Get Mystery Box with random crypto!

منو بسته بودن به تخت و هر سه نفرشون اومدن کنارم رو تخت نشستن ک | شیطان مونث

منو بسته بودن به تخت و هر سه نفرشون اومدن کنارم رو تخت نشستن که یکیشون گفت نظرت چیه همه یه دفعه با هم باهات باشیم
بعد شروع کرد به قهقه زدن از ترس مثل بید میلرزیدم که با یه حرکت همه لباسامو پاره کردن و من #لخت جلوشون بود آرمان به جون لبام افتاد و آرکا #مردون*گیشو بدون هیچ نرمشی از جلو داخلم کرد و اون یکی از پشت داخلم کرد
از #شدت درد حس میکردم دارم جون میدم و جیغام همش تو گلوم خفه میشد چون اونی که به جون #لبام افتاده بود فرصت نمیداد نفس بکشم که یه دفعه...

زووود جوین شین تا ادامه این رمان متفاوت رو از دست ندادی
اینم لینکش برای شما که متفاوت میپسندی

https://t.me/joinchat/S3MWcPBbZt7SD1YK
#دنبال_رمان_خشن_پرازصحنه_های_داغ_میگردی_جوین_شو_زوری_تجاوز_دردناک
https://t.me/joinchat/S3MWcPBbZt7SD1YK