Get Mystery Box with random crypto!

پناه‌جویان و سندرم بلاگردان نویسنده: میثم بازانی «بلاگردان | siavoushan

پناه‌جویان و سندرم بلاگردان
نویسنده: میثم بازانی


«بلاگردان» یا به انگلیسی scapegoat، به شخص، گروه یا فرهنگی گفته می‌شود که دیگران ضعف و بی‌قدرتی را بر او تحمیل می‌کنند و لذا مجبور به تحمّل رنج و سرزنشِ اشتباه‌ها، ترس‌ها و بی‌کفایتی‌های دیگران می‌شود. ممکن است «بلاگردان» رفته رفته خودش هم باور پیدا کند که ضعیف و بی‌قدرت است. افرادی که از اینان «بلاگردان» می‌سازند، از تصدیق ضعف و بی‌قدرتی در خود هراسان‌اند و این احساسات را به شخص یا اشخاص «بلاگردان» برون‌فکنی می‌کنند. حال چون «بلاگردان‌ها» آینه‌ی کاستی‌های خودشان هستند، به نفرت‌ورزی، اذیّت و آزار و حتا کشتار آنان دست می‌زنند. در حقیقت، آنها با انجام این کارها در پی محو کردن جنبه‌های ترسناک وجود خود برمی‌آیند؛ جنبه‌هایی که در «بلاگردان» منعکس شده است.
بلاگردان‌سازی (یعنی قرار دادن یک فرد، گروه یا فرهنگ در جایگاه «بلاگردان») و پذیرش نقش بلاگردانی، دلایل اقتصادی، اجتماعی و روانی مختلفی دارد. سندرم «بلاگردان» اصطلاحی است که برای اشاره به این وضعیت به کار گرفته می‌شود. این سندرم تحت تأثیر شرایط پیرامون به وجود می‌آید. سندرم «بلاگردان» یک فرایند تدریجی پیش.رونده یا سیری از رخدادها است. دچار شدن به سندرم بلاگردان ثمره‌ی ترس‌های دوسویه است؛ از یک طرف ترسِ افراد بلاگردان‌ساز و از سوی دیگر ترسِ بلاگردان‌ها (افرادی که چنین احساسی دارند).
پناه.جویان در زمره.ی افرادی هستند که در جامعه‌ی جدیدشان به آسانی در جایگاه «بلاگردان» قرار می‌گیرند. آنان به خاطر وضعیت مهاجرت و پناه‌جویی احساس آسیب‌پذیری می‌کنند. ممکن است نبود اعتماد به نفس، آسیب به عزت.نفس، انفعال، درماندگی و نفرت از خود از قبل بر آنان چیره شده باشد. این شرایط آنان را در برابر نگرش‌ها و کنش‌های منفی دیگران آسیب‌پذیرتر می‌کند و زمینه‌ی «بلاگردان شدن» را فراهم می‌نماید. ممکن است پناه‌جویان پیش از ورود به کشور جدید به وضعیت بلاگردانی و احساسات مربوط به آن دچار شده باشند. این احساس می‌تواند در تجارب کودکی یا تجارب جمعی دیگر آنان در سرزمین مادری ریشه داشته باشد. چنین احساساتی با فرد همراه هستند و باعث می‌شوند در کشور جدید احساس قربانی یا «بلاگردان» بودن داشته باشند.
با وجود این، اگر ساکنان کشور جدید نیز بلاگردان‌سازی را به این افراد تحمیل کنند، تجارب گذشته نقش بیشتری پیدا می‌کنند و فرد را در شرایط دشواری‌تری قرار می‌دهند. به ویژه این شرایط برای افرادی رخ می‌دهد که تجارب ترومایی را از سر گذرانده‌اند. این پناه‌جویان در برابر سرزنش، انتقاد، پیش‌داوری، خشونت، تبعیض و آزار دیگران بی‌پناه‌اند و توان کمی برای مقابله با فشارهای بیرونی دارند. تداوم و استمرار این فشارها به وضعیتی می‌انجامد که فرد هویّت بلاگردانی را تا حدودی درونی می‌کند و حتا در صورت غیاب حمله‌های بیرونی، خود دست به سرزنش، انتقاد و قضاوت خویش می‌زند.