نگاه من منزجر کننده بود. حضور این همه لباس شخصی برای چیه؟ مسائل داخل دانشگاه به افراد غریبه و نامعلوم بیرون دانشگاه چه ربطی داره؟ این همه تاکید خود رهبری مبنی بر عدم دخالت عناصر بیرونی برای هم زدن شرایط دانشگاه پس چیه؟ خیلیهاشون ادعای حزباللهی گری هم داشتند. این چه ادعاییه؟ مگه عکس العمل رهبری در برابر پاره کردن عکسش و توهین به ایشون را ندیدید؟ مگه نگفتند انقلابیگری همراه با عقلانیته. این کار شما لباس شخصیا عقلانیت بود؟ بله من متوجهم که ممکنه یه زمانی پلیس یا سازمان اطلاعات یک کشور در مواجهه با یک اعتراض یا آشوب با تعدادی از معترضین برخورد کنه. همه جا هم هست. اصلا هم کاری به نحوه برخورد و خوب و بدش ندارم. ولی باز نیروی انتظامی زیر یه نظر یه فرمانده عمل میکنه که اون هم ذیل یه وزارت کشوری تعریف میشه. نیروی اطلاعاتی هم ذیل یه وزارت خونه تعریف میشه. و احتمالا اون موقع وزیر علوم با چهار تا تلفن سعی میکنم قائله را ختم بده و دانشجو بتونه در آرامش به خونه برگرده. ولی والا بلّا هر جا بری بگی وزیر علوم مملکت خودش ون گرفته بچهها را برسونه به خوابگاه اونم از ترس یه عده لباس شخصی بهت میخندند. این چه وضعیه آخه. یکی از رفقا زنگ زد همون شب گفت خواهر یکی از دوستانم دانشگاه مونده و جرئت نمیکنه که بیرون بیاد. لباس شخصی با کدوم حجت شرعی چنین رعب و وحشتی ایجاد میکنه. با کدوم توجیهی؟ البته نمیدونم. اگر هم برادران اطلاعاتی اینجوری عمل کردند که دیگه هیچ. حرفی نمیمونه. خدا انشاءالله هممون را هدایت کنه