. ›› اثـر پروانه ای شما فکـر کن فردا صبح قراره سوار قطاری | شازده کوچولو | داستان کوتاه
. ›› اثـر پروانه ای
شما فکـر کن فردا صبح قراره سوار قطاری بشی که تو اون قطار همسر آینده ات نشسته . صبح فـردا میرسه ، درست لحظهای که میخوای از خونه بری بیرون تا به ایستگاه متـرو برسی و سوار قطار بشی و بری سر کار ، گوشیت زنگ میخوره ، کیه !؟ دوست صمیمیت که یک سـاله ازش بی خبری ! تلفن رو جواب میدی و قدم هات رو برخلاف هر روز ، آهسته تر بر میداری ، یعنی آروم تر حرکت میکنی و سعی میکنی هرچند کوتـاه اما با دوستت صحبت کنی و جویـای حالش بشی . همین تماس باعث میشه ده دقیقه دیرتر از همیشه به ایستگاه متـرو برسی و سوار اون قطاری که همسر آینده ات نشسته ، نشی ! شاید اگر اون تماس رو جواب نمی دادی و با فلانی آشنا می شدی ، بعد از دو سال توسط شرکت پدرش به کانادا مهاجرت میکردی و صاحب یه زندگی خوب میشدی ! اما همون تمـاس از طرف ممد باعث شد تو همچنان در شرکت بازریابی فراگستران کار کنی و منتظر حقوق هشت میلیونیت باشی ، یعنی یه جورایی ممد ریـد تو زندگیت !
حتما میدونید که به این موضوع میگن اثـر پروانهای ! یعنی تخم مـرغ پختن یک نفر در سودان ، میتونه بـارون شدیدی در تهران تولید کنه و همین بـارون باعث بشه تو به جای اینکه با موتورت بـری سرکار ، با اسنپ بری و زنده بمونی . آره قرار بود با موتور تصادف کنی و ضربه مغزی بشی اما مرد سودانی با تخم مرغی که آب پز کرد ، باعث شد زنده بمونی .